مدینه از بوی بهشت آکنده است، از بوی خوش افلاک، انگار تمام ملایک، یکباره از آسمان به زمین هبوط کرده اند و زمین را به عطر خوش انفاس قدسی شان میهمان
شاید آمده اند تا بالهایشان را به قدوم آسمانی پنجمین آفتاب ولایت، متبرک سازند.
شاید آمده اند تا زمین، با شکوه هرچه تمام تر، به پیشواز گل برود.
سال، سال 58 هجری است، ماه، ماه رجب، ماه بخشش و مغفرت
شهر، شهرِ پیامبر رحمت و خانه، خانه چهارمین خورشید امامت...
* * *
چه اصالتی، چه پیشینه مبارکی، چه تباری!
پدر، حجّت خداوند و مادر، دختر بزرگوار امام حسن مجتبی علیه السلام
پدر، خورشید و مادر، ماه
پدر، نور و مادر، نور، و تو، فرزند دو نور؛ نور علی نور
و تو ذوالنّورین و تو فرزند بهشت و تو فرزند زمزم.
دیری است، دنیا، گوش خوابانده و صدای دلنواز آمدنت را بیتاب گشته
دیری است زمانه، لحظه مقدّس شکوفایی بهشت وجودت را به انتظار نشسته.
دیری است، وعده آسمانی آمدنت، دلها را مشتاق کرده.
نمیدانم چه رازی در حضور تو جاری است که قرنها پیش، وعده ات دادند...
تو آن واقعه بی بدیلی که لحظه وقوعت را دقیقه ها و ثانیه ها، چشم انتظار بودند...
تو از قدیم، حضور داشتی و اینک به زمین هدیه شدی...
تو آن ستاره دنباله داری که از قرنها پیش، آسمان در هیجان ظهورت میسوخت... و امشب همان شب است؛ شبی که باید اتّفاق بیافتی، شبی که باید پلک بگشایی و آینده انسان را به موازات نگاه روشنت، به نور ختم کنی...،
درست لحظه رویش گل وجودت، پایه های جهل، به خود لرزید و تارهای سست نادانی از هم گسیخت.
تا که نام بلند تو را، فرشته ها زمزمه کردند، گمراهی به پایان رسید و نور دانش، جهان را به روشنی فرا خواند که تو باقرالعلومی و شکافنده همیشه علوم!
ای وارث بر حقّ علم نبوی! خدا، جرعه جرعه علم خویش را در درونت ریخت و دروازه های بسته معرفت را تو در تو، بر روی سینه ات گشود و تو را عالم اسرار عیان و نهان، قرار داد. تا به معجزه انگشت خرد خویش، گره از جهل و نافهمی بشر بگشایی
ای پنجمین حجّت بزرگ خدا! روز میلاد تو، میلاد تمام خوبی هاست!
روز میلاد تو، مرگ تمام نادانی هاست
روز میلاد تو، معلومی تمام مجهول هاست، انقراض نسل نداشتن ها و شروع فهم و ادراک
روز میلاد تو، روز بلوغ انسانها و روز کمال اندیشه هاست
روز میلاد تو، الفبای دانش بشر، تکمیل شد.
خدیجه پنجی