دهمین مهر سپهر امامت
امام هادی علیهالسلام در پانزدهم ذی الحجه سال 212 ه . ق. در روستای «صریّا» نزدیک مدینه متولّد شد.(1)
(2)
شد، به شهادت رسید.(3)
واقع در عراق است.(4)
اباالحسن و مشهورترین القابش هادی و نقی است.
وی را با لقبهای نجیب، مرتضی، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیّب، متوکّل و عسکری نیز میخواندند. ابوالحسن ثالث و فقیه عسکری نیز از لقبهای مشهور وی بود.(5)
فرازهای درس آموز
در این نوشتار سعی بر آن است که با طرح فرازهایی از سیرهی عملی امام هادی علیهالسلام با نحوهی رفتار آن حضرت در مسائل مختلف آشنا شویم و با تبیین بعضی از فعالیّتهای آن حضرت در دوران خفقان و استبداد عباسی که راه را برای فعالیّت آشکار امام علیهالسلام مخصوصا در مسائل اجتماعی بسته بودند، زیباترین نمونهی پایداری و دفاع از دین را معرفی نماییم.
اینک فرازهایی نورانی از زندگی آن حضرت را هرچند به اختصار مرور میکنیم.
مبارزه با ستمگران
امام علی النّقی علیهالسلام در طول امامت سی و سه سالهاش با شش خلیفهی عباسی هم عصر بود.
1 ـ معتصم هشتمین خلیفهی عباسی (220 ـ 227 ه . ق.) حدود هفت سال.
2 ـ واثق پسر معتصم (227 ـ 232 ه . ق.) حدود پنج سال.
3 ـ متوکّل برادر واثق (232 ـ 247 ه . ق.) حدود پانزده سال.
4 ـ منتصر پسر متوکل، (شش ماه).
5 ـ مستعین پسر عموی منتصر (247 ـ 252 ه . ق.) حدود پنج سال.
6 ـ معتز پسر دیگر متوکّل (252 ـ 254 ه . ق.) حدود دو سال.(6)
معتمد مسموم شد و به شهادت رسید.(7)
آنها نهی فرمود.
دو نمونه
1 ـ متوکّل عبّاسی، پی درپی کاخ میساخت، تا جائی که تعداد آنها به بیست کاخ رسید، و هر کدام از آنها نام مخصوصی داشت.
یکی از مهمترین کاخهای متوکّل به نام «عمارة الجعفری» بود که دو میلیون دینار خرج آن شد.(8)
مِنْ فَراعِنَةِ الاَْتْراک؛(9)
میشود.»
امام هادی علیهالسلام در این گفتار کوتاه، از طرفی هم متوکّل را طاغوت خواند و هم کشنده اش را که یکی از افسران ترک به تحریک پسر متوکّل بود، فرعون معرّفی نمود. و از طرف دیگر به صورت معجزه آسا از آینده خبر داد و فرمود قبل از اتمام این کاخ متوکّل خواهد مرد.
2 ـ ابوهاشم؛ یکی از اصحاب امام هادی علیهالسلام میگوید: «زمانی که امام هادی علیهالسلام بیمار بود، به نزدش رفتم. فرمود: ,ای ابوهاشم! فردی از دوستان ما را به «حائر حسینی» بفرست تا برای (شفای) من دعا کند.،
بیرون آمدم تا فردی را پیدا کنم، به «علی بن بلال» برخوردم. موضوع را با او در میان گذاشتم و از او خواستم به «کربلا» رود و برای امام علیهالسلام دعا کند.
«علی» شگفت زده شد و گفت:, به جان و دل حاضرم ولی به اعتقاد من امام هادی علیهالسلام برتر از «حائر حسینی» است زیرا او در شمار صاحب حرم است و دعای آن حضرت برای خود بهتر از دعای من برای اوست.،
بازگشتم و آنچه «علی بن بلال» گفته بود، به اطّلاع امام علیهالسلام رساندم.
فرمود: «رسول خدا صلیاللهعلیهوآله برتر از «کعبه» و «حجر الاسود» بود. با این حال به گرد «خانه» طواف میکرد و «حجر الاسود» را استلام مینمود. برای خدا در روی زمین بقعههایی است که لازم است خداوند در آن بقعهها خوانده شود. و دعای افراد در این گونه جاها مستجاب است و «حائر حسینی» از جملهی این بقعههاست.»(10)
شفای من دعا کنند)... .»(11)
است.
