هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه هجرت کرد، مسلمانان اطراف او را گرفتند و اسلام به طور چشمگیری گسترش یافت، پیروزی مسلمانان در جنگ بدر موجب بالا گرفتن کار اسلام و رونق تازه آن گردید.
یکی از مسیحیان سرشناس به نام ابوعامر که خود روزی از بشارت دهندگان ظهور پیامبر اسلام بود، چون با پیشرفت سریع اسلام، اطراف خود را خالی دید، به مبارزه با اسلام برخاست، از مدینه به سوی کفار مکه گریخت، و از آن ها برای جنگ با پیامبر استمداد نمود، و قبایل عرب را بر ضد اسلام تحریک کرد. کارشکنی ابوعامر به جایی رسید که نقشه های جنگ احد را بر ضد مسلمانان رهبری می نمود، به دستور او در میان دو صف گودال هایی کندند، که اتفاقاً پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در میان یکی از آن ها افتاد و پیشانیش مجروح شد و دندانش شکست.
ابوعامر پس از جنگ احد به روم گریخت، و نزد هِرقَل پادشاه روم رفت و از او خواست تا با لشگری مجهز برای سرکوب مسلمانان حرکت کند. گستاخی و کارشکنی او به جایی رسید که برای منافقان مدینه نامه نوشت، و تأکید کرد که مکانی زیر نقاب مسجد، به عنوان کمک به درماندگان و ناتوانان و معذوران بسازند، تا بعدها آن جا را به صورت کانون ضد اسلام در آورد.
منافقان که در ظاهر اظهار طرفداری از اسلام می کردند، نزدیک مسجد قبا، مسجدی ساختند و یکی از جوانان آشنا به قرآن به نام مجمع بن جاریه را به عنوان امام جماعت مسجد برگزیدند.
سال نهم هجرت بود و مسلمانان به فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در تدارک حرکت به جبهه تبوک برای جلوگیری از تجاوزات لشگر روم بودند، در این بحران، سازندگان مسجد فوق نزد پیامبر آمدند، تا آن حضرت به آن مسجد برود و آن جا را افتتاح کند، پیامبر به خاطر حرکت به سوی تبوک، افتتاح را به بعد موکول کرد.
پس از پیروزی مسلمانان در جنگ تبوک و بازگشت پیامبر به مدینه، همان منافقان به صورت حق به جانب، نزد رسول خدا آمدند و آن حضرت را برای افتتاح آن مسجد دعوت نمودند. ولی با نزول آیات 107 تا 110 سوره توبه، پرده از نیرنگ منافقان برداشته شد، و آن مسجد به عنوان مسجد ضرار معرفی گردید، و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور داده شد که هرگز در آن مسجد عبادت نکند، بلکه در مسجدی که اساسش بر شالوده تقوا بنیان شده، یعنی مسجد قبا نماز بخواند. در آیه 107 سوره توبه به شدت از مسجد منافقان انتقاد شده و سازندگان آن سرزنش شده اند و در آن چنین می خوانیم:
وَالَّذِینَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَ کُفْرًا وَ تَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَ لَیَحْلِفَنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَی وَاللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ؛
گروهی از منافقان کسانی هستند که مسجدی برای زیان (به مسلمانان)، و تقوّیت کفر، و تفرقه افکنی بین مؤمنان، و کمینگاه برای کسی که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده (یعنی برای عامر) ساخته اند، آنها سوگند یاد می کنند که نظری جز نیکی و خدمت، ندارند، امّا خداوند گواهی می دهد که آنها دروغگو هستند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نه تنها در آن مسجد نماز نخواند، بلکه گروهی از مسلمانان را مأمور کرد تا آن را بسوزانند و ویران کنند، آن ها به فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نخست با آتش، سقف مسجد را سوزاندند، سپس دیوارهایش را ویران کردند و سرانجام محل آن را مرکز ریختن خاک و خاشاک و زباله قرار دادند.(914)
به این ترتیب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با قاطعیت در برابر منافقان ایستادگی کرد، و کانون تفرقه افکنی آنان را ویران نمود، و منافقان را رسوا کرد، و نقشه موذیانه ابوعامر را از نطفه، نقش بر آب نمود، و به مسلمانان تا قیامت این درس مهم را داد که گول ترفندهای عوام فریبانه منافقان را نخورند، و پایگاه آن ها را گرچه به نام مسجد باشد، ویران نموده و زباله دان سازند.
در دیوان مثنوی آمده: منافقان هر کدام قرآن به دست نزد پیامبر آمده سوگندهای غلیظ می خوردند که ما چنین قصدی نداریم، و با چرب زبانی، خود را تبرئه می کردند و می گفتند: هدف ما از ساختن مسجد، این است که ناتوانان که راهشان به مسجد پیامبر دور است، از این مسجد استفاده کنند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: از من دور شوید ای دغلبازان.
ولی آن ها همصدا فریاد می زدند: حاشَ لِلهِ؛ که چنین قصد بدی داشته باشیم، و پیاپی سوگند یاد می کردند.
گفت پیغمبر که سوگند شما - راست گیرم یا که پیغام خدا
در این میان یکی از اصحاب، فریب دغلبازی منافقان چرب زبان را خورد، و به پیامبر چنین نسبت داد که چرا پیغمبر ریش سفیدانِ با وقار را رسوا می کند؟ چرا پرده پوشی نمی کند؟ مگر عفو و بخشش از خصال عالی نیست، چرا نمی بخشد؟! چرا و چرا؟
او با این خیالات، چنین تیره دل شده بود. تا این که شبی در عالم خواب دید مسجد ضرار روی سرگین قرار دارد، و سنگهایش همچون قطعه های نجاست روی هم انباشته شده است، باطن آن مسجد برای او کشف شد، و چهره زشت نفاق را مشاهده کرد، دگرگون شد و بسیار گریست تا آثار سوء فریبکاری منافقان از صفحه دلش پاک شود.
به هر حال، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن مسجد را زباله دانی مردم مدینه قرار داد:
چون پدید آمد که آن مسجد نبود - خانه حیلت بُد و دام جهود
پس نبی فرمود کان را بر کَنَند - مطرحه(915) خاشاک و خاکستر کنند
صاحب مسجد چون مسجد قلب بود - دانه ها بر دام ریزی نیست جود(916)
914) مجمع البیان، ج 5، ص 72 و 73؛ و سایر تفاسیر، ذیل آیات 107 تا 110 توبه.
915) مطرحه: زباله دانی.
916) دیوان مثنوی خط میرخانی، ج 2، ص 175 و 176.
917) توبه، 118.