در جنگ جمل بنی امیّه در کنار ام المؤمنین عایشه، طلحة بن عبیداللّه و زبیر بن عوام رو در روی سپاه خلیفه ی وقت، علی علیهالسلام ایستادند. گرچه در منابع تاریخی و روایی تصریح شده است که عایشه، طلحه و زبیر در شورش بر ضد عثمان نقش مهمی ایفاء کردند، ولی کمتر کسی درصدد برآمده است تا نحوه ی پیوستن بنی امیّه به اصحاب جمل را بررسی نماید. این پژوهش بر آن است که چگونگی در کنار هم قرار گرفتن بنی امیّه و اصحاب جمل را تبیین کند.
جنگ جمل نخستین پیکار بزرگی بود که میان دو گروه از مسلمانان روی داد. این جنگ در آغاز خلافت حضرت علی علیهالسلام در گرفت. اکثریت قریب به اتفاق مورّخان علّت برپایی جنگ یاد شده را مخالفت طلحه و زبیر با علی علیهالسلام ، به بهانه ی خونخواهی عثمان ذکر کرده اند. با آن که دشمنی طلحه، زبیر و عایشه با عثمان و تلاش آنان در برافروختن آتش فتنه بر ضد او امری آشکار بود، ولی بنیامیّه به آسانی با آنان همآوا شدند و بر ضد حکومت مشروع علی علیهالسلام دست به اقدام مسلحانه زدند.
دشمنی عایشه، طلحه و زبیر با خلیفه ی سوم، عثمان
عایشه از نخستین کسانی بود که زبان به طعنِ عثمان گشود. او بر ضد عثمان، چنین گفت: «اقتلوا نعثلاً فقد کفر» که بسیار معروف است.1 طلحه نیز در پاسخ به درخواست کمک از جانب عثمان، گفت: «لا واللّه حتی تعطی بنو امیه الحق من أنفسها»2 بعضی از مورّخان نیز نام زبیر را در ردیف کسانی ذکر کردهاند که در شورش بر ضد عثمان نقش داشتند.3 مروان بن حکم، در نخستین اقدام جنگی در پیکار جمل تیری به سوی طلحه رها کرد و گفت: «لا أَطْلُبُ بثاری بَعْدَ الیومِ».4 سعید بن عاص نیز به مروان گفته بود: «اگر به دنبال قاتلان عثمان هستید، باید آنان را در میان سپاه خود جستوجو کنید».5 در چنین شرایطی چه چیز موجب شد تا بنیامیه اصحاب جمل را یاری دهند؟ چرا مروان بن حکم و سایر بنیامیه به جای شام، سر از مکه درآوردند؟ و یا چرا یعلی بن منیه، والی عثمان در یمن، اموال بیتالمال را در اختیار اصحاب جمل نهاد؟ به نظر نگارنده، پاسخ پرسشهای یاد شده در اقدامات معاویة بن أبی سفیان در قبل و پس از مرگ عثمان نهفته است.
