سخن گفتن درباره شخصیت و شخصیت هایی که از بُعد واحد برخوردارند، چندان کار دشواری نیست؛ زیرا پس از یک رشته بررسی ها، میتوان شخصیت و واقعیت او را از همان بُعد به روشنی ترسیم کرد؛ ولی سخن گفتن درباره شخصیتی که از ابعاد گوناگون برخوردار است کار آسانی نیست و لذا تبیین شخصیت پیامبران و پیشوایان معصوم، کار یک فرد و دو فرد نیست، بلکه نیاز به خرد جمعی دارد که درباره این افراد بیندیشند و مجموعه ای را تدوین کنند.
سخن گفتن درباره دخت گرامی پیامبر اسلام - حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام - که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم او را به اتّفاق فریقین با صفات بس برجسته ای یاد کرده است، کار بسیار دشوار و پیچیده ای میباشد. او به دور از عواطف پدری، او را چنین معرفی میکند:
1. فاطمة سیدة نساء اهل الجنّة(1).
2. فاطمة بضعة منّی فمن أغضبها أغضبنی(2).
3. أما ترضین أن تکونی سیدة نساء المؤمنین؟ أو سیدة نساء هذه الأمّة(3).
4. یا فاطمة ألا ترضین أن تکونی سیدة نساء العالمین و سیدة نساء هذه الأمّة و سیدة نساء المؤمنین(4).
این نوع سخنان از فردی که از گناه و لغزش معصوم و پیراسته است و تحت تأثیر عاطفه پدری و فرزندی قرار نمیگیرد، نشانه عظمت دخت گرامی اوست که از این طریق میخواهد، برای جهان بشریّت، برترین الگو را ارائه کند.
امروز در تربیت نسل جوان، الگوهای ملموس، نقش مهمّی ایفا میکنند و غالبا انسانهایی که شخصیت آنها به حدّ کمال نرسیده، از طریق مشاهده الگوها، به خودسازی میپردازند. البته تا چه الگویی انتخاب کنند. پیامبر از این لحاظ، برای زنان جهان، نمونه فضیلت و کانون کمال را معرفی میکند تا در الگویابی از او پیروی کنند.
از آنجا که دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم الگویی تمام عیار برای زنان است، باید در تمام ابعاد، سرآمد روزگار باشد تا همه زنان در تمام ابعاد از او پیروی کنند، به گونه ای که الگویی بالاتر و برتر از او نباشد تا او به عنوان بانوی نمونه معرفی گردد.
ممکن است فردی در بخشی از زمان، معلم نمونه، یا کارگر نمونه یا زن بافضیلت معرفی شود؛ ولی تأثیرگذاری این نوع الگوها از نظر زمان و مکان کاملاً محدود میباشد در حالی که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم در سخنان خود، فاطمه زهرا علیهاالسلام را سرور زنان بهشت و زنان باایمان و به نقل حاکم در مستدرک، سرور همه زنان جهان معرفی میکند. طبعا باید از نظر فضیلت و الگوبودن در تمام ابعاد و در همه زمانها پیشتاز و برتر باشد.
این روایات که فریقین بر آنها صحّه نهاده اند، زهرای مرضیه را در هر زمان الگو، و آشنایی با زندگانی او را برای زنان، راهگشا میدانند. بنابراین او چشمه جوشانی است که رفتار و گفتار او در هر زمان برای زنان، بلکه تمام انسانها حیات بخش است.
امروز جهان غرب خود را متولّی حفظ کرامت و فضیلت زن و رساندن او به جایگاه شایسته وی میداند و مسأله «فمینیسم» چند صباحی است که بر سر زبانها افتاده و رسانه ها هم درباره حقوق و شخصیت زن سخن میگویند. آیا به حق، غرب متولّی چنین امر بزرگی است یا این که جهان وحی از 14 قرن پیش متولّی آن بوده و با تبیین مقام زن و جایگاه او در آفرینش و مسؤولیت هایی که وجود او حاکی از پذیرایی آنهاست، برای این کار شایسته تر است؟
غربی که ادّعای به کمال رساندن زنان را دارد، آیا خود در غرب چه کاری صورت داده است؟ فروپاشی نظام خانواده در غرب و گسترش خانه های سالمندان و رخت بربستن عاطفه از فرزندان، گواه بر زبونی و ذلّت غرب در حفظ کرامت زن نیست؟
آیا نشاندن زن، پشت تراکتورها و کامیون های سنگین، و به کار گرفتن او در کارخانه ها و معادن زغال سنگ و مس و غیره نشانه مقام و منزلت اوست؟ یا بهره گیری از زیبایی، در مراکز عمومی، بالأخص در فروشگاه ها، حافظ جایگاه اوست یا اینکه اینگونه کارها از طراوت و لطافت او میکاهد و محیط زندگی را برای شوهر و فرزندان، سرد و بی رغبت میسازد؟
جامعیّت دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
مقصود از جامعیت این است که به هر فضیلتی بنگریم بالاترین آن را در زندگی زهرا علیهاالسلام می یابیم. اینک ما به صورت گذرا به تبیین حیات حضرت زهرا علیهاالسلام از این دیدگاه میپردازیم:
1. محیط تربیت
شکی نیست که محیط خانواده پایه نخستینِ شخصیت و پل عبور به کمال است، و در حقیقت بخشی از شخصیت انسان، معلول شخصیت پدر و مادر و محیط زندگی او در دوران کودکی است. دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خانه وحی از والدینی که جهان به وجود آنها افتخار میکند، دیده به جهان گشود. او از مادری متولد گشت که یکی از چهار زنی است که بهشت مشتاق دیدار آنهاست؛ یعنی آسیه، مریم، خدیجه و فاطمه(5).
