زهرا (س) به علی (ع) گفت: ابوبکر نحله پدرم و دستمایه معیشتی فرزندانم رابه زور و ستم ربود اما نفرمود: او یا دوستش مرا زد. همین گونه هنگامی که برای زنان مهاجرین و انصار صحبت کرد، کلامش را اینگونه آغاز کرد: به خدا سوگند در حالی صبح کردم که دنیایتان را رها کردم و از مردانتان دلی مالامال از نفرت دارم... و از چیزی جز غصب فدک و غصب خلافت شکایت نکرد. در حالی که زدن و سیلی و شکستن پهلویش و فرو رفتن میخ در سینه اش. اگر صحیح باشد از غصب فدک عظیم تر است.(238)
238) رنج های زهرا (س)، ص 170.