متن ادبی «عشق مقدس»

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

از آن روزی که آن مجموعه کمال و جمال را دیده بود، لحظه‏ای از یاد او غافل نبود. کم کم دانست که بر سر او چه آمده بود؛ ولی یقین داشت که عشق او با هیچ رشته‏ای به زمین متصل نبود. به هر حال، آنچه آن لحظه دست از گریبانش برنمی‏داشت، عشق به او بود. شکیب نمی‏توانست کرد. آتش مقدسی که در دلش روشن شده و به جانش افتاده بود، اکنون چنان زبانه می‏کشید که در اندرون وی، هرچه از شکیب و صبر و آرامش یافت می‏شد، یکسره سوزانده بود. تنها یک راه داشت؛ عزیزترین گوهر در صندوق بلورین و تو در توی دل هر زن، یعنی غرورش را زیر پای این عشق مقدس، قربانی کند و خود، پای پیش گذارد؛ آن هم زنی به حشمت او؛ به زیبایی و شرافت و حسب و نسب او.
«عقل گوید شش جهت راه است و دیگر نیست راه     عشق گوید راه هست و رفته‏ام من بارها»
«پیوند مؤیَّد»
مجلس عقد است؛ عقد محبت و دلدادگی. جشن پیوندی آسمانی است؛ معطر و روحانی به تأیید الهی.
داماد، محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله امین مکه، معجزه حجاز؛ مجموعه کمال و جمال و فراتر از توصیف و مجاز است. عروس، دختر کمال است و شیدای کمال و جمال مطلق؛ طاهره زمان، ملبس به لباس حیا و پاک‏منشی، مبارک و پربرکت، مزین به زیور درایت و خردمندی، ادیب، هنرمند؛ انگشتری سخاوت به دستش، تاج عزت و آزادگی بر سرش، بر تخت راستی و درستی تکیه زده، زیبا و مقتدر و نواندیش؛ سالار زنان گیتی و سرور زنان زمان قریش؛ خدیجه دختر خویلد که تمام ثروت و مکنت و خدم و حشم خویش که نه، تمام وجود و هستی خویش را در طبقی از اخلاص و عشق، تقدیم به بهترین خلق خدا کرده است. اکنون، پیشاپیش مرادش نشسته است «هنیئاً مریئاً یا خدیجه».
«راز پیوندها»
محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و خدیجه علیهاالسلام ، دو ستاره درخشان شب‏های تاریک حجاز بودند.
محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در عمق لحظه‏های تنهایی غار، خدا را یافته بود و خدیجه، خدا را در عمق تنهایی محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏یافت. چشمان محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، جهانی را انتظار می‏کشید؛ دور از ننگ‏های جاهلیت؛ سپید، نورانی، مزین به رنگین کمان معنویت. خدیجه علیهاالسلام هم رؤیای طلایی آینده‏اش را در چشمان انتظار محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏دید.
قلب محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، در افق‏های وارستگی می‏تپید، قلب خدیجه علیهاالسلام هم با صدای تپش قلب پیامبر خدا. تنگدستی محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله او را نزد خدیجه علیهاالسلام چون نگینی بی‏رکاب و مرواریدی در تنگنای صدف، گرانقدر و دریایی ساخته بود، گذشت چندین بهار بیشتر در باغ عمر خدیجه علیهاالسلام نیز او را به کمال تشنه‏تر و وجودش را برای قدوم سبز سروی چون محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله شکوفاتر ساخته بود.
و خداوند برای خدیجه علیهاالسلام تاج عزتی چون محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را خواست؛ و بر محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، فرشته‏خویی چون خدیجه علیهاالسلام را مونس و یاریگر قرار داد.
آری! راز پیوندها را باید در پس پرده حریر پنجره چشم‏ها، در صدای تپش قلب‏ها و در عمق تنهایی لحظه‏ها جست‏وجو کرد.
فاطمه‏سادات احمدی میانکوهی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page