مادر او نخستین بانویی است که به پیامبر ایمان آورد و ثروتی را که در اختیار داشت در دست شوهر گرامی خود نهاد تا از آن، در راه گسترش اسلام بهره بگیرد و در تمام سختی ها با همسر خود همراه بود. حتی در مسأله حصر در شعب ابی طالب نیز مانند دیگران بر گرسنگی صبر کرد و سالی را که او در آن درگذشت، پیامبر آن را «عام الحزن» نامید.
او از پدری به دنیا آمد که قرآن او را خاتم پیامبران و رسولان شمرده و نبوت و رسالت او پایان بخش نبوت ها و رسالت هاست و از نظر احادیث، اشرف مخلوقات و به یک معنی، نور وجود او نخستین خلقت جهان است. زهرای مرضیه(س) در آغوش چنین پدر و مادر و در خانه ای مملو از معنویت و نورانیت پرورش یافت.
2. غمخوار پدر در دوران کودکی
زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مکّه به سر میبرد و هنوز برنامه هجرت آغاز نشده بود، از طرف قریش و کافران مورد اذیّت و آزار و چه بسا ضرب و شتم قرار میگرفت، تنها یار و یاور او پس از درگذشت همسر پیامبر-خدیجه- در محیط خانه، دخت گرامی او بود. سیره نویسان مینویسند که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم با تن مجروح وارد خانه شد. یگانه دختر او به یاری پدر شتافت و با آوردن آب و شستن جراحات، بر قلب مجروح او مرهم نهاد(6).
3.حضرت فاطمه علیهاالسلام و مسؤولیتهای اجتماعی
رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم پس از ورود به مدینه، دولت اسلامی تشکیل داد و از این طریق جهان را به رسالت و آیین خود دعوت نمود. دشمنان از پا ننشستند و جنگهای خونینی بر ضد او به راه انداختند و دختر گرامی او در این نبردهای نابرابر در کنار پدر بود و تا آنجا که قوانین اسلام به زن اجازه میداد، در نبرد اُحُد به یاری مجروحان شتاقت(7). البته مقابله و نبرد در خط مقدم جبهه برای زنان ممنوع است؛ امّا فعالیت های پشت جبهه و تقویت روحیه مبارزان و خانواده های آنها از اموری بود که دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این مورد پیشتاز بود.
4. محدّثه
در احادیث فریقین، گروهی به نام محدّثه معرفی میشوند، آنها کسانی هستند که بدون دیدن فرشته -و احیانا با دیدن او- با او به گفتگو می پردازند. فرد محدّث از نظر کمال باید به پایه ای برسد که بتواند اصوات برزخی را با همین گوش دنیوی بشنود. جهان، پر از صُوَر و اصوات برزخی است که اکثر انسانها را به خاطر نداشتن توانمندی، یارای دیدن و شنیدن آنها نیست؛ امّا گروهی که از نردبان کمال و فضیلت بالا رفته اند میتوانند این اصوات و صور برزخی را درک کنند تا آنجا که فرشته والامقامی چون «روح الامین» با آنها سخن میگوید و آنان نیز سخن او را میشنوند.
از این جهت در روایات، دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، محدّثه(8) معرفی شده که خود حاکی از کمال برتر است. کوته نظران سخن گفتن فرشته را با غیر پیامبران، دور از واقعیت می شمارند در حالی که قرآن، منادی سخن گفتن فرشته با مادر مسیح -حضرت مریم- است، آنجا که میفرماید:
«و إذ قالَتِ المَلائکَةُ یا مریمُ إنَّ اللّهَ اصْطَفاکِ و طَهَّرَکِ و اصْطَفاکِ علی نِساءِ العالَمین(9)».