نقش معاویة بن أبی سفیان
معاویة بن أبی سفیان از زمان خلیفهی دوم تا زمان وقوع قتل عثمان تقریبا مدت هفده سال در شام بدون مزاحمت هیچ رقیبی حکم فرمایی داشت. او پیوسته تلاش میکرد تا اهالی شام با عراق و حجاز ارتباط اندکی داشته باشند.6 او میخواست تا مردم شام، اسلام را از منظر او ببینند. معاویه آیات قرآن را مطابق با خواسته های خویش تفسیر و تأویل میکرد.7 و در صدد بود تا سیادت بنیامیّه را إحیاء کند، سیادتی که اسلام آن را زیر پا نهاده بود.8 تمایلات درونی او برای کسب قدرت و سلطه بر سرزمینهای اسلامی حتّی در زمان خلیفه ی دوم، عمر، قابل پیشبینی بوده است. ذهبی (د 748 ق) نوشته است: «قال المدائنی: کان عمر اذا نظر إلی معاویة قال هذا کسری العرب».9
موضعِ معاویه در برابر شورش عمومی بر ضد عثمان
عثمان پس از مواجهه با شورش عمومی، از استانداران خویش که معاویه نیز یکی از آنها بود، درخواست کمک کرد، امّا معاویه در یاری او تعلل ورزید و پس از درخواست های پی در پی عثمان، او لشکری را به فرماندهی یزید بن أسد با توصیه به عدم ورود به مدینه، گسیل داشت. ابن شَبَّه (د 262 ق) روایات متعددی آورده است که ثابت میکند، معاویه به سپاه خود دستور داد تا در ذی خُشُب و یا وادی القری اردو بزنند و وارد مدینه نشوند.10 ابو ایوب انصاری در پاسخ نامهای به معاویه نوشت: «و ما نحن و قتل عثمان، إنَّ الذی تربص بعثمان و ثبط یزید بن أسد و أهل شام فی نصرته لأنَت و إنَّ الذین قتلوه لغیر الانصار».11
معاویه با فرستادن چنین سپاهی دو خواسته را دنبال میکرد: نخست آن که به مردم شام وانمود کند که به خلیفه یاری رسانده و در کمک به او کوتاهی نکرده است؛ دوم از همین راه اخبار حوادث مدینه را در کوتاهترین زمان به دست آورد. او پس از آگاهی از خلافت علی علیهالسلام ، بی درنگ دست به اقداماتی زد که میتوان آن را زمینهساز پیکار جمل دانست.
اطّلاعات ما از این اقدامات از شرح نهج البلاغه ی ابن أبی الحدید معتزلی (د 656 ق) حاصل شده است. ابن أبی الحدید نیز این اطلاعات را از الأخبار الموفقیات نوشتهی زبیر بن بکّار (د 256 ق) نقل کرده است. ابن أبی الحدید دربارهی میزان دشمنی معاویه با علی علیهالسلام نوشته است: «... و أنا أَذکُر فی هذا الموضع خبرا رواه الزبیر بن بکّار فی الموفقیات، لِیْعلم مَنْ یقف علیه أنَّ معاویة لم یکن لینجذب إلی طاعة علیٍ علیهالسلام أبدا ولایعطیه البیعة و أنَّ مضادَّته له و مباینته ایّاه لمضادَّة السواد للبیاض لا یجتمعان».12
ذکر دو نکته را لازم میدانم: کتاب الاخبار الموفقیات به همّت دکتر سامی مکی العانی با استفاده از دو نسخهی خطی موجود در بصره و توبینگن منتشر شده است. از آنجا که نسخههای موجود تنها بخش اندکی از موفقیات را در بر دارند، مصحح مذکور بخشی به انتهای کتاب اضافه کرده و آن را الضائع من الموفقیات نامیده است. اخبار این بخش اغلب از شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید استخراج شده است، اما خبر مذکور در اصل کتاب و در بخش الحاقی وجود ندارد؛13 نکتهی دوم اینکه ضامر بن شدقم حسینی، مؤلف کتاب الجمل (درگذشته بعد از 1082ق)، خبر مذکور را آورده است، ولی گویا منبع او شرح ابن أبی الحدید نبوده است، زیرا تفاوت قابل توجهی میان عبارتهای آنها وجود دارد.14
