داغ دیده امروز، نخل های مدینه اند که نماز روزانه شان را با «قد قامت» گام های تو میخواندند.
داغ دیده امروز، ابرهای حجازند که سحرها در آستانه خالی گلی ات، می باریدند.
داغ دیده امروز، تراشه های قلم اند و صفحه های کتاب که رایحه مسیحایی ات، لابه لای سطرهایشان جا مانده است.
آوازه ات فراگیر شده است
گواهی میدهم به عشق، که روی دستهای تو بزرگ شده است؛ به اندوه که خاطره ات بود از سالهای دور؛ به رنج که نسخه اصیل اش را دیده بودی در کربلا.
در توان مرگ نیست که این همه بردباری را به دوش بگیرد؛ در توان خاک هم نیست. بالهای تو بزرگتر از میله های قفس است.
حکایت دیده افروزی ات، مرز نمیشناسد. آوازه ات از دروازه ها گذشته است، رسیده است به سرزمین ملایک.
رازهای سر به مهر دانش را گشودی
دنیا برای تو تنگ بود. مؤمن در دنیا، آزاده در زندان است.
تو مشعل برافروخته حق را به دست گرفتی و در پشت بام های تاریک، «علم الهدای» قافله های راه گم کرده شدی در بادیه های ناکجا آباد!
تو رازهای سر به مهر دانش را گشودی در مکتب خانه های بصیرت.
تبار دست نوشته های حکمت، به نستعلیق نگاه تو برمیگردد و خوانده شدن سنگ نوشته های خلقت، مرهون اشاره های توست. از تلنگری که به جانهای شیفته زدی، کاروان تمدن در اسلام شتاب گرفته است.
گواهی میدهم که...
گواهی میدهم به توحید که زیستن ات، تجلی گاه توحید بود در زمین و سجاده ات، روبه قبله گل سرخ باز بود.
داغ دیده امروز، تنها نخل های مدینه نیست؛ داغ دیده امروز، روح و روان همه کسانی است که با قطب نمای چشم تو میگردد.
میثم امانی
متن ادبی «داغ دیده»
- بازدید: 6002