در زمان جاهلیت، سنت های غلطی وجود داشت که در رگ و پوست وجود مردم جاهلیت، ریشه دوانیده بود. یکی از آن سنت های غلط این بود که ازدواج شخصی که سابقه غلامی داشت، با زنی آزاد از خاندان سرشناس و معروف را، هرگز روا نمی دانستند، و هم چنین ازدواج مرد شریف از خاندان معروف را با همسر طلاق داده شده آن که برده یا سابقه بردگی دارد را روا نمی دانستند. یا ازدواج انسان را با همسر مطلق پسر خوانده اش جایز نمی شمردند.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم برای ریشه کن کردن چنین سنت های غلط، و اجرای دستور اسلام که میزان از همتایی، دین و کمال است، نه حسب و نسب، عملا وارد صحنه شد.
زید بن حارثه، غلام و پسر خوانده پیامبر بود، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را آزاد کرد، و زینب دختر عمه اش(859) را همسر او گردانید.
پس از مدتی در اثر ناسازگاری، زید او را طلاق داد، آن گاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با آن مقام و عظمت، با زینب که همسر طلاق داده شده پسر خوانده و غلام آزادشده اش بود، ازدواج کرد(860) که در قرآن، در آیات 36 تا 38 سوره احزاب به این مطلب اشاره شده است.(861)
گرچه این مطلب، در برابر جوسازان ناآگاه و مغرض، کار دشواری بود، ولی برای آن که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سنت های باطل را بشکند، عملا وارد صحنه گردید، و اعلام کرد که تبعیضات و امتیازات زمان جاهلیت، باطل است، و هر فرد مسلمان، همتای مسلمان دیگر است، و ملاک برتری به تقوا است، نه به حسب و نسب.
ضمنا ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با زینب، شکست زینب در ازدواج را جبران کرد.
نتیجه این که: در عصر جاهلیت، هیچ زن با شخصیت و سرشناسی حاضر نبود با برده ای، ازدواج کند، هر چند او دارای ارزش های والای انسانی باشد، و همچنین هیچ شخصیتی حاضر نبود با همسر مطلقه برده اش، ازدواج نماید، تزویج نمودن زینب به زید، توسط پیامبر و سپس ازدواج خودش با زینب بعد از طلاق، دو سنت باطل مذکور جاهلیت را در هم شکست.(862)
859) زینب دختر جحش، مادرش امیمه دختر عبدالمطلب بود، بنابراین، دختر عمه پیامبر بود.
860) مجمع البیان، ج 8،ص 359.
861) در آیه 137 سوره احزاب می خوانیم: فَلَمَّا قَضَی زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاکَهَا لِکَیْ لَا یَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیَائِهِمْ؛
هنگامی که زید نیازش را از همسرش به سر آورد (و از او جدا شد) ما همسر مطلقه او را به همسری تو در آوردیم، تا مشکلی برای مو منان در ازدواج با همسران پسرخوانده هایشان - پس از طلاق - نباشد.
862) توضیح این مطلب، در تفسیر نمونه، ج 17، از صفحه 316 تا 329 آمده است.