به هر حال، ابن أبی الحدید به نقل از موفقیات آورده است که وقتی عثمان در محاصره واقع شد، مروان بن حکم دو نامه به شام و یمن فرستاد. محتوای نامه ها اشاره به دشمنی مردم (صحابه) با بنی امیّه و درخواست یاری از معاویه و یعلی بن منیه، استانداران شام و یمن بود. او در نامه آورده بود که عثمان ستون خانهی بنیامیّه است و در صورت عدم یاری او، این خانه فرو خواهد ریخت. از جمله اعتراضاتی که مروان آن را در عداد شکایات مردم بر ضد عثمان برشمرد، واگذاری شام و یمن به معاویه و یعلی بود. با وجود این، مروان در این دو نامه آمادگی خود را برای دفاع از عثمان اعلام کرد.15 هنگامی که نامهی مروان به معاویه رسید، دستور داد تا مردم در مسجد جامع جمع شوند. آن گاه همچون کسی که ستمی به او رسیده است و یاری دهنده ای ندارد، خطبه خواند و فریادرس طلبید. در اثناء خطبه نامهای دیگر از مروان به معاویه رسید که خبر قتل عثمان در آن آمده بود. مروان واقعه ی قتل عثمان را در نامه شرح داده و در پایان آن نوشته بود: «... مردم خانه اش را غارت کردند، هتک حرمت نمودند، او را کشتند و همچون ابری که باران خود را بریزد و دور شود از او دور شدند و به سوی علی بن أبی طالب رفتند، همانند ملخ هایی که مرتع ببینند» و برای تحریک معاویه افزوده بود: «فأخلق ببنی امیّة أنْ یکونوا من هذا الأمر بمجری العیوق إن یثأره ثائر فأن شئت أبا عبدالرحمن أن تکون فَکُنْه»16
معاویه پس از دریافت این نامه و کسب اطلاعات لازم، اقدامات بعدی و اساسی خویش را آغاز کرد. او به چند نفر نامه نوشت که عبارت بودند از: طلحة بن عبیداللّه، زبیر بن عوام، سعید بن عاص، عبداللّه بن عامر بن کریز، ولید بن عقبه، یعلی بن منیه و مروان بن حکم. او زیرکانه نقاط قوّت و ضعف شخصیت مخاطبین خویش را به آنان گوشزد کرد. گاهی همچون رفیقی شفیق و مردی وفادار جلوه کرد و گاهی نیز چون پدری دلسوز، عتاب آلود با آنان سخن گفت.
نامه به طلحة بن عبیداللّه
«... ای طلحه! تو از میان قریش کمترین افراد را به قتل رساندهای ـ مقصود معاویه این بود که طلحه در جنگ های صدر اسلام عدهی کمی از قریش را کشته است ـ نیکو صورتی و بخشنده وزبانی فصیح داری، سابقه ی تو در اسلام با دیگران برابری میکند، تو پنجمین نفری هستی که به بهشت بشارت یافته است، تو در أحد شرکت داشتی، پس بشتاب به سوی آنچه مردم به تو واگذار کرده اند نباید از آنان چشم بپوشی و خداوند نیز از تو نخواهد پذیرفت جز آنکه قیام کنی و به این امر (خلافت) دست یازی، زمینهی کار تو را هموار کردهام، زبیر بر تو فضیلتی ندارد، هر یک پیشی بگیرید، امام خواهید بود.»17 طلحه اگر اندک انگیزه ای برای کسب مقام خلافت داشت، اکنون با این نامه، شور و امیدی مضاعف در او حاصل شد تا پرچم مخالفت با علی علیهالسلام برافرازد.