به نظر می آید این حرکت امام علیهالسلام پیش از آن که یک حرکت فردی باشد، یک حرکت اعتقادی، سیاسی و مبارزاتی بود.
در شرایطی که حکمرانان عبّاسی به ویژه متوکّل از «حائر حسینی» به عنوان پایگاهی خطرناک برای ادامهی حکومت ستمگرانه شان یای میکردند، متوکّل آن جنایت بیسابقه رانسبت به «حائر حسینی» مرتکب شد و اطراف آن را خراب کرد و شخم زد و در پی نابودی آن قدم بر میداشت، امام هادی علیهالسلام به این حرکت لازم دست زد، و در پوششی حکیمانه، در برابر تلاشهای مذبوحانهی دشمن موضع گرفت و افکار را به سوی خاطره انگیزترین، ستم سوزترین و الهام بخشترین پایگاه امامت؛ یعنی، کربلا جلب نمود.
جهاد فرهنگی
یکی از کارهای مهمّ امام هادی علیهالسلام همچون امامان معصوم دیگر علیهمالسلام حفظ خط فکری و فرهنگی تشیّع و جلوگیری از القاءات مخالفان بود. و این کار نیاز به تشکیل حوزهی علمیّه و تدریس فقه و عقائد و اصول و تربیت شاگردان برجسته و فعّال داشت.
در عصر امام باقر وامام صادق علیهماالسلام به طور عمیق و گسترده به تقویت حوزه های تحصیل و دانش پرداخته شد. سپس امامان دیگر حتّی در شرائط بسیار سخت به نحوی آن را دنبال کردند.
امام هادی علیهالسلام نیز در این راستا، قدمهای بزرگی برداشت و شاگردان برجستهای چون، عبدالعظیم حسنی، خیران الخادم، ابن سکّیت اهوازی، ابوهاشم جعفری، حسین بن محمد مدائنی، جعفر بن سهیل، اسماعیل بن مهران و ... تربیت کرد. شاگردان برجستهی پدر و جدّش را دور خود جمع کرد و حوزهی علمیهی فعّال و پر تلاشی در مدینه به وجود آورد.(12)
شیخ طوسی رحمهالله 185 نفر ذکر کرده است.(13)
نوشت:
1 ـ رسالهای در ردّ جبر وتفویض.
2 ـ رسالهای در اثبات عدل والمنزلة بین المنزلتین.
3 ـ رسالهای در جواب به پرسشهای یحیی بن اکثم.
4 ـ رسالهای در احکام دین
5 ـ تفسیر صحّة الخلقة (تبیین تندرستی)
6 ـ تبیین مسائل فقهی و پاسخ به سؤالاتی در این زمینه که به طور پراکنده در کتب فقه و حدیث شیعه ثبت گردیده است. و مجموعهای از نامهها که در کتاب «مکاتبات الرّجال عن العسکریین علیهماالسلام جمعآوری گردیده است.(14)
تجلیل از علما
امام علیالنّقی علیهالسلام نسبت به علما و پژوهشگران راستین احترام خاصّی قائل بود و دوستانش را به احترام از آنها ترغیب مینمود. آنها را به عنوان برترین انسانها بر میشمرد و میفرمود:
«لَوْلا مَنْ یَبْقی بَعْدَ غَیْبَةِ قائمکُمْ مِنَ الْعُلَماءِ الدّاعینَ اِلَیْهِ، والدّالّینَ عَلَیْهِ، وَالذّابّینَ عَنْ دینِهِ بِحُجَجِ اللّهِ والْمُنْقِذینَ لِضُعَفاءِ عِبادِ اللّهِ مِنْ شُبّاکِ اِبْلیس وَ مَرَدتِهِ، وَ مِنْ فِخاخِ النّواصِبِ، لَما بَقِیَ احَدا اِلاّ ارْتَدَّ عَنْ دینِ اللّهِ وَلکِنَّهُمُ الّذینَ یمْسِکُونَ اَزِمّه قُلُوبِ ضُعَفاءِ الشّیعة، کما یُمْسِکَ صاحِبُ السَّفینَةِ سُکّانَها اُولئِک هُمُ الأْفْضَلُونَ عِنْداللّهِ؛(15)
برترین انسانها هستند.»
همنشینی با اهل باطل ممنوع!
