معنای عصمت عصمت در لغت به معنای منع و امساک است. در مورد معنای اصتلاحی عصمت اختلاف است. اشاعره میگویند: منظور از عصمت انبیا آن است که خداوند گناه را در آنان خلق نمیکند و در نتیجه در پی معصیت نمیروند، ولی حکما و فلاسفه، عصمت را حالتی درونی و ملکهای میدانند که از گناه و عصیان جلوگیری میکند و معتزله عصمت را نوعی لطف از جانب خداوند میدانند.(1) از دیدگاه شیعه، عصمت یعنی پاکی از گناهان صغیره و کبیره و دوری از خطا و فراموشی. برخی از متکلمان عصمت را توفیق لطف(2) و اعتصام معنی کردهاند...
در هر صورت عصمت به این معنا نیست که فرد قدرت انجام کارهای ناپسند ندارد، بلکه عصمت به این معناست که معصوم ضمن داشتن قدرت، در پی گناه نمیرود. به عبارت دیگر عصمت از گناه بستگی به درجه ایمان انسان دارد. هر چه ایمان بیشتر باشد، درجه عصمت نیز بالاتر خواهد بود. هر انسانی به اندازه ایمان و یقین خود عصمت پیدا میکند و پیامبران و اولیای الهی چون از یقین و ایمان کامل برخوردارند عصمتشان نیز کامل است. عصمت یعنی یقین به وجود خطر و پرهیز از آن چنان که هیچ فرد عاقلی خود را از ساختمان چند طبقه به پایین نمیاندازد و یا خود را به داخل آتش نمیافکند، چون خطر چنین افعالی برای او ثابت شده و یقینی است. اما یک کودک ممکن است به آتش دست بزند و یا خودش را از بلندی به پایین بیندازد.
هنگامی که زلیخا به سوی یوسف رفت، یوسف از او روی گردانید. قرآن در مورد او میفرماید: «لو لا أن رأی برهان ربه: اگر برهان پروردگار را نمیدید، قصد وی مینمود»(3) اگر ایمان کامل او نبود زیان اینکار را میدید. بنابراین ایمان و یقین پایه عصمت را تشکیل میدهد و عصمت از گناه یعنی نهایت ایمان.
مراتب عصمت
عصمت دارای مراتب مختلفی است که بهطور مختصر به آن اشاره میشود:
1. عصمت در عقیده، چه قبل از بعثت یا بعد از آن؛
2. عصمت در تلقی و دریافت وحی و رساندن آن؛ به عبارت دیگر، پیامبران باید وحی را بدون کم و زیاد دریافت کرده و در اختیار مردم بگذارند.
3. عصمت در گفتار و کردار. پیامبران باید در گفتار و کردار از گناه مصونیت داشته باشند.
دیدگاه اهل سنت
ابوحنیفه میگوید: «پیامبران از تمام گناهان کبیره و صغیره مصون و معصوم هستند». برخی از اصحاب ابوحنیفه معتقدند که ارتکاب صغیره پیش از بعثت جایز است.
اشاعره معتقدند که خطای پیامبران از روی سهو و نسیان اشکالی ندارد و پیش از نبوت ارتکاب گناه کبیره نیز از آنان جایز است. ابوعذبه -از نویسندگان عقاید پساز بیان مطلب فوق چنین میگوید: «حق آن است که پیامبران از گناه صغیره، از روی سهو نیز معصوم میباشند».(4) صاحب حصون الحمیدیه مینویسد: «فراموشی در تبلیغ و رساندن آن به مردم به خاطر حکمتی از جانب خداوند جایز است اما فراموشی برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از جانب شیطان محال است.»(5)
در شرح عقاید نسفی آمده که پیامبران از دروغ به ویژه در تبلیغ احکام معصوم میباشند، اما در مورد سایر گناهان تفصیل داده شده است که: «به اجماع، پیامبران پیشاز وحی و پس از آن از کفر معصوماند و همچنین نزد جمهور علما از گناهان کبیره عمدی معصوم میباشند، بر خلاف اعتقاد گروه حشویه. اما انجام گناه بهصورت سهوی و ناخودآگاه را اکثر علما جایز دانستهاند همچنین انجام عمدی گناهان صغیره نیز جایز است اما پیشاز وحی دلیلی بر امتناع گناهان کبیره وجود ندارد.»(6)
از دیدگاه معتزله، ارتکاب گناه کبیره برای پیامبران، حتی پیش از بعثت، جایز نیست، زیرا موجب نفرت مردم میگردد.