نامه به زبیر بن عوام
معاویه در نامه به زبیر چنین نوشت: «...زبیر! تو پسر عمّهی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و از حواریون او و داماد ابوبکر هستی! رزمنده ای که در راه خدا جان خود را در طَبَقِ اخلاص نهادی، تو از بشارت داده شدگان به بهشت هستی، عُمَر تو را یکی از اعضاء شورای تعیین خلیفه قرار داد. بدان که مردم مانند گوسفندان بیچوپان شدهاند پس بشتاب برای حفظ خون مسلمین و گرد آوردن مردم بر وحدت کلمه و اصلاح ذات البین، مقدمات خلافت تو را آماده کردهام، تو و یا طلحه هر کدام پیشی بگیرید، امام خواهد بود». نامهی دومی نیز به زبیر نوشت که ابن أبی الحدید آن را در جلد اول شرح نهج البلاغه آورده است. بنا بر گزارش ابن أبی الحدید، پس از آن که علی علیهالسلام برای معاویه نامه نوشت و از او درخواست بیعت کرد، معاویه نامهای به زبیر نوشت و آن را به دست مردی از بنی عُمیس برای او فرستاد. معاویه در نامه نوشته بود: «... فانّی قَدْ بایعتُ لَکَ أهلَ الشامِ فَأَجابوا و أسْتَوسَقوا کما یَستوسق الجَلَبُ، فدونک الکوفةَ و البصرةَ، لایَسْبِقُکَ إِلیها أبنُ أبی طالب، فاَنَّه لا شیءً بَعْدَ هذینِ المصرینِ و قد بایعتُ لطلحةَ بن عبیدِاللّه مِنْ بَعْدِکَ فأَظْهرا الطلبَ بِدَمِ عثمانَ و أدعوا الناسَ إِلی ذلک».18
از آنجا که شام تحت سلطهی کامل معاویه بود و حکم او روا و سخن او مطاع، طلحه و زبیر با این سخن معاویه دلشاد شدند و هر یک تلاش کردند تا هر چه زودتر زمینه را برای مخالفت با علی علیهالسلام ، فراهم کرده و از آن حضرت جدا شوند. آنان تا قبل از نامهی معاویه، به امارت بصره و کوفه راضی بودند، ولی با دریافت نامهی اغواگرانه به این باور رسیدند که راه دستیابی به خلافت چندان دشوار نخواهد بود.19 معاویه زیرکانه آنان را به رقابت با یکدیگر واداشت.
نامه به مروان بن حکم
معاویه در نامه به مروان به او دستور داد تا امور را به دقّت زیر نظر بگیرد و اذهان عمومی را بر ضد علی علیهالسلام ، مشوش نماید. وی به مروان نوشت: «... و ابحَثْ امورهم بَحْثَ الدَجاجة عن حَبِّ الدُخْنِ عند فِقاسهِا و انغل الحجاز فانِّی مُنْغل الشام».20
نامه به سعید بن عاص
معاویه به سعید بن عاص، نیز نامه نوشت و او را به خونخواهی عثمان ترغیب کرد و تلاشهای مروان را نیز به او یادآوری کرد. وی در همین نامه نکتهی مهمی را به سعید بن عاص گوشزد کرد. معاویه در بخشی از نامه نوشته بود: «... فقد أیَّدْتُکم بأسدٍ و تیمٍ».21 منظور او از أَسد و تیم، زبیر و طلحه بودند که به طایفه ی اسد و تیم تعلق داشتند. در واقع بنی امیه با توصیه ی معاویه، حاضر به همداستانی با طلحه و زبیر شدند.
نامه به عبداللّه بن عامر بن کریز
معاویه در نامه به عبداللّه بن عامر، او را به قیام دعوت کرد و سابقهی وی در فتوحات را پیش چشمش آورد. در انتهای نامه یادآور شد که قتل عثمان یعنی قتل همه، زیرا همگی (بنیامیه و هواداران آن) در جرم او شریک هستند.23 معاویه به صراحت عبداللّه را به خونخواهی عثمان ترغیب نکرد، زیرا میدانست او انگیزه ای برای حمایت از بنی امیه ندارد، ولی به او یاد آور شد، که در گناه عثمان شریک است و برای دفع خطر از جان خود، باید همراه بنیامیه باشد.
نامه به ولید بن عقبه
در نامه به ولید بن عقبه، تنها به ذکر این نکته بسنده کرد که زندگی سختی در پیش خواهد داشت، عیش او مُنَغَّص میگردد و روزگار شادیش به سر خواهد آمد.24 معاویه میدانست که ولید، ترسو، تن پرور و طالب زندگی بیدغدغه است، پس او را به از دست دادن نعمت های دنیوی بیم داد تا شاید برخیزد و به خونخواهی عثمان قیام کند.