«آنگاه که ملائکه به مریم گفتند: خدا تو را برگزیده و از آلودگی پاک کرده و تو را بر زنان جهان برتری بخشیده است».
سخن گفتن فرشتگان با فرد، نشانه نبوّت و رسالت او نیست، بلکه نشانه ارتقای مخاطب به قلّه کمال است که به او توان شنیدن صدای فرشتگان را میدهد.
از این گذشته، قرآن سخن گفتن فرشتگان را با همسر حضرت ابراهیم(ع) -هاجر- یادآور میشود و میفرماید:
«قالوا أتَعْجَبینَ مِنْ أمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ و برکاتُهُ عَلَیْکُم أهْلَ البَیْتِ إنّه حَمیدٌ مجید(10)».
«آیا از فرمان و اراده خدا در شگفت هستی، رحمت و برکات او بر شما خاندان (نبوت) است...».
مسأله الهام و فتوحات غیبی در مورد اولیای الهی یک مسأله گسترده کلامی و فلسفی است که اینجا جای بازگویی آن نیست، و ما تفصیل آن را در جلد سوم «مفاهیم القرآن» در پاسخ سؤال دوم از خاتمیّت، مطرح کرده ایم. و خلاصه آن، این است که باب نبوت و رسالت به معنی رهبری انسانها از طریق وحی تشریعی به پایان رسیده است و پس از رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم، نبی و رسولی نخواهد آمد؛ ولی هرگز باب فتوحات و شکوفایی معرفتی انسان به روی او بسته نشده است؛ چه بسا انسانهایی با دید برزخی و هوش برتر آنچه را که دیگران نمی بینند و نمی شنوند، ببینند و بشنوند. قرآن مجید میفرماید:
«یا أیُّهَا الّذینَ آمَنوا إنْ تَتَّقوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُم فَرْقانا...(11)».
«ای افراد باایمان! اگر از گناه بپرهیزید، خدا قوه و نوری به شما میدهد که از درون، حق را از باطل جدا میسازید».
امیرمؤمنان علیهالسلام درباره انسانهای وارسته که از طریق تقوا و پرهیزکاری، کسب کمال نموده اند، چنین میفرماید:
«قد أحیی عقله، و أمات نفسه حتّی دقّ جلیله و لَطُفَ غلیظُهُ و برق له لامع کثیر البرق، فأبان له الطریق و سلّت به السبیل و تدافعته الأبواب الی باب السلامة و ثبتت رِجْلاه بطمأنینة بدنه، فی قرار الأمن و الرّاحة(12)».
«عقل خود را زنده ساخته و شهوتش را میرانده است تا آنجا که تنش به لاغری گراییده و تندخویی او به نرمی تبدیل شده است. برقی پرنور در وجودش درخشیده و راه هدایت را برای او روشن ساخته است و در راه خدا او را به پیش برده است، پیوسته در مسیر تکامل از دری به دری دیگر راه یافته و در جایگاه امنیّت و آسایش پای نهاده و آرام گرفته است».
البته سخن در این مورد بیش از آن است که در این مقاله بگنجد.
5. عالمه
علم و دانش بالذات، کمالی است که انسانهای معمولی از راه تحصیل به دست میآورند ولی انسانهای والا بدون آن که در مدرسه ای درس بخوانند و در برابر استادی زانو بزنند، علم و دانش به صورت موهبتی به آنها داده میشود. قرآن مجید به کمال علمی انسانی اشاره میکند که رسول رسمی او، خواهان بهره گیری از کمال علمی او شد. خداوند این فرد را چنین توصیف میکند:
«فَوَجدا عَبْدا مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا و عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْما(13)».
«موسی و همراه او بنده ای از بندگان ما را یافتند که مشمول رحمت ما بود و از پیش خود دانشی به او آموخته بودیم».
دخت گرامی پیامبر، عالمه غیرمعلّمه بود. او نزد فردی درس نخوانده و برای فراگیری علم نزد کسی زانو نزده بود، ولی در پرتو کمالات نفسی میتوانست حقایق و واقعیات و از آن جمله احکام و شرایع را دریابد و پرسش ها را پاسخ بگوید و لذا پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم زنان را برای آموزش دین، سراغ او میفرستاد.
صحیفه فاطمه و مسند فاطمه علیهاالسلام که برای خود سرگذشت خاصی دارد، گوشه ای از دانش بانوی نمونه اسلام است که در این دو کتاب گردآمده و پس از رحلت او دست به دست در خاندان عصمت نگهداری شده و گاهی از این صحیفه، به «مصحف» تعبیر میشود که به معنای کتاب است.