بنابراین، دیدگاه علمای اهلسنت درباره عصمت یکسان نیست، زیرا بیشتر آنان گناه را به طور سهو و انجام گناهان صغیره را جایز میدانند و برخی با جواز انجام صغیره مخالفاند. عدهای از محققان عقاید نیز بر این عقیدهاند که انجام آنچه باعث نفرت مردم از پیامبران شود، خواه گناه صغیره باشد، یا چیز دیگر جایز نیست و بدین جهت آیات و روایاتی را که حکایت از ارتکاب گناه توسط انبیا دارد توجیه و تأویل میکنند و میگویند مقصود از اینگونه ظواهر، ترک اولی است نه اینکه پیامبران دروغ گفته و یا مرتکب معصیت شده باشند.(7)
دیدگاه شیعه
علمای شیعه میگویند: «روا نیست بر پیامبران علیهم السلام، انجام گناهان، خواه کبیره باشد یا صغیره، پیش از پیامبر شدن باشد، یا پس از آن»(8)
از نظر شیعه پیامبران هم در تلقی و تبلیغ وحی معصوماند و هم در عقاید و اعمال قبل و بعداز بعثت، و هیچ گناه کبیره، صغیره، عمدی و یا سهوی از آنان سر نمیزند. شیخ مفید در این خصوص مینویسد: «از دیدگاه امامیه تمام پیامبران از انجام گناهان کبیره معصوماند خواه پیشاز نبوت باشد یا پس از آن و همچنین از انجام گناهان کوچکی که انجام دهنده آن سبک میشود، اما گناهان صغیرهای که موجب استخفاف و سبکی نشود، پیشاز نبوت بدون عمد جایز است اما پس از نبوت ممنوع است. از دیدگاه امامیه پیامبر ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم از هنگامی که آفریده شده تا زمانی که به جوار خداوند شتافت هرگز مرتکب معصیت خداوند نشده، نه از روی عمد و نه فراموشی چنان که قرآن و اخبار اهلبیت علیهم السلام بهصورت متواتر بر آن دلالت دارد.»(9)
همچنین امامیه اتفاق نظر دارند، که تمام پدران رسول خدا از حضرت آدم تا عبدالله بن عبدالمطلب موحد و معتقد به خدا بودهاند.
حتی اجماع علمای شیعه بر آن است که عموی آن حضرت، ابوطالب علیه السلام نیز: با ایمان از دنیا رفت، چنان که مادرش آمنه دختر وهب، هنگامی که دارفانی را وداع گفت، موحد بود.(10)
دلایل عصمت
عصمت از دیدگاه شیعه مبتنی بر ضرورت عقلی است و برای اثبات آن دلایل زیر اقامه شده است:
الف) عصمت عامل جذب دلها است. اگر پیامبران مانند سایر مردم باشند، موقعیت خود را از دست میدهند و نفوذی در دلها و توفیقی در جذب مردم نخواهند داشت و در نتیجه از رسیدن به اهداف مقدس خویش ناتوان و عاجز خواهند بود.