نامه به یعلی بن منیه
در نامه به یعلی، نوشت: «... عثمان یاوری نداشت. از اینرو، او را کشتند و بزرگترین عیبی که بر او نهادند، این بود که چرا تو (یعلی) را به حکومت یمن گمارده است. او را کشتند در حالیکه بیعتش بر گردن ما بود. پس به خونخواهی او برخیز و به عراق آی!»25 از نکات مهم نامهی معاویه به یعلی، آن بود که معاویه به او نوشت که شام، آمادهی همکاری است و هیچ مانعی وجود ندارد و به طلحه نامه نوشته است که (یعلی) را در مکه ملاقات کند تا با هم به خونخواهی عثمان برخیزند.26 این نامه نشان میدهد که انتخاب مکه در مرحله ی نخست برای ایجاد سازماندهی و زمینه سازی اقدامات بعدی بوده است. معاویه در همین نامه از یعلی خواست تا اموال بیت المال یمن را به همراه بیاورد. در انتهای نامه نیز بار دیگر با نوشتن ابیاتی نقش یعلی را در قتل عثمان، یاد آورد شد.27
فقال کُفُّوا فانِّی مُعْتِب لکم وصارف عنکم یعلی و مروانا
فکَذَّبوا ذاک منه ثم ساوره من حاض لبته ظلما و عدوانا
معاویه زیرکانه اتهام مروان را به او و یعلی بازگرداند. در حالی که مروان، معاویه را سبب قتل عثمان خوانده بود.
بازتاب نامه نگاری های معاویه
معاویه با نوشتن نامههای فوق، زمینه را برای اقدام مخالفان علی علیهالسلام ، فراهم ساخت. مروان در پاسخ به معاویه، نوشت: «... شَتَّتَ بَیْنَهم مَقولی علی غَیرِ مُجابَهة، حَسْبَ ما تَقَدَّم مَنْ أَمْرِکَ».28 همچنین اعلام کرد که آماده هرگونه فرمانبرداری از اوست و هر چه بگوید انجام خواهد داد.
عبداللّه بن عامر نیز در پاسخ به معاویه، نوشت: «... عثمان همانند مرغی بود که ما را زیر بال و پر خویش نگاه میداشت، وقتی کشته شد پراکنده شدیم، نمیدانستم چه کنم؟ راحتطلبی اختیار کردم تا آن که تو برای من نامه نوشتی و از خواب غفلت بیدار کردی! راه در کنار من بود، ولی حیران بودم اکنون ده یک از مردم بر ضد تو و باقی آنان پشتیبان تو هستند! تو با شلاق ملامت بر سودای دلم نواختی و مرا بیدار کردی، چه خوب آموزگاری هستی! همانا بعد از عثمان، امید ما به توست، منتظر دستور تو هستم».29
ولید بن عقبه نیز در پاسخ به معاویه، آمادگی خود را برای خونخواهی عثمان به رهبری معاویه اعلام کرد. یعلی بن منیه نیز اعلام آمادگی کرد و یاد آور شد که اموال تحت اختیار خود را برای دستگیری قاتلان عثمان و یا جنگ با آنان مصرف خواهد کرد.
امّا در این میان، تنها سعید بن عاص پاسخی متفاوت داد. او معاویه و بنیامیه را به دوراندیشی، خویشتنداری و پرهیز از شتاب دعوت کرد. او مروان را فتنه گر نامید و تخطئه کرد.30
میعاد در مکه
یعلی بن منیه وارد مکه شد و اموال بیت المال یمن را در اختیار طلحه و زبیر و عایشه قرار داد. ششصد هزار درهم، مقداری سلاح و تعدادی اسب به همراه شتری سرخ مو به نام عسکر که به قیمت دویست دینار از یمن خریداری شده بود از جمله اموالی بود که یعلی بن منیه از یمن آورده بود.31 از آنجا که معاویه در نامه به طلحه و زبیر نوشته بود که شام، آمادهی بیعت است، آن دو تلاش کردند تا به سوی شام بروند و خلافت نقد را به چنگ آورند، ولی غافل از اینکه معاویه به عبداللّه بن عامر بن کریز و یعلی بن منیه دستور داده بود تا از آمدن به شام برحذر باشند و بصره و کوفه را دریابند. عبداللّه و یعلی بر اساس دستور معاویه، اصحاب جمل را از رفتن به سوی شام منصرف ساختند و بصره را نقطه ی آغاز مبارزه اعلام کردند. ابن کثیر اشاره کرده است که هنگام بحث بر سر انتخاب مقصد، عدّه ای شام را پیشنهاد کردند، ولی عدّه ای گفتند که معاویه شام را کفایت میکند.32