یکی از شاگردان و اصحاب برجستهی امام هادی علیهالسلام ابو هاشم جعفری است. روزی امام علیهالسلام او را دید و به او فرمود: «چرا تو را همنشین عبدالرّحمان ابن یعقوب میبینم؟
ابوهاشم گفت:, عبدالرّحمان، دایی من است.،
امام علیهالسلام : ,عبدالرّحمان دربارهی خدا، سخن نادرست میگوید، و ذات پاک خدا را به صورت جسم، و دارای نشانههای جسم، توصیف میکند، یا با او همنشین شو و ما را واگذار و یا با ما باش و او را واگذار.،
ابو هاشم گفت:, او هرچه میخواهد بگوید، وقتی که من عقیده به گفتارش نداشته باشم، نسبت به من چه زیانی دارد؟،
امام علیهالسلام :, آیا نمیترسی که عذابی بر او فرود آید، تو را نیز فرا گیرد؟. آیا داستان آن شخصی را که خود از یاران موسی علیهالسلام بود و پدرش از اصحاب فرعون بود، نشنیدهای؟ آنجا که وقتی لشگر فرعون ( در تعقیب سپاه موسی علیهالسلام به کنار دریا آمد، آن پسر، از لشگر موسی علیهالسلام جدا شد و نزد پدر رفت تا با نصیحت کردن پدر، او را از فرعونیان جدا کند و به سوی موسی علیهالسلام بیاورد. هنگامی که با پدرش ستیز میکرد و او را به راه هدایت دعوت مینمود، با هم کنار دریا آمدند ناگهان عذاب الهی فرا رسید و لشگر فرعون غرق شدند. آن پدر و پسر نیز که در کنار لشگر فرعون بودند غرق شدند. از حضرت موسی علیهالسلام سؤال کردند که پدر مستحقّ عذاب بود پسر چرا؟ موسی علیهالسلام فرمود:
«,هُوَ فی رَحْمَةِ اللّهِ وَلکِنَّ النَّقِمَةُ إذا نَزَلَتْ لم یَکُنْ لَها عَمَّنْ قارَبَ الْمُذْنِبَ دِفاعٌ؛، آن پسر در رحمت خدا بود، ولی وقتی که عذاب فرا رسید، از آن که نزدیک گناهکار است نمیتوان دفع کرد.»(16)
دلجویی و دعا برای دوستان
یکی از شیعیان آن حضرت به نام ابوموسی میگوید: «روزی به محضر امام هادی علیهالسلام رفتم و عرض کردم: ای آقای من! این شخص (متوکّل عباسی) فقط از این جهت که اطّلاع یافته من از دوستان و شیعیان شما هستم، مرا طرد کرده و شهریّهی مرا قطع نموده و خاطر مرا رنجانده است. اگر شما در این مورد ترحّم و تفضّل فرمائید و سفارشی کنید، او سخن شما را میپذیرد. شایسته است لطف کنید و با درخواست از متوکّل کار مرا سامان بخشید.
امام فرمود:, ناراحت نباش. به خواست خدا کارت سامان مییابد.، ابوموسی میگوید: آن روز شب شد، در همان شب، چند نفر از فرستادههای متوکّل به درِ خانهام آمدند و مرا طلبیدند، از خانه بیرون آمدم. دیدم فتح بن خاقان (وزیر متوکّل) در کنار در ایستاده است، به من گفت: چه شده که این مرد (متوکّل) مرا امشب به زحمت انداخته و برای احضار تو، مرا به این جا فرستاده است؟
ابو موسی میگوید: (همراه فتح بن خاقان) به خانه متوکّل روانه شدم، دیدم بر مسند خود نشسته، تا مرا دید، رو به من کرد و گفت:, ای موسی! ما از تو غافل شدیم. و تو هم ما را از یاد بردی، تو چه طلبی از ما داری؟،
گفتم:, صلهی فلانی و فلان شهریّه و فلان مبلغ و ... .،
متوکّل دستور داد دو برابر همهی این مطالبات را به من دادند، تعجّب کردم، به فتح بن خاقان گفتم:, آیا امام هادی علیهالسلام به این جا آمد؟، گفت:, نه... .،
ابو موسی میگوید: بعد از این ماجرا به محضر امام هادی علیهالسلام رفتم، آن حضرت تا چهرهی مرا دید فرمود:, از چهرهات پیدا است که راضی و شادمان هستی.،
عرض کردم: آری ای آقای من! به برکت الطاف وعنایات شما.
ولی به من گفتند که شما نزد متوکّل نرفتهای و از او درخواست و سفارشی در مورد من ننمودهای.
امام هادی علیهالسلام فرمود:, خداوند متعال میداند که ما در نیازها جز به ذات پاکش به هیچ کس پناه نمیبریم و در گرفتاریها تنها به خدا توکّل میکنیم، هرگاه از درگاه او درخواستی کنیم، اجابت میکند. میترسیم از این که به غیر او متوجّه شویم، خداوند توجّه و عنایتش را از ما برگرداند.،
عرض کردم:, فتح بن خاقان از من خواست تا از شما تقاضا کنم برایش دعا کنی.،
امام هادی علیهالسلام فرمود:, فتح در ظاهر با ما دوستی میکند ولی در باطن از ما دوری مینماید. استجابت دعا در مورد کسی رخ میدهد که شایستگی آن را داشته باشد... .»(17)
کنید.
امام علیهالسلام فرمود:, چه شده؟،
یونس:, آماده مرگ شدهام.،
امام هادی علیهالسلام در حالی که خنده بر لب داشت فرمود:, چرا ای یونس؟،
یونس:, موسی بن بغا (سرلشگر متوکّل) نگین گران قیمتی را به من داده تا روی آن نقّاشی کنم، نگین در دستم شکست و دو نیمه شد، فردا وقت برگرداندن آن است، اگر موسی ببیند، این نگین گران قیمت را شکستهام، یا دستور میدهد، هزار تازیانه به من بزنند، یا مرا میکشد، امام هادی علیهالسلام فرمود:, به خانهات برو، تا فردا هیچ حادثهای جز خیر پدید نمیآید.،
یونس که بسیار مضطرب بود به خانهاش بازگشت و آن شب را با هزار زحمت و رنج به سر آورد. صبح زود با پریشانی و نگرانی شدید دوباره به محضر امام هادی علیهالسلام آمد و عرض کرد: ,فرستادهی موسی آمده و نگین را از من میطلبد، چه کنم؟،
حضرت فرمود:, برو به خانهی موسی، جز خیر چیزی نخواهی دید.،
یونس:, ای آقای من! به موسی چه بگویم؟،
امام هادی علیهالسلام در حالی که خنده بر لب داشت فرمود:, نزد موسی برو و آنچه را گفت، بشنو و آن جز خیر نمیباشد.،
یونس به خانهی موسی رفت. پس از آن شادمان و خندان نزد امام هادی علیهالسلام بازگشت، و به امام علیهالسلام عرض کرد: ای آقای من! نزد موسی رفتم، به من گفت:, دختران کوچکم در مورد این نگین با هم دعوا دارند، این نگین را دو نیمه کن که به هر کدام از دو دخترم، یکی از آنها برسد، اگر چنین کنی تو را از مال دنیا بینیاز میسازم.،
امام هادی علیهالسلام از این که یکی از شیعیان با الطاف خفیّهی الهی نجات یافت، حمد و سپاس الهی گفت و عرض کرد:
,«اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ اِذْ جَعَلْتَنا مِمَّنْ یَحْمَدُکَ حَقّا؛، خدایا! حمد و سپاس مخصوص تو است که ما را به گونهای قرار دادی که به حقّ تو را بستاییم.»(18)
شد و گفت:
,«فرزندم به جرم دوستی شما دستگیر شده و همین امشت او را میکشند.، امام علیهالسلام فرمود:, چه میخواهی؟، گفت:, آنچه پدر و مادر نسبت به فرزندشان آرزو دارند.، امام علیهالسلام با خونسردی فرمود:, بیمناک مباش! فرزندت فردا خواهد آمد...، با دعای امام علیهالسلام و امدادهای الهی، روز بعد فرزندش آزاد شد و نزد پدر بازگشت.»(19)
کار و تلاش جسمانی
علی بن حمزه میگوید: «ابوالحسن (امام هادی) علیهالسلام را دیدم که در زمین خود مشغول کار و کوشش است، به طوری که قدمهای مبارکش غرق در عرق شده است، عرض کردم:
, فدایت شوم! مردان کجا هستند که به جای شما کار کنند و نگذارند شما زحمت بکشید؟،
امام هادی علیهالسلام فرمود:, ای علی! آن کس که بهتر از من و پدرم بود در زمین خود کار کرد.،
عرض کردم:, آن چه شخصی بود؟،
فرمود:, رسول خدا صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان علی علیهالسلام و همهی پدرانم با دست خود کار میکردند. کار کردن شیوهی پیامبران و رسولان و انسانهای شایسته است.»،(20)
در بستر شهادت
امام هادی علیهالسلام در روزهای آخر عمر شریف بیمار و در بستر شهادت آرمیده بود، یکی از دوستان به نام ابو دُعامه برای عیادت از حضرت به محضرش آمد، پس از احوالپرسی برخاست تا مراجعت کند، امام هادی علیهالسلام به او فرمود: «ای ابو دعامه! حقّ تو بر من واجب شد، میخواهی حدیثی برای تو نقل کنم که شاد و خوشحال شوی؟
عرض کرد:, خیلی دوست دارم و به آن نیازمندم.،
امام هادی علیهالسلام فرمود: حدیث کرد مرا پدرم محمد بن علی، از پدرش علی بن موسی، از پدرش موسی بن جعفر، از پدرش جعفر بن محمد، از پدرش محمد بن علی، از پدرش علی بن الحسین، از پدرش حسین بن علی، از پدرش علی بن ابیطالب، از رسول خدا صلی اللّه علیه و علیهم اجمعین.
پس به من فرمود:,بنویس.،
گفتم:, چه بنویسم؟،
فرمود:, بنویس رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
,بسم اللّه الرّحمن الرّحیم: اَلایمانُ ماوَقّرَتْهُ الْقُلُوبُ و صَدَّ قَتْهُ الأْعْمالُ، وَالإْسْلامُ مَا جَری بِهِ اللِّسانُ وَ حَلَّتْ بِهِ الْمُناکِحَةُ؛، ایمان آن است که دلها آن را با کمال احترام بپذیرد و رفتارها آن را تصدیق نماید، ولی اسلام آن است که زبان به آن حرکت کند و ازدواج به وسیلهی آن حلال شود.
ابو دُعامه میگوید، به امام عرض کردم: ,نمیدانم کدام یک از این دو بهتر است: سلسلهی سند حدیث (که همه، از معصومین علیهالسلام هستند) یا خود حدیث؟،
امام هادی علیهالسلام فرمود:, این حدیث در صحیفهای است به خط امیرمؤمنان علی علیهالسلام و املای رسول خدا صلی الله علیه وآله که به هر یک از امامان علیهمالسلام به ارث رسیده است.»،(21)
احمد محیطی اردکانی
________________________________________
1 ـ الارشاد، شیخ مفید، با ترجمهی رسولی محلاّتی، ج 2، ص 285، و در المناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 382 آمده است که: «صریّا» قریهای است در 3 میلی مدینه که حضرت امام موسی بن جعفر علیهماالسلام احداث نمود.
2 ـ جلاء العیون، محمد باقر مجلسی، صص 568 ـ 569.
3 ـ المناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 401.
4 ـ کشف الغمّه فی معرفة الائمة، علی بن عیسی اربلی، ج 3، ص 168.
5 ـ المناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 401.
6 ـ تتّمة المنتهی، محدث قمی، ص 279 تا 340.
7 ـ المناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 401.
8 ـ زندگانی امام هادی علیهالسلام ، باقر شریف قرشی، ص 350، از معجم البلدان، ج 2، ص 143.
9 ـ سیرهی چهارده معصوم علیهمالسلام ، محمد محمّدی اشتهاردی، ص 854 از دلائل الامامه طبری، ص 219.
10 ـ کامل الزیارات، باب 9، ص 274.
11 ـ همان، ص 273.
12 ـ ر.ک. به تحلیلی از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت امام هادی علیهالسلام ، مرکز تحقیقات سپاه، صص 116 ـ 117.
13 ـ اعیان الشیعه، سید محسن امین طبع قدیم بیروت، ج 4، ص 180.
14 ـ اعیان الشیعه، سید محسن امین، طبع قدیم و بیروت، ج 4، ص 180 و تحف العقول، با ترجمه محلاتی، از ص 481 تا 516.
15 ـ احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 260.
16 ـ سیرهی چهارده معصوم علیهمالسلام ، محمد محمّدی إشتهاردی، ص 884.
17 ـ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 50، صص 127، 128.
18 ـ همان، صص 126 ـ 125.
19 ـ المناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، صص 616 ـ 617.
20 ـ زندگانی امام علی الهادی علیهالسلام ، باقر شریف قرشی، صص 44 ـ 45.
21 ـ مروج الذّهب، المسعودی، طبع بیروت دارالفکر، ج 4، ص 171.