در آنجا سعد بن عباده (126)
با حال بیماری و تب ، میان گروهی از انصار اوس و خزرج نشسته بود و فرزند سخنگویش قیس از سوی او فضایل انصار و برتری آنان بر مهاجران را یادآوری می کرد.خبر آن گردهمایی در مسجد به گوش عمر بن خطاب رسید. (127)
خبر آورندگان ، دو نفر از قبیله اوس به نام های معن بن عدی و عویم بن ساعده بودند. معن می کوشید عمر را از تجمع انصار بااطلاع سازد ، اما عمر به او توجه نمی نمود. معن بازوی عمر را فشرد و او را به سویی کشید و به آرامی موضوع اجتماع انصار را به وی گفت. عمر آشفته و شتاب زده به دنبال ابوبکر به طرف خانه پیامبر روانه شد و موضوع را با ابوبکر در میان نهاد. ابوبکر پیش از اطلاع از تجمع انصار ،حاضر به بیرون رفتن از خانه نبود ولی چون این خبر را شنید بی آن که کسی را مطلع سازد به همراه عمر بیرون رفت. (128)
سزاوارتر آن بود که ابوبکر از عمر بخواهد تا به پاس احترام رسول اکرم صلی الله علیه و آله به آن جا آید نه خود به فرمان عمر به سقیفه شتابد و دیگر به خانه پیامبر باز نگردد ،مگر پس از دفن حضرت.آن دو در میان راه ابوعبیدةبن جراح (129)
را دیدند و هر سه روانه سقیفه شدند. (130)
چون انصار در فضل خود سخن گفتند ، عمر بن خطاب به مخالفت با ایشان پرداخت و خلافت را حق مهاجران بر شمرد. زمانی که گفتگوها به خشونت گرایید ابوبکر پیش شتافت و ضمن بیان فضایل مهاجران ، با زبانی نرم و با یاد آوری اختلاف دیرینه دو قبیله بزرگ ساکن در مدینه اوس و خزرج به مهاجران رای داد. پس از این گفتار بعضی از انصار بدین راضی شدند که کار حکومت با شرکت هر دو دسته مهاجر و انصار انجام شود ، ولی عمر و ابوبکر این رای را نپذیرفتند و گفتند : چنین اقدامی وحدت مسلمانان را به هم خواهد زد. امیر از ما و وزیران از انصار انتخاب شود و بدون مشورت آنان کاری صورت نگیرد !
چون زمامداری مهاجران و قریش مسلم شد ، سخن از تعیین شخص به میان آمد و هر یک آن را به دیگری تعارف می کرد. سرانجام عمر و ابوعبیده جراح ، ابوبکر را به ریاست پذیرفتند و با او بیعت کردند. در همین هنگام فریادها به موافقت و مخالفت بلند شد ولی فریادهای مخالفان به جایی نرسید و بعد از عمر و ابوعبیده ، مهاجران حاضر و برخی از انصار با ابوبکر بیعت کردند.
گفتگوهای سقیفه را می توان به طور گزیده در سه بخش خلاصه کرد :
1. مناظرات پیش از سخنرانی ابوبکر
2. گفتار سرنوشت ساز ابوبکر
3. گفتگوهای پایانی.
126) سعد بن عبادة دلیم بن حارثه بن ابی خزیمه ، از طایفه بنی ساعده ، رئیس قبیله خزرج و از کسانی بود که در جاهلیت ،نوشتن می دانست. سعد در پیمان عقبه ، به همراه هفتاد تن از اهل مدینه اسلام آورد و غیر از جنگ بدر ، در سایر جنگ ها حضور داشت. الطبقات الکبری ،ج 3 ، ص 613. مردی کریم و سخی بود. مدت ده سال که پیامبر(ص) در مدینه بود ، سعد هر روز ظرفی از غذا برای آن حضرت و خانواده اش به سوی علی علیه السلام متوجه سازد. فرزندش قیس در شجاعت ، کرم ، دوستی و علاقه نسبت به حضرت امیر علیه السلام و فرزند گرامی اش معروف بود و از مکاتبه او با معاویه ، به میزان صداقت و فداکاری وی نسبت به امام حسن علیه السلام و به بغض و عداوتش نسبت به معاویه ، می توان پی برد. حسن کیست ، ص 125 ،برگرفته ار ترجمه مقاتل الطالبیین ، ص 61 ،63.
127) الکامل فی التاریخ ، ج 2 ، ص 328.
128) انساب الاشراف ،ج 1 ، ص 581 ،ح 1177 ، تاریخ الامم و الملوک ،ج 2 ، ص 243.
129) او در مکه و در مدینه گورکن مردگان و کفن فروش بود. الطبقات الکبری ،ج 3 ، قسم اول ، ص 130 و 131 ، السیرة النبویة ، ج 4 ، ص 313 ، تاریخ الامم و الملوک ، ج 3 ، ص 204 ،البدایه والنهایه ، ج 5 ، ص 266 و 268 ت امتاع الاسماع ، ص 548 ، السیرةالحلبیة ، ج 3 ، ص 402 ، انساب الاشراف ،ج 1 ،ص 573 ،الغدیر ،ج 5 ، ص 367.
130) العقد الفرید ، ج 3 ، ص 63 ،شرح نهج البلاغه ، ج 2 ، ص 230 ،الکامل فی التاریخ ،ج 2 ،ص 328 و 329