6. عبادت و نیایش
سخن درباره عبادت و نیایش دخت گرامی پیامبر علیهاالسلام چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. در اینجا به نقل نمونه ای میپردازیم. امام مجتبی علیهالسلام میفرماید: شبی مادرم را در محراب عبادت مشاهده کردم که پیوسته در حال رکوع و سجود بود تا آنجا که سپیده صبح دمید، شنیدم مردان و زنان باایمان را به نام دعا میکرد و هرگز برای خود از خدا چیزی نخواست. به مادرم گفتم: چرا درباره خودمان دعا نفرمودی چنانکه دیگران را دعا کردی؟ فرمود: فرزندم! «الجار ثمّ الدّار»: «نخست همسایه، سپس درون خانه(14)».
7. ساده زیستی و از خودگذشتگی
یکی از ویژگیهای دخت گرامی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ساده زیستی اوست. هنگامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جهیزیه حضرت زهرا علیهاالسلام را ملاحظه فرمود، در شگفتی فرو رفت و گفت: «آفرین بر خانواده ای که بیشتر ظروف آنها سفالین است(15)». و با این جمله، ساده زیستی آن حضرت را ستود.
8. ایثار
آیات سوره «هل أتی»(انسان)، نشانگر ایثار فزون از حدّ دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. مشروح سرگذشت آن را همگان شنیده ایم. او سه شب به طور متوالی نان جوین خود را به نیازمندان که قرآن آنها را به مسکین، یتیم و اسیر یاد میکند، داد و با آب افطار کرد(16).
9. بُعد قرآنی کوثر
مفسران آیاتی را بر خاندان رسالت تطبیق کرده اند، این آیات بر دو نوع اند: گاهی این آیات اختصاصا درباره اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است و گاهی مفاد آیه، عام است؛ اما به نوعی بر اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم انطباق قهری دارد.
بخش دوم که به آنها در اصطلاح مفسران، «جَری» و «تطبیق» بر مصداق برتر اطلاق میشود، بیش از آن است که به آنها اشاره کنیم. از باب نمونه، شیخ طبرسی در تفسیر سوره فاتحه میگوید: برخی گفته اند که مقصود از صراط مستقیم در آیه «اهدنا الصراط المستقیم»، راه و روش پیامبر گرامی و جانشینان اوست(17). مسلّما این نوع تفسیر بیشتر جنبه تطبیقی دارد. مقصود، صراطی است که انسان را به سوی خدا رهبری نماید و به سعادت دنیوی و اخروی او منتهی گردد، و راه و روش خاندان رسالت کامل ترین مصداق این آیه است.
ما، در این بخش فقط به برخی از آیات اشاره میکنیم که دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شأن نزول آنها بوده و یا از جمعی است که این آیات درباره آنها فرود آمده است و از این طریق به بُعدی از ابعاد زندگی آن حضرت اشاره میشود:
الف. مباهله و دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
در آخرین سالهای زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مدینه، نامه ای از مقام رسالت به نصارای نجران ارسال گردید و از آنان خواسته شد که یا اسلام بیاورند و یا با پرداخت مالیات سرانه (جزیه) تحت حمایت اسلام قرار بگیرند. گروهی از شخصیت های مذهبی و سیاسی آنان در قالب شصت نفر وارد مدینه شدند و پس از یک رشته گفتگوها که به محکومیّت آنان انجامید، سرانجام کار به مباهله واگذار شد و قرار شد هر دو گروه در نقطه ای از نقاط مدینه به مباهله برخیزند و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستند. قرآن این حقیقت تاریخی را در این آیه یادآور میشود:
«فَمَنْ حاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ العِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أبْناءَنا و أبْناءَکُم و نِساءَنا و نساءَکم و أنْفُسَنا و أنْفُسَکم ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الکاذِبینَ(18)».
«بنابراین هرکس پس از دانشی که به تو رسیده با تو به ستیز برخیزد، بگو بیایید ما فرزندان خود را و شما نیز فرزندان خود را و ما زنانمان را و شما نیز زنانتان را و ما خود را و شما نیز خود را فراخوانیم، آنگاه لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
مفسران و سیره نویسان مینویسند: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، خانه را برای مباهله در نقطه خاصی از بیرون مدینه که امروز در آن نقطه مسجدی به نام «مسجد الإجابة» قرار دارد، ترک گفت، در حالی که دست امام حسن علیه السلام را گرفته و امام حسین علیه السلام را در آغوش داشت و دخترش حضرت زهرا علیهاالسلام و همسر گرامی وی حضرت امام علی علیه السلام پشت سر او حرکت میکردند.
