|
|
|
- جزئیات
- شاعر : علی اکبر لطیفیان بنا نیست امروز افسرده باشیم / پس از چند شب باز پژمرده باشیم مگر می شود نور را دیده باشیم / ولی دل به خورشید نسپرده باشیم بنا بود ما را سر پا ببینند / اگر بارها هم زمین خورده باشیم سه شب در به در بین کوچه نشستیم / که سهمی از این سفره ها برده باشیم محال است ما را از آقا بگیرند / محال است حتی اگر مرده باشیم اسیرم به گیسوی بالا نشینی / فدای گرفتاری این چنینی تو شهر غریبی، مسافر نداری / شب پنجم ماه، زائر نداری در این چند شب بال ها کربلایند / بمیرم برایت مهاجر نداری نبینم برای تو شعری نگفتند / مبادا بگویند شاعر نداری تو چهارم مسیر به سمت خدایی / تو چهارم مسیری که عابر نداری در این روزها که تو تنهاترینی / در این روزها که تو زائر نداری مرا زائر بی قرار تو کردند / دلم را چراغ مزار تو کردند بنا شد اگر سائلی نان بگیرد / چه خوب است که از کریمان بگیرد بنا شد اگر شاه نوکر بگیرد / چه بهتر که از نسل سلمان بگیرد خدا خواست تا که برای حسینش / زنی در بلندای ایمان بگیرد تمام زمین و زمان را که می گشت / بنا شد عروسی از ایران بگیرد اسیری شهبانوی ما می ارزد / که این خاک بوی حسین جان بگیرد تو آقا ترینی و سجاد مایی / تو شاهی و فرزند داماد مایی خدا باز تصویر مولا کشیده / برای حسینش، علی آفریده تو از بس که غرق حضور خدایی / برای عبادت تو را برگزیده هر آن کس که دیده تو را صبح یا شب / سر سفره های مناجات دیده ترحم کن ای آسمان محبت / به این قطره های چکیده چکیده چه می خواهم از تو که داده نباشی / به اندازه کافی از تو رسیده همین که گدای تو هستیم کافی ست / ابو حمزه های تو هستیم کافی ست بخوان تا ابوحمزه ایمان بگیرد / بخوان آدمی بوی انسان بگیرد بخوان، «أبکی – أبکی – لِنَفسی - لِقَبری / دل مرده ی ما کمی جان بگیرد و یا غافرَ الذَنبُ یا قابلَ التَّوب / الهی تَصَدَّق عَلَیَّ بِعَفوک أنا لا اُنسی أیادیکَ عندی / الهی تَصَدَّق عَلَیَّ بِعَفوک الهی و ربی علیک رجائی / الهی تَصَدَّق عَلَیَّ بِعَفوک لباس مناجت را هر که باید / شب پنجم ماه شعبان بگیرد تو هستی دلیل مسلمانی ما / نجات پر و بال زندانی ما به جز عالم سائلی عالمی نیست / به غیر از کریمی تو حاتمی نیست بر این خشک ها تا که باران ببارد / به غیر از غلام تو صاحب دمی نیست خدا از سرم سایه ات را نگیرد / جز این هر چه را هم بگیرد غمی نیست چهل سال بر سر در خانه ی تو / به جز پرچم کربلا پرچمی نیست تو یعقوبی و پلک مجروح داری / چهل سال گریه، زمان کمی نیست چهل سال گریه، چهل سال ناله / چهل سال گریه برای سه ساله علیهم السلام
|
|
- جزئیات
- بلندبالا و نیک سیرت چنان پیمبر؛ علیاکبر به خَلق و خُلق و به صوت و منطق؛ نبی دیگر؛ علیاکبر رسولصورت؛ بتولعصمت؛ علیشجاعت؛ حسنسخاوت حسینهیبت چو بوالفضائل؛ یل دلاور؛ علیاکبر علی قیامت؛ علی قعودت؛ علی رکوعت؛ علی سجودت تو مقتدایی؛ تو مرتضایی؛ تویی تو حیدر؛ علیاکبر ستارهی بیبدیل لیلا؛ برای شادی، دلیل لیلا وجود تو، فخر ایل لیلا؛ عزیز مادر، علیاکبر لبت چو میلی به تاک دارد؛ درخت خانه چه باک دارد ارادهای کن ز نخل، انگور میزند سر؛ علیاکبر چه دارم از تو برای گفتن؟! حدیث حسن تو ورد دشمن ولی نبودی؛ ولی نداری کم از برادر؛ علیاکبر به صبح و ظهر و به عصر و مغرب، حسین امام و تویی مکبّر پس از شمایان، نماز هم میشود مکدّر؛ علیاکبر خیام آل علیست بستان ؛ که هرکدام از شما بزرگان یکیست نخل و یکیست سرو و تویی صنوبر؛ علیاکبر چه گویم از شرح ارباًارباً که دیدهام در تمام صحرا علیاکبر علیاکبر علیاکبر علیاکبر شاعر : سید محمد حسین حسینی