ب) اگر پیامبران معصوم نباشند، اموری در مورد آنها لازم میآید که هیچکدام از این امور درباره ایشان صدق نمیکند، از جمله:
1. اگر آنان معصوم نبودند اطاعت از آنان جایز نبود، در صورتی که قرآن میفرماید: «قل إن کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله: بگو اگر خدا را دوست دارید، مرا پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد.»(11)
2. در صورتی که انبیا مرتکب معصیت شوند، طبق دستور خداوند باید نسبت به آنان امر به معروف و نهی از منکر نمود و طبیعی است که این عمل باعث آزار و اذیت آنان میشود و قرآن از آزار انبیا را نهی نموده است. «و ما کان لکم أن تؤذوا رسول الله: شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید.»(12)
3. پیامبران با ارتکاب معصیت مستحق عذاب، لعن و سرزنش میگردند.«إنی أخاف إن عصیت ربی عذاب یوم عظیم: من اگر پروردگارم را نافرمانی کنم از عذاب روز قیامت میترسم.»(13) و در آیه دیگر میفرماید: «ألا لعنة الله علی الظالمین: آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمگران است.»(14)
4. گناه و معصیت ظلم است، در حالیکه پیامبران از بندگان برگزیده و مخلص خدا هستند(15) و ساحتشان از ظلم به دور است. «و ما کان لنبی أن یغل: و برای هیچ پیامبری شایسته نیست که خیانت نماید.»(16)
آیا افراد دیگری غیر از پیامبران (علیهم السلام) معصوم میباشند؟
از دیدگاه شیعه، هیچ دلیل عقلی بر عدم امکان عصمت افرادی غیر از پیامبران وجود ندارد؛ بلکه دلیل عقلی و دلایل شرعی بر عصمت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام و دوازده امام علیهم السلام دلالت دارد از جمله: آیه «لا ینال عهدی الظالمین» و حدیث معروف به ثقلین و احادیث فراوان دیگر.
در اینجا به تقریر دو دلیل بسنده میشود:
1. «و إذا بتلی إبراهیم ربه بکلمات فأتمهن قال إنی جاعلک للناس إماماً قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین: به یادآور هنگامی که خداوند ابراهیم را به اموری آزمود و او همه را بهجای آورد. خداوند فرمود من تو را به پیشوایی خلق بر میگزینم. او گفت: پیشوایی را به فرزندان من نیز عطا میفرمایی؟ فرمود: عهد من هرگز به ستمکاران نخواهد رسید.»(17) با استدلال به این آیه میتوان گفت، نخست مقام امامت حضرت ابراهیم علیه السلام برتر از مقام نبوت اوست، زیرا شکی نیست هنگامی که خداوند ابراهیم را با آزمونهایی چون، سوختن در آتش، ذبح فرزند و... آزمود او پیامبر خدا بوده و این آیه نشان میدهد که امامت آن حضرت پس از مبعوث شدن ایشان و قبولی در آزمونهای بسیار به ایشان عطا شده است.
دوم آنکه امامت منصبی است الهی که خداوند آن را به هر کسی که بخواهد میدهد و طبق بیان قرآن، خداوند این عهد را به کسانی از ذریه ابراهیم میبخشد که آلوده به ظلم نباشند. بنابراین با توجه به اینکه هر نوع اعتقاد باطل و هر نوع معصیت ظلم است، پس کسی شایستگی مقام امامت را پیدا میکند که معصوم باشد. افراد معصوم باید قبل و بعد از نبوت و یا امامت و همینطور قبل از بلوغ و یا بعد از بلوغ، گناهی مرتکب نشده باشند. زیرا گناه، ظلم به خود و به خداوند است و مقام نبوت و یا امامت به ظالم نمیرسد.
آنچه گفته شد با روایاتی که در ذیل این آیه شریف آمده تأیید میشود.
2. حدیث ثقلین که شیعه و سنی آن را روایت کردهاند: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهلبیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا أبداً: من دو گوهر گرانبها در میان شما میگذارم، کتاب خدا و عترت و خاندانم. چنگ زدن به آن دو شما را از گمراهی رهایی میبخشد.»(18)
در این حدیث سه مطلب بیان شده است:
الف) عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عدل و همراه قرآن است.
ب) تمسک به قرآن به تنهایی نجات بخش نیست، بلکه برای دستیابی به هدایت باید به قرآن و اهلبیت تمسک جست. «ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابداً».
ج) عترت و قرآن از یکدیگر جدا نمیشوند تا در قیامت در حوض کوثر بر پیامبر وارد شوند.
با استفاده از این سه مطلب، به خوبی عصمت اهلبیت علیهم السلام اثبات میشود زیرا قرآن، خود معصوم از باطل است و در نتیجه کسی که همراه و همسان با قرآن باشد و از آن جدا نشود، باید معصوم باشد. انسانی که دستش به گناه آلوده شود نمیتواند همراه قرآن و عدل آن باشد. همچنین اگر اهلبیت علیهم السلام و عترت پیامبر مرتکب گناه و خطا شوند تمسک به آنها، و مقتدا قرار دادن آنها سبب نجات نخواهد بود و با چنین فرضیهای چه بسا تمسک به آنها سبب گمراهی خواهد بود. البته توجه به این نکته الزامی است که اثبات عصمت برای فردی مستلزم اثبات نبوت برای ایشان نیست. زیرا ممکن است کسی پیامبر نباشد اما معصوم باشد.
افزون بر آنچه گفته شد، شیعه معتقد است که چون اسلام آخرین دین و پیامبر اسلام آخرین پیامبر الهی است و پساز آن حضرت پیامبری نخواهد آمد بنابراین باید افرادی باشند که دین الهی را بدون تحریف و تفسیر شخصی و نیز به دور از رأی و استحسان برای مردم تفسیر نمایند تا دین به انحراف و اختلاف کشیده نشود و این رسالت را کسی، جز معصوم نمیتواند به انجام برساند و از آنجا که پیامبراسلام بر پیروی از اهلبیتشان تأکید فرمودهاند و قرآن نیز پاداش آن حضرت را محبت و دوستی عترت قرار داده است؛ لذا باید اهلبیت پیامبر ائمه اطهار علیهم السلام معصوم باشند.
«قل لا أسئلکم علیه أجراً الا المودة فی القربی: بگو ای رسول ما پاداشی از شما جز دوستی نزدیکان خود نمیخواهم.» (19)
عقیده به عصمت اهلبیت ویژه شیعه نبوده و برخی از علمای اهلسنت مانند ابن ابیالحدید که از بزرگان معتزلی است در شرح نهجالبلاغه قائل به عصمت عترت است. وی از ابومحمد متویه نقل میکند که او نیز قایل به عصمت علی علیه السلام بوده است.(20)
علاوه بر اینها شیخ اکبر محیالدین عربی بزرگ ترین شخصیت عرفانی اهل سنت نیز معتقد به عصمت حضرت علی علیه السلام و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است و از امام علی علیه السلام بهعنوان امام العالم و سر الانبیاء اجمعین یاد کرده است.(21) لیکن مشهور اهلسنت با این دیدگاه مخالفاند.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
پینوشت:
1. معجم المقیاس فی اللغة، احمد بن فارس، ص 779.
2. یعنی لطف الهی ایجاب میکند که برای هدایت بشر، پیامبران و امامانی با ویژگی عصمت انتخاب شوند، تا اسلام را معرفی نمایند.
3. سوره یوسف، آیه 24.
4. الروضة البهیة فیما بین الاشاعرة و الماتریدیة، ابوعذبه، ص 58.
5.حصون الحمدیه، ص 39.
6. شرح عقاید نسفی، ص 221.
7. شرح عقاید نسفی ص 221 و شرح مقاصد، ج 5، ص 50.
8.تنزیه الانبیاء، ص 2؛ قواعد المرام، ص 125 و انوار الملکوت، ص 196.
9. اوائل المقالات، ص 68.
10. همان، ص 51 و بحارالانوار ج 15، ص 117، باب 1، روایت 63.
11. سوره آل عمران، آیه 31.
12. سوره احزاب، آیه 53.
13. سوره یونس، آیه 15.
14.سوره هود، آیه 18.
15. ر. ک: سوره آل عمران، آیه 33 و سوره ص، آیه 47 و نیز آیاتی که در شأن انبیاء وارد شده است.
16.سوره آل عمران، آیه 161.
17.سوره بقره، آیه 124.
18.ر. ک: الجامع الصحیح، ترمذی، ج 5، ص 621 622؛ مسند، احمد، ج 3، صص 14، 17، 26 و 59 و ج 4، صص 367 و 371، و ج 5، صص 182 و 189؛ السنن الکبری، نسایی، ج 5، ص 45 و صحیح، مسلم، مناقب اهل بیت.
19. سوره انعام، آیه 90.
20.شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج 2، ص 131، شرح خطبه 87.
21.فتوحات المکیه، ج 1، ص 132.