پیامبر صلی الله علیه و آله عبای خود را بر درختی پهن کرد و سایبانی فراهم آورد، آنگاه فرمود: هر چهار نفر زیر آن سایبان قرار گیرند و هرگاه او دعا کرد، دعای او را با آمین همراهی کنند. ولی قرائن گواهی میداد که دعای پیامبر مستجاب میشود و نمایندگان نجران در آتش میسوزند؛ از این جهت آنان از مباهله منصرف شدند و پذیرفتند که تحت الحمایه دولت اسلامی قرار گیرند و باج گزار آن باشند، تفصیل این بخش را در کتاب «فروغ ابدیّت» میخوانید(19).
آنچه مهم است این است که گزینش حضرت زهرا علیهاالسلام از میان زنان مدینه و همسران پیامبر، گواه بر این است که تنها زنی که از نظر قداست، شایستگی داشت که دعای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را با آمین خود همراهی کند، دخت گرامی او سرور زنان جهان بود و هیچ زنی در آن عصر چنین قابلیّت و شایستگی را نداشت.
ب. آیه تطهیر و زهرای مرضیه علیهاالسلام
آیه تطهیر از آیه های معروف در میان مسلمانان است که اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از هر نوع پلیدی روحی و فکری و رفتاری، تنزیه میکند و میفرماید:
«...إنّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اهْلَ البَیْتِ و یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا(20)».
«فقط خدا میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد».
روایات فراوان، بلکه متواتر حاکی از آن است که مقصود از این بیت، بیتِ گلی و سنگی نیست، بلکه بیت نبوّت و رسالت است و خدا در این آیه، درباره کسانی که از نظر روحی و فکری با این بیت رفیع در ارتباطند، سخن میگوید و مقصود از «رجس» در آیه، پلیدی های روحی و رفتاری و آلودگی به گناه است که اهل این خانه از آن پیراسته شمرده شده اند و به حکم این روایات، مقصود از این اهل بیت همان خمسه طیّبه هستند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای جداسازی آنان از دیگران، آنها را زیر عبایی گردآورد و با خدای خود چنین راز و نیاز کرد:
«اللهمّ إنَّ لِکُلِّ نَبِّیٍ أهل بیت و هؤلاء أهل بیتی(21)».
باید توجه نمود که اراده، در آیه «انّما یرید اللّه»، اراده تشریعی نیست، اراده ای که ممکن است مراد آن محقق نشود؛ زیرا اراده تشریعی بر طهارت، به خاندان رسالت اختصاص ندارد. خدا با اعزام پیامبران و پیشوایان برای تطهیر انسانها از آلودگی، این نوع از اراده خود را ظاهر ساخته است. مثلاً در آیه زیر میفرماید:
«... و لکِنْ یُریدُ لِیُطَهِّرَکُم و لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُم لَعَلَّکُمْ تَشْکُرونَ(22)».
«ولی میخواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید تا شکر او را به جا آورید».
چون اراده تشریعی خداوند بر تطهیر همگان تعلق گرفته است؛ ولی اراده در این آیه، بر گروه خاصی تعلق گرفته است. از این جهت میتوان گفت که این اراده، (انّما یرید اللّه)، اراده تکوینی است که حتما مراد را به دنبال دارد. در این صورت خاندان رسالت از هر پلیدی و گناه و آلودگی پاک گردیده اند و این نشانه عصمت آنهاست.
تصوّر نشود که لازمه عصمت، نبوّت است و این یکی از اشتباهات است که عصمت را مرادف نبوّت بدانیم؛ به گواه اینکه قرآن به طهارت و پاکی حضرت مریم علیهاالسلام از هرگونه گناه تصریح میکند؛ ولی او هرگز پیامبر نیست. آنجا که میفرماید:
«و إذ قالَتِ المَلائکَةُ یا مریمُ إنَّ اللّهَ اصْطَفاکِ و طَهَّرَکِ و اصْطَفاکِ علی نِساءِ العالَمین(23)».
«آنگاه که ملائکه به مریم گفتند: خدا تو را برگزیده و از آلودگی پاک کرده و تو را بر زنان جهان برتری بخشیده است».
این پاکی، پاکی از آلودگی ظاهری نیست؛ زیرا طهارت ظاهری هنر نیست. امروز زنان هوسباز از نظر ظاهر پاک و تمیز میباشند، بلکه مراد، طهارت روحی و نفسانی و دوری از آلودگی و گناه است.
ج. سوره «هل أتی» و فاطمه اطهر
مفسّران اتفاق نظر دارند که آیاتی چند از سوره «هل أتی» (سوره انسان) درباره خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که حضرت زهرا علیهاالسلام نیز عضو مهم آن بود، نازل شده است. این آیات از آیه پنجم این سوره شروع شده و در آیه بیست و دوم پایان میپذیرد؛ یعنی از آیه «إنّ الأبرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا» آغاز میشود و در آیه «إنّ هذا کان لکم جزاءً و کان سعیکم مشکورا» پایان میپذیرد.