|
- جزئیات
- شاعر : علی اکبر لطیفیان دلم را هوای تو کرده است / غم آشنای تو پر کرده است حسینیه و مسجد و دل را / نسیم دعای تو پر کرده است تو پیغمبری و بلاد مرا / اذان صدای تو پرکرده است چه باکی ز گمراهیام جاده را / اگر رد پای تو پر کرده است هزاران صده میشود که خدا / صبورا برای تو پر کرده است دلم را به گیسوی تو بستهاند / به طاق دو ابروی تو بستهاند من از گیسوانت پریشانترم / ز چشم خراب تو ویران ترم تو از نور خورشید پیدا تری / من از نور مهتاب پنهان ترم کویرم ولی از کرامات تو / من از عِطر گلهای باران ترم تو لیلایی و بلکه لیلا ترین / من از آهوان تو حیران ترم اگر روی تو قبلهگاه من است / من از هر مسلمان مسلمان ترم تو موسیایی و رود نیلت منم / شرار غمی و خلیلت منم فدای دو چشمان شهلایتان / به قربان این قد و بالایتان مگر از کدامین جهت آمدی / ملک میچکد از سراپایتان نگاه تو کرده است مجنونمان / خدای تو کرده است لیلایتان اسیران زلف تو را چاره نیست / آخ به قربان طرح معمایتان تو آنی که روحالقدُس میشود / گدای نسیم نفسهایتان جمال تو پیغمبر اکرمیست / اسیری زلف تو هم عالمیست تو در سینهی ما حرم میزنی / برای دلم حرف غم میزنی تو آنی که در قلهی مأذنه / قدم میزنی و عَلم میزنی سحرگاه، با اذان سحرگاهیات / سکوت دلم را بهم میزنی تو در محضر ماه امّ البنین / ادب میکنی حرف کم میزنی نبودی اگر نامی از گل نبود / ترنم نبود و تغزّل نبود تو شهزادهای علی اکبری / علی اکبری یا که پیغمبری در خانهات ازدحام گداست / ولی خم به ابرو نمیآوری تو آنی که در بین گهوارهات / بنازی دل عمه را میبری مرا از مناجات شب بهتر است / دو رکعت نماز علی اکبری برای اذان گفتن کربلا / تو از هرکس دیگری بهتری نمازت نیاز شب کربلاست / گرفتار تو زینب کربلاست خدایی ترین جلوهی بینیاز / مؤذن ترینِ زمین حجاز غلامیِ کوی تو را کردهام / اگر آبرومندم و سرفراز ندیدم در این کوچههای کَرم / کسی را شبیه تو مهماننواز کنار خرابات گهوارهات / اذانی بگو تا بخوانم نماز بیا از بقایای خاکسترم / حسینیهی امّ لیلا بساز مرا تا بهشت نگاهت ببر / به پابوسی قتلگاهت ببر
|
- جزئیات
- رد مظالم: اگر به کسی بدهکار هستیم یا دِینی داریم ولی آدرسی از او یا ورثه ی او نداریم و در واقع دسترسی به او نداریم , باید به نیت آن شخص پولی به فقیر بدهیم ؛ البته اجازه ای از حاکم شرع و مجتهد میخواهد؛ مدرسه و مسجد سازی در اینجا ملاک نیست و حتما باید به فقیر پرداخت کرد ؛ کسی که زندگی او نمی چرخد البته این فقیر نباید پدر مادر و اولاد و واجب النفقه ی ما باشد ؛البته خوشاوندان دیگر برادر و خواهر و مانند آن ایرادی ندارد و بلکه مقدم هستند
|
|
- جزئیات
- یا مفضل....فإن قلت : أو ليس قد يقيم الانسان على المعصية حينا ثم يتوب فتقبل توبته؟ قلنا : إن ذلك شئ يكون من الانسان لغلبة الشهوات وتركه مخالفتها من غير أن يقدرها في نفسه ويبني عليه أمره فيصفح الله عنه ويتفضل عليه بالمغفرة ، فما من قدر أمره على أن يعصي ما بداله ثم يتوب آخر ذلك فإنما يحاول خديعة من لا يخادع بأن يتسلف التلذذ في العاجل ويعد ويمني نفسه التوبة في الآجل ، ولانه لا يفي بما يعد من ذلك فان النزوع من الترفه والتلذذ ومعاناة التوبة ولا سيما عند الكبر وضعف البدن أمر صعب... بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 3 صفحه : 84
|
|
- جزئیات
- قال أمیرالمؤمنین علی علیه السلام :غايَةُ العِلمِ السَّكِينَةُ و الحِلمُ . أمیرالمؤمنین على عليه السلام : غايت دانش، آرامش و بردبارى است. غرر الحكم : 6380