تحلیل وقایع
معاویه در راستای اجرای سیاستهای خود لازم دید که زبیر را نامزد خلافت معرفی کند؛ از اینرو، در شام اعلام کرد که زبیر به شام میآید تا مردم با او بیعت کنند، ولی در نهان از آمدن اصحاب جمل به شام به شدّت جلوگیری کرد.33 گرچه معاویه نیّت واقعی خود را که همان رسیدن به خلافت بود، پنهان میکرد و اقدامات خود را با برچسب خونخواهی خلیفه ی مقتول عرضه میداشت، ولی علی علیهالسلام با پی بردن به هدف واقعی او چنین فرمود: «.. انّه مِن الطَّلقاء الّذین لا تَحِّل لَهُم الخلافة».34
بررسی حوادث جنگ جمل نشان میدهد که طلحه و زبیر بازیچهی معاویه شدند. آن دو گرچه از علی علیهالسلام ناخشنود بودند، ولی به اندازهای نبود که بر ضد او سر به شورش بردارند. نامه های معاویه و دسیسه های مروان و نیز مخالفت و حسد عایشه نسبت به علی علیهالسلام ، همه چیز را برای رویارویی اصحاب جمل با سپاه علی علیهالسلام فراهم کرد. تدبیر بسیار زیرکانه ی معاویه نیز بنی امیه را در کنار طلحه و زبیر قرار داد. استقامت معاویه در فریبکاری و به دام انداختن دیگران، کلام علی علیهالسلام دربارهی معاویه را به یاد میآورد که فرمودند: «إنَّ معاویة یأتی الانسانَ مِنْ بین یدیه و مِنْ خَلْفِه و مِنْ عَنْ یَمینه و مِنْ عَنْ شِماله...»35
نتیجه
مورّخان به سؤال مهمی که در ابتدای این بحث آمد توجه نکردهاند؛ از همین رو پاسخی نیز برای آن نیافتهاند. کسانی چون: دینوری (د: 262 ق)، ابن قتیبه(د: 282)، طبری (د: 310)، ابن اثیر(د: 630 ق)، ابن کثیر(د: 774 ق) و ابن خلدون (د: 808 ق) به این نکته توجه نکردهاند که چرا بنی امیه با طلحه و زبیر و عایشه در یک صف قرار گرفتند؟ در حالیکه عایشه دربارهی عثمان گفته بود: «اقتلوا نَعْثَلاً فَقْد کَفَر» و یا طلحه در پاسخ به استمداد عثمان، گفته بود: «لا واللّه حتی تعطی بنوأمیه الحق من أنفسها». افزون بر این مروان نیز پس از هدف قرار دادن طلحه، گفته بود: «لا أطلب بثأری بعد الیوم». اکنون با اطلاع از اقدامات معاویه، روشن است که علت پیوستن بنیامیه به اصحاب جمل چه بوده است.
معاویه میدانست که در صورت وقوع جنگ میان طلحه و زبیر از یک سو و علی علیهالسلام از سوی دیگر، نتیجه هر چه باشد به نفع او خواهد بود، زیرا شکست هر یک از طرفین به معنای از بین رفتن بخشی از موانع خلافت معاویه بود. وانگهی معاویه میدانست که علی علیهالسلام او را نخواهد پذیرفت و کارشان حتما به جنگ خواهد کشید؛ پس به راه انداختن جنگی ناخواسته فرا روی علی علیهالسلام ، زمان رویارویی او را با علی علیهالسلام به تعویق میافکند و فرصتی نیز به دست میآورد تا تجهیز سپاه نماید. ثمرهی دیگر این جنگ ناخواسته تحلیل قوای سپاه علی علیهالسلام بود که برای معاویه بسیار مطلوب بود.