سخن درباره این آیات و تفسیر آنها گسترده تر از آن است که در یک مقاله بگنجد و لذا برخی از علمای اهل سنت مانند عاصمی، کتابی مستقل در تفسیر این سوره نوشته اند و شأن نزول آن در تمام تفاسیر موجود است و در بحث ایثار حضرت زهرا علیهاالسلام به آن اشاره شد.
دختر گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مانند فرزندان و همسرش، راه انبیا را پیمودند که تمام کارهای آنان برای خدا بود، و هرگز در فکر پاداش از مردم نبودند و شعار همه انبیا این بود که «و ما أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إلاّ عَلی رَبّ العالمینَ(24)».
منطق حضرت زهرا علیهاالسلام و همسرش و دو نور دیده اش این بود که میگفتند:
«إنّما نُطْعِمُکُم لِوَجْهِ اللّهِ لا نُریدُ مِنْکُم جَزاءً و لا شُکورا(25)».
«ما شما را به خاطر خدا اطعام میکنیم، هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم».
د. سرور زنان جهان و شبه پاداش رسالت
یادآور شدیم که کوشش ها و فداکاری های پیامبران برای خدا بود و هیچگاه در فکر پاداش و طلب سپاس از مردم نبودند. در طول تاریخ، پیامبران، با این ویژگیها شناخته میشدند، چنان که میفرماید:
«اتّبعوا مَنْ لا یَسْأَلُکُمْ أجرا و هُمْ مُهْتَدونَ(26)».
«از کسانی پیروی کنید که از شما مزدی نمیخواهند و خود، هدایت یافته اند».
با توجه به این اصل، در سوره شورا، مهر و مودّت خاندان رسالت، پاداش جان فشانی های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شمرده شده است، آنجا که میفرماید:
«...قُلْ لا أسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أجْرا إلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبی...(27)».
«بگو اجر و پاداشی از شما درخواست نمیکنم جر دوست داشتن نزدیکانم».
و مقصود از نزدیکان، اقربای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و در رأس آنها تنها یادگار و دخت گرامی او قرار دارد. اکنون سؤال میشود: هرگاه شعار پیامبران، پیراستگی از درخواست پاداش است، چگونه قرآن مهر خاندان خود را، اجر رسالت معرفی میکند.
پاسخ آن، این است که دوستی اهل بیت هرچند خود، فضیلت و کرامتی است؛ ولی در عین حال راه گشای سعادت برای دوستداران آنهاست و این نوع مودّت، پیش از آن که به سود صاحب رسالت باشد، مایه سعادت دوستداران آنهاست؛ زیرا دوستی با کانون فضیلت، انسان را در حوزه کمال قرار میدهد و به حکم این که آنها را دوست دارد، در گفتار و رفتار، از آنها پیروی میکند. و لذا در آیه دیگر میفرماید:
«قل ما سَأَلْتُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ....(28)».
«مزدی که درخواست کردم به سود شماست».
هـ. زهرا علیهاالسلام کوثر جوشان
دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای بی اهمیّت جلوه دادن دعوت پیامبر با خود گفتگو میکردند و میگفتند: رسالت محمد صلی الله علیه و آله و سلم با مرگش به پایان میرسد؛ زیرا او ابتر؛ یعنی نسل بریده و بیعقب است و از این طریق، به خود نوید میدادند که چراغ دعوت او با مرگ وی و نبودن فرزند پسر خاموش میگردد.
قرآن در نقد اندیشه باطل آنان، به رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم در مکه نوید میدهد که ما به تو کوثر دادیم، چنانکه میفرماید:
«إنّا أعْطَیْناکَ الکَوْثَرَ* فَصَلِّ لِرَبِّکَ و انْحَر* إنَّ شانِئَکَ هُوَ الأبْتَر».
«ما به تو کوثر عطا کردیم* برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن* بدان دشمن تو بریده نسل و بی عقب است».
با توجه به ذیل آیه که خداوند در آن، دشمن را «ابتر» میخواند و در مقابل، یادآوری میکند که خدا به او «کوثر» لطف فرموده است، به روشنی میتوان دریافت که مقصود از «کوثر»، نسل کثیری است که از پیامبر در طول زمان به جای مانده و خواهد ماند، و امروزه آماری که از سادات و ذریّه پیامبر در کشورهای مختلف جهان مانند ایران و عراق و عربستان و یمن و اردن و سوریه و مغرب و تونس و الجزایر و مصر و سودان و هند و پاکستان، حتی اندونزی منتشر شده، تعداد سادات را بیش از 60 میلیون نفر نشان میدهد و در گذشته برای ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اداره ای به نام «نقابة السادات» وجود داشته است و سرپرست آن را نقیب السادات مینامیدند.