|
- جزئیات
- قال الصادق علیه السلام عَزَّتِ السّلامَةُ حتّى لَقد خَفِيَ مَطْلَبُها ، فإنْ يَكُنْ في شَيْءٍ فيُوشِكُ أنْ يكونَ في الخُمولِ . امام صادق عليه السلام : سـلامت چنـدان كمياب است كه راه جستن آن پوشيده و ناپيداست و اگر سلامت در چيزى باشد، تقريباً در گمنامى است . بحار الأنوار : 78/202/35
|
- جزئیات
- أمیرالمؤمنین عليٌّ عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ قَبلَ شَهادَتِهِ ـ: اللّهَ اللّهَ في الأيتامِ، فلا تُغِبُّوا أفواهَهُم، و لا يَضِيعوا بحَضرَتِكُم ، فقد سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ: مَن عالَ يَتيما حتّى يَستَغنِيَ أوجَبَ اللّهُ عَزَّوجلَّ لَهُ بذلكَ الجَنَّةَ كما أوجَبَ لآكِلِ مالِ اليَتيمِ النّارَ امام على عليه السلام ـ در وصيت خود پيش از شهادت ـ فرمود: درباره يتيمان از خدا بترسيد و مبادا يك روز سيرشان كنيد و يك روز گرسنه بمانند و مبادا كه با حضور شما آنان از بين بروند؛ زيرا از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: هر كس يتيمى را سرپرستى كند تا آنكه بى نياز شود، خداوند عزّوجلّ با اين كار بهشت را بر او واجب گرداند، همچنان كه آتش دوزخ را بر خورنده مال يتيم واجب ساخته است الكافی جلد7 صفحه51
|
- جزئیات
- قال امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب عليهما السلام: أنجَحُ الاُمورِ ما أحاطَ بهِ الكِتمانُ . مولانا على عليه السلام : موفّقترين كارها ، كارى است كه با كتمان كامل صورت گيرد . غرر الحكم : 3284
|
- جزئیات
- قال امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب عليهما السلام: لَولا خَمسُ خِصالٍ لَصارَ النّاسُ كُلُّهُم صالِحينَ: أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ، وَالحِرصُ عَلَى الدُّنيا، وَالشُّحُّ بِالفَضلِ، وَالرِّياءُ فِي العَمَلِ، وَالإِعجابُ بِالرَّأيِ المواعظ العدديّة، صفحه 263
|
- جزئیات
- قال مولانا علی بن ابی طالب علیهما السلام :ما أعمَى النَّفسَ الطّامِعَةَ عَنِ العُقبَى الفاجِعَةِ. مولا امیرالمؤمنین عليه السلام:چه كور است نَفْس طمع وَرز از ديدن فرجام دردآور! غررالحكم حدیث 9643
|
- جزئیات
- قال امیرالمؤمنین علیه السلام :إذا تَمَّ العَقلُ نَقَصَ الكَلامُ هنگامى كه عقل كامل شود، سخن، كم مى شود نهج البلاغه، حکمت 71
|
|
- جزئیات
- روایت تكلم الذراع المسمومة مع النبي صلى الله عليه وآله و سلم : تفسير الإمام العسكري ج1 ص 177 تا 181 این جریان با کمی اختلاف درنقلها وکتب مختلف آمده است برای نمونه: السيرة النبوية: ج 2 ص 337 و 338/ المغازي: ج 2 ص 677 و 678/ امتاع الاسماع: ج 1 ص 323. / جمع الوسائل في شرح الشمائل ج 1 ص 214 روایت :إنَّ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ عليهما السلام عِندَ رَبِّهِ عَزِّ وجَلَّ ، يَنظُرُ إلى مَوضِعِ مُعَسكَرِهِ ، ومَن حَلَّهُ مِنَ الشُّهَداءِ مَعَهُ ، ويَنظُرُ إلى زُوّارِهِ ، وهُوَ أعرَفُ بِحالِهِم ، وبِأَسمائِهِم وأسماءِ آبائِهِم ، وبِدَرَجاتِهِم ومَنزِلَتِهِم عِندَ اللّه ِ عَزَّ وجَلَّ مِن أحَدِكُم بِوَلَدِهِ ، وإنَّهُ لَيَرى مَن يَبكيهِ ، فَيَستَغفِرُ لَهُ ، ويَسأَلُ آباءَهُ عليهم السلام أن يَستَغفِروا لَهُ . ويَقولُ : لَو يَعلَمُ زائِري ما أعَدَّ اللّه ُ لَهُ لَكانَ فَرَحُهُ أكثَرَ مِن جَزَعِهِ، وإنَّ زائِرَهُ لَيَنقَلِبُ وما عَلَيهِ مِن ذَنبٍ. الأمالي للطوسي : ص 55 ح 74 / بشارة المصطفى : ص 78 / بحار الأنوار : ج 44 ص 281 ح 13/ كامل الزيارات -ط مكتبة الصدوق - ج 1 ص 344
|