جدول زمانی حوادث
هجده ذیحجه سال 35 هجری: بر اساس قول مشهور، عثمان در این روز که احتمالاً جمعه بوده، کشته شد.
23 ذیحجه سال 35 هجری: علی علیهالسلام به خواست مردم تن داد و خلافت را پذیرفت.
ربیعالاول سال 36 هجری: رسیدن نامهی سر به مهر معاویه به مدینه، نامه ای که در آن چیزی نوشته نشده بود و نشان از عدم تمکین معاویه در برابر خلافت علی علیهالسلام داشت.
ربیع الثانی سال 36 هجری: طلحه و زبیر از مدینه به سوی مکه گریختند.
جمادی الاولی سال 36 هجری: پیکار جمل روی داد.
از قتل عثمان تا وقوع جنگ جمل، پنج ماه طول کشید و معاویه توانست در عرض این چند ماه، مقدمات این جنگ را ساماندهی کند.
_____________________________
1. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 3، ص 477. ترجمه: «نعثل را بکُشید که کافر شده است».
2. ابوزید عمربن بن شَبَّة، تاریخ المدینة المنورة، ج 4، ص 1287؛ طبری آورده است که عثمان هنگام محاصره گفته بود: «اللّهم أکفنی طلحة بن عبیداللّه فأنَّه حَمَل علیَّ هولاء و ألَبَّهم» ج 2، ص 668. ترجمه: «خدایا! مرا از شرّ طلحة بن عبیدالله کفایت کن! همانا او آنان را بر ضدّ من شورانده و تحریک کرده است».
3. نعیم بن حماد، مروزی، الفتن، ص 28.
4. محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 223؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ص 135؛ عبداللّه بن محمد الکوفی، ابن ابی شیبه، المصَّنف، ج 7، ص256.
5. طبری، همان، ص 9، لقی سعید بن العاص مروان بن الحکم و أصحابه بذات عِرق، فقال: أین تذهبون و ثارکم علی أعجاز الابل، اقتلوهم ثم ارجعوا إلی منازلکم.
6. معاویه حضور کسانی چون: ابوذر غفاری و عبداللّه بن عمرو را در شام بر نمیتابید و از افشاگری آنان بیمناک بود. ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج 19، ص 374؛ ابن سعد، همان، ج 4، ص229.
7. سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص 315.
8. معاویه در مواضع متعدد از زندگی سیاسی خویش، سیادت پدر خود را یادآوری کرده است. نک: طبری، همان، ج 2، ص 637.
9. شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج 3، ص 134. ترجمه: «مدائنی گفت: عمر هرگاه به معاویه نظر میکرد میگفت این (مرد) کسرای عرب است»، کنایه از اینکه معاویه پادشاه عرب است همانگونه که کسری پادشاه ایرانیان است.
10. ابن شَبَّه، همان، ص 1289.
11. نصربن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص 368. ترجمه: ما کجا و کشتن عثمان کجا؟!، کسی که منتظر وقوع پیشامد برای عثمان بود و یزید بن أسد و مردم شام را از یاری رساندن به او بازداشت، همانا ای معاویه! تو بودی و کسانی که او را کشتند غیر از انصار بودند.
12. عّزالدین بن هبة اللّه ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 233، ترجمه: و من در اینجا خبری را ذکر میکنم که زبیر بن بکّار آن را در موفقیات آورده است، (ذکر میکنم) تا خوانندگان بدانند معاویه هرگز حاضر به پیروی از علی علیهالسلام نبود و با او بیعت نمیکرد و ضدیت او با علی علیهالسلام ، مانند تضاد میان سیاه و سفید بود که هرگز جمع نمیشوند. لازم به ذکر است که زبیر بن بکّار، کتاب خود را به نام الموفّق باللّه عباسی(د: 278 ق) ، الاخبار الموفقیات خوانده است: الموفق باللّه، ولیعهد معتمد عباسی بود، ولی یکسال و اندی قبل از مرگ معتمد از دنیا رفت.
13. صفحات، ص 583 ـ 635 از چاپی که مورد استفاده نگارنده قرار گرفت به بخشی الضائع من الموفقیات موسوم است که نامههای معاویه در آن یافت نمیشود.
14. خوانندگان محترم میتوانند فیالمثل ص 83 و 85 از کتاب الجمل را با ص 242 و 243 جلد دهم شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید مقایسه کنند.
15. ابن أبی الحدید، همان، ص 234.
16. همان، ص 5 ـ 234، ترجمه: اگر کسی به خونخواهی عثمان قیام نکند، پس شایسته است که بنیامیه از خلافت فاصله گیرند، فاصلهای به دوری ستاره عیوق، ای معاویه! اگر قصد خونخواهی عثمان داری پس قیام کن.»
17. همان، ص 6 ـ 235.
18. همان، ج 1، ص 231، ترجمه: «... همانا از مردم شام برای تو بیعت ستاندم، آنان دعوت مرا پذیرفتند و گروه گروه جمع شدند، پس کوفه و بصره را دریاب، مبادا پسر ابوطالب علیهالسلام بر تو پیشی گیرد، چرا که مهمتر از این دو شهر وجود ندارد، پس از تو برای طلحه بیعت گرفتم، خونخواهی عثمان را آشکار کنید و مردم را به سوی آن بخوانید».
19. ابن أبی الحدید، همان، ج 1، ص 231. نوشته است که وقتی طلحه و زبیر نامههای معاویه را دریافت کردند، بسیار شادمان شدند و از آن پس در مخالفت با علی علیهالسلام ، مصمّم شدند.
20. همان، ج 10، ص 236، ترجمه: «... در کارشان جستوجو کن همانگونه که مرغ به دنبال دانه به جستوجو میپردازد و حجاز را آشفته کن که همانا من شام را برآشفته میسازم».
21. همان، ص 237، نسب طلحه بن عبیداللّه: أبو محمد طلحه بن عبیداللّه بن عثمان بن عمروبن کعب بن سعد بن تیم بن مرة، نسب زبیر: ابوعبداللّه زبیر بن عوام بن خویلد بن أسد بن عبدالعزّی بن قصّی.
22. والی بصره و فاتح بخشهای مهمی از خراسان در زمان عثمان بود. شریف رضی (د: 406 ق) در کتاب خصائص الائمه به نقل از امام باقر علیهالسلام آورده است که عبداللّه بن عامر بن کریز به مدینه آمد و طلحه و زبیر را تشویق به بیعت شکنی کرد. این امر نشان میدهد که معاویه تنها با نامه به طلحه و زبیر اکتفاء نکرد بلکه دیگران را نیز مأموریت داد تا آنها را برای نکث عهد ترغیب کنند، شریف رضی، 61.
23. ابن ابی الحدید، همان، ص 238.
24. همان، ص 239.
25. همان، ص 240.
26. همانجا.
27. همانجا، ترجمه: «... پس گفت دست نگه دارید همانا من برای شما خشم گرفتهام و یعلی و مروان را از شما دور خواهم کرد، پس این سخن او را دروغ شمردند، آن گاه کسانی که چیزی جز ظلم و دشمنی در سر نداشتند با او ستیز کردند.
28. همان، ص 241، ترجمه: «... همانگونه که دستور دادی با سخنانم غیرمستقیم میانشان تفرقه افکندم».
29. همان، ص 242.
30. همان، ص 244.
31. ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مُروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص357؛ عزّالدین ابی الحسن ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 207.
32. ابوالفداء اسماعیل، ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 7، ص 258.
33. ذهبی، همان، ص 13613.
34. مسعودی، همان، ص 37212. ترجمه: «... همانا معاویة از آزادشدگانی است که خلافت بر آنان روا نیست».
35. فضل، ابن شاذان، الإیضاح، ص 546؛ ابوالقاسم علی بن حسن ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 19، ص 176. ترجمه: «معاویة از روبهرو، از پشت سر، از جانب راست و از جانب چپ انسان را احاطه میکند»، همانگونه که شیطان این گونه است.
معاویه و جنگ جمل
- بازدید: 7085