رازی آنگاه که به تفسیر سوره کوثر میرسد میگوید: بنگرید با این که امویها و عباسیها به نسل کشی سادات پرداخته اند؛ ولی ذریه رسول خدا از نسل زهرا جهان را پر کرده است و چه عالمان بزرگ و بی نظیری را تحویل جامعه داده است مانند (حضرت) باقر علیه السلام و صادق علیه السلام و رضا علیه السلام که در علم و وارستگی نمونه زمان خود بودند(29).
ما از نظر ابعاد قرآنی، به همین مقدار بسنده میکنیم و دامن سخن را در این بُعد، کوتاه میسازیم و در شماره آینده به بیان ابعاد دیگری از فضائل حضرت زهرا علیهاالسلام میپردازیم.
در شماره گذشته به برخی از صفات بارز حضرت زهرا علیهاالسلام اشاره شد و اینک در دنباله مطالب گذشته به جایگاه آن حضرت در احادیث نبوی و بُعد تاریخی شخصیت ایشان پرداخته شده و بخشی از خطبه آن حضرت پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شرح و تفسیر میشود.
10. زهرا علیهاالسلام در لسان احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هرچند نقل فضایل اهلبیت (علیهمالسلام) در محاق منع قرار گرفت و اصولاً حدیث نویسی و حدیثنگاری و حتی گفتگوی آن ممنوع شد؛ ولی آنگاه که فشار حکّام از نگارش حدیث برداشته شد، و عالمان از خسارت عظیمی که دامنگیر حدیث رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم شد آگاه گشتند، در ضمن نقل احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، کم و بیش فضایل اهلبیت (علیهمالسلام) در کتب حدیث و محاوره ها و مذاکره ها به میان آمد و در کتب مربوط، ضبط شد. قسمتی از این احادیث که شأن و منزلت حضرت را بیان میکند، در آغاز مقاله گذشت.
البته دست دو محدّث مشهور، بخاری و مسلم، بالأخص اوّلی، در نگارش فضایل اهلبیت (علیهمالسلام) میلرزد؛ ولی در عین حال، این دو، در صحیح خود بابی به نام فضایل دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گشوده اند و روایاتی را نقل کرده اند که همگی حاکی از منزلت انکارناپذیر آن حضرت است.
نکته مهم این است که نویسندگان هر دو به اصطلاح «صحیح» و دیگران از دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله که قریب 18 سال با او زندگی کرده، به ندرت نقل روایت کرده اند، درحالی که از برخی از همسران او که قریب به 8 سال با او به سر برده اند، متجاوز از 2000 روایت نقل نموده اند و این نوع حق ناشناسی و نمکدان شکنی، دامنگیر گروهی از محدثان شده؛ ولی در عین حال گروه های منصف اهل سنّت تا حدّی به جبران این مطلب پرداخته اند.
11.حضرت زهرا علیهاالسلام در بُعد تاریخی
سیره نویسان و مورخان که بخواهند به نوعی درباره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و تاریخ اسلام سخن بگویند، بدون استثنا نمیتوانند از اشاره به دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خودداری کنند؛ زیرا آنگاه که درباره فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سخن میگویند، دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در رأس آنهاست. مسأله خواستگاری او از سوی شخصیت های متعدد و پاسخ منفی از جانب زهرا علیهاالسلام ؛ شرایط ازدواج و عروسی آن حضرت و فرزندانی که در دامان خود تربیت کرد، هر کدام برگی زرّین از تاریخ اسلام را تشکیل میدهد. لطف و مهری که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درباره تنها ذریّه خود مبذول میداشت، به صورت چشمگیری در تاریخ، مسطور است و یادآور مقام و منزلت او در عهد رسالت میباشد؛ ولی مسأله مهم، پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و نقش حضرت زهرا علیهاالسلام در تثبیت تشیّع است و این، یکی از خدمات بارز یادگار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است، زیرا به دنبال یک واپسگرایی، بعد از درگذشت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، به تدریج، خط ولایت کمرنگ شد و میرفت که خط سقیفه، مشروعیت خود را کسب کند و هیچ نوع اعتراضی از هیچ مقامی به او نشود.
