غلام سید میر شجاعت علی الموسوی النجفی معروف به هندی که در عصر سید بحرالعلوم و شیخ جعفر کبیر بوده، می گوید: من خدمت سید بودم هنگامی که از هند به نجف اشرف می آمد، گاهی اوقات میان کشتی، عقدی (جواهرات) از جیبش بیرون می آورد که در او انواع جواهرات بود مدتی به آنها نظر می کرد و دو مرتبه به جیبش می گذاشت، هیچ یک از مسافرها متوجه نشدند، مگر ناخدا از بالای کشتی متوجه آن جواهرات شده و آن ها را نشان کرده بود سید نفهمید که او متوجه شده، پس ناخدا خواست حیله ای بنماید و آن عقد را از سید بگیرد، پس میان کشتی فریاد زد: با من عقدی بود، از جواهر علامت و نشانی اش این است، دیشب از من سرقت شده باید من لباس ها و اسباب های شما را بگردم، سپس مشغول جستجو کردن شد.
جناب سید فهمید که اگر این عقد را از جیب او بیرون بیاورند، اهل کشتی ناخدا را تصدیق می کند و می گویند: سید دزدی کرده، در این بین سید عقد را میان دریا انداخت و عرض کرد:
یا امیرالمؤمنین این امانت من است نزد شما. احدی متوجه نشد که سید چه کاری انجام داد.
ناخدا همه را تفتیش کرد و نوبت به سید که رسید، مشغول بازرسی او شد، چیزی نیافت پس مأیوسانه مراجعت کرد.
وقتی کشتی به جزیره رسید، اهل کشتی پایین آمدند، سید به خادمش گفت: من خیلی به ماهی علاقه دارم، می گوید: من رفتم یک ماهی بزرگ را که در دست کسی دیده بودم بخرم، به سید عرض کردم: چنین ماهی در دریا هست بخرم.
فرمود: همان را بخر. پس او را خریدم و چون شکمش را چاک زدم دیدم آن عقد به همان علامت ها از شکم ماهی خارج شد آن را نزد سید آوردم، او نیز شکر و سپاس خدا را به جای آورد.(1)
**************************************
1) علی (علیه السلام)، قهرمان ارزش ها، ص 260.
307- سپردن امانت به علی (علیه السلام)
- بازدید: 364