در شهر موصل مردی بود به نام احمد بن حمدون که از دشمنان علی (علیه السلام) بود. روزی یکی از مردم موصل که عازم مکه بود، برای خداحافظی نزد او آمد و گفت: من قصد حج دارم، آیا کاری داری؟
احمد بن حمدون گفت: من کار مهمی دارم که آنجا آن برای تو آسان است! وقتی کار حج تمام شد و به مدینه رفتی و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را زیارت کردی از طرف من این پیام را به او برسان و بگو:
یا رسول الله شما از چه چیز علی بن ابی طالب خوشت آمد که دخترت فاطمه را به او تزویج کردی؟ آیا بزرگی شکم او یا باریکی ساق پایش یا بی مویی جلوی سرش؟!
سپس او را قسم داد که این پیام مرا برسان، مرد موصلی وقتی وارد مدینه شد، پیام را فراموش کرد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب دید و به او فرمود: چرا پیام احمد بن حمدون را نرساندی؟
حاجی موصلی از خواب بیدار شد، رفت به حرم مطهر پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله و سلم) و پیام را رساند و برگشت.
وقتی به منزل آمد، امیرالمؤمنین را دوباره در خواب دید که دست او را گرفته و برد به خانه احمد بن حمدون، درب را باز کرد و سر او را با کارد برید و کارد را با پارچه ای پاک کرد، سپس نزدیک سقف در خانه شد، و دست خود را بلند کرده و کارد را در آنجا نهاد!
حاجی موصلی از خواب بیدار شد، یارانش مضمون خواب و تاریخ او را یادداشت کردند، (از آن طرف حاکم موصل خبر دادند که احمد بن حمدون کشته شده است) او برای رسیدگی به این امر، همسایگان و عده ای دیگر را دستگیر کرد، مردم از این جریان در شگفت بودند، حاکم نیز متحیر مانده، همسایه ها در زندان بودند تا این که قافله حاجیان از مکه آمد، وقتی همسایه ها را در زندان دیدند، از سبب آن پرسیدند، به آنها گفته شد که احمد بن حمدون در فلان شب در خانه خویش کشته شده و قاتلش معلوم نیست.
حاجی موصلی به یاران خود گفت: صورت خواب را که در مدینه نوشته اند نگاه کنند، وقتی ملاحظه کردند، دیدند شب قاتل او با تاریخ خواب یکی است! حاجی موصلی با یاران خود به خانه مقتول رفتند و پارچه خونین را با کارد در همان مکان مشاهده کردند و برای همگان روشن شد که خواب صادق بوده است، به همین جهت زندانیان آزاد شدند و خانواده مقتول نیز در اثر الطاف الهی به ولایت معتقد شدند(1).
**************************************
1) کشف الیقین: ص 480، بحار: ج 42، ص 10.
جسارت احمد بن حمدون و انتقام امیرالمؤمنین (علیه السلام)
- بازدید: 1020