امیرمؤمنان علیه السلام بنا به وصیّت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، نیمه سکوت را برگزید، تا نظام اسلامی دچار تشتّت و تفرقه نشود؛ ولی دخت گرامی او با زبان و رفتار، مخالفت خود را با نظام حاکم روشن ساخت و کاملاً آن را غیرمشروع معرّفی کرد. او در خطبه سراسر فصاحت و بلاغت خود که محورهای گوناگونی را مطرح مینماید، خدمات همسر خود را به رخ آنان میکشد و نمک نشناسی آنان را تثبیت میکند و رفتار آنان را در مسأله فدک برخلاف آیات قرآنی میداند و امّا از نظر رفتار، سفارش میکند شبانه غسل داده شود و شبانه دفن گردد و احدی از آنان در تشییع او حاضر نشود و قبر او تا روزی که خدا بخواهد مخفی بماند، و این، ضربه محکمی بر مشروعیّت نظام وارد می آورد و تشیّع و جدایی خط ولایت از خط حاکم را تثبیت مینماید. اینک به گونه فشرده، به تحلیل نخستین بخش این خطبه که پیرامون عقیده و عرفان است، میپردازیم:
12. عرفان و شناخت عمیق از دین
برای شناختن پایه عرفان و معرفت عمیق بانوی نمونه، کافی است که پیش درآمد خطبه آن حضرت را در نظر آوریم(1). دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این خطبه که به عنوان استیضاح خلیفه صورت گرفت در محورهای مختلفی سخن گفته است که مجال بازگویی فهرست آنها نیست و ما از میان این محورها، سخنان کوتاه او درباره توحید را انتخاب میکنیم تا به پایه معرفتی آن حضرت اشاره ای کرده باشیم. او در خطبه خود در خصوص این محور، جمله هایی بس زیبا، در نهایت فصاحت و بلاغت و در عین حال ایجاز دارد که به تدریج به توضیح آنها میپردازیم:
«و أشهد أن لا إله إلاّ اللّه لا شریک له کلمةٌ جُعِلَ الإخلاص تأویلها».
«گواهی میدهم که جز خدای یکتا، خدایی نیست، این کلمه، کلمه ای است که اخلاص، تأویل آن میباشد».
دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این عبارت، به یکتایی ذات اقدس الهی گواهی میدهد. ذاتی که برای آن، همتایی در ذات و صفات نیست؛ ولی اعتقاد به یکتایی خداوند را در مقام عمل، اخلاص موحد میداند و آن این که همه نعمتها را از جانب خدا بداند و همه کارها را برای او انجام دهد، چنان که خداوند میفرماید:
«قُلْ إنَّما أعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقوموا لِللّهِ مَثْنی و فُردی(2)».
«بگو من شما را به یک چیز انذار میدهم و آن اینکه دو نفر دو نفر یا به تنهایی برای خدا قیام کنید».
تأویل در اصطلاح دانشمندان، این است که سخنی که ظاهری دارد، آن را بر غیرظاهر خود حمل کنیم و لذا میگویند سخن فلانی را تأویل کرد؛ یعنی آن را برخلاف ظاهرش حمل نمود. تأویل به این معنی از اصطلاحات متأخّران است و در عصر نزول، این اصطلاح وجود نداشت.
تأویل در قرآن به معنای عاقبت و بازگشت چیزی به واقعیّت پنهان آن است، و لذا در سوره اسراء در مورد ادای حق پیمانه، میفرماید:
«و أوفوا الکَیْلَ إذا کِلْتُمْ وَزِنوا بِالقِسْطاسِ المُسْتَقیم ذلِکَ خَیْرٌ و أحْسَن تأویلاً(3)».
«حق پیمانه را ادا کنید و با ترازوی درست وزن کنید، این برای شما بهتر و عاقبتش نیکوتر است».
تأویل در این آیه، به معنی عاقبت و سرانجام رعایت عدالت در معامله است؛ زیرا گذشته از سعادت اخروی، رعایت عدالت اجتماعی، مایه سعادت آن جامعه است، درحالی که تجاوز به حقوق، مایه هرج و مرج و انهدام نظام است و قرآن میفرماید: «رعایت حق پیمانه، عاقبت بسیار خوبی دارد».
و نیز در سوره یوسف، لفظ تأویل در بیان واقعیّت پنهان خواب به کار رفته است و در این سوره در موارد ششگانه(4) لفظ تأویل به کار رفته که مقصود، واقعیّت پنهان خواب است؛ زیرا در رؤیاهای صادقه که روح، واقعیتی را مشاهده میکند، نفس انسانی در حالت خواب در آن تصرّف مینماید و سرانجام واقعیّت خواب، پنهان میشود. تعبیرکننده دانا میتواند از علم موهبتی خود، تأویل و واقعیت خواب را به دست آورد. مثلاً آنگاه که یوسف در عالم رؤیا مشاهده میکند که آفتاب و ماه به ضمیمه یازده ستاره بر او سجده میکنند و خواب خود را به پدر بزرگوار خود یادآور میشود، پدر؛ او را از بازگویی خواب خود بازمیدارد و یادآور میشود که یکی از نعمتهای خدا این است که دانش تعبیر خواب را به تو خواهