پس از آن که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از مکه به مدینه هجرت کرد، یکی از مسلمانان به نام صُهیب رومی که پیرمرد بود، مقداری مال اندوخته بود، دلش می خواست پر در آورد و به مدینه هجرت کرده و خودش را به پیامبر برساند، ولی مشرکان از او و امثال او جلوگیری می کردند و نمی گذاشتند هجرت کند.
صُهیب به مشرکان گفت: من یک نفر سالخورده هستم، اگر با شما باشم ماندن من برای شما سودی نخواهد بخشید، و اگر با شما نباشم نمی توانم ضرری به شما برسانم، بنابراین بیایید یک معامله و تجارتی کنیم، و آن این که همه اموال مرا بگیرید و مرا آزاد بگذارید تا به مدینه هجرت کنم.
مشرکان موافقت کردند، اموال او را گرفتند و او را آزاد نمودند، صهیب با دست خالی هشتاد فرسخ بین مکه و مدینه را پیمود و خود را به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و مهاجران رسانید. بعضی از مسلمانان به او گفتند: ای صهیب! معامله پرسودی کردی. آیه 41 تا 44 سوره کهف در تمجید این گونه مهاجران دل از دنیا بریده و به دین بسته نازل شد، در آیه 41 کهف می خوانیم:
وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی اللّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ لاََجْرُ الآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ؛
آنها که پس از ستم دیدن در راه خدا، هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (و مقام) خوبی به آنها می دهیم، و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر می دانستند.(929)
929) نحل، 41؛ مجمع البیان، ج 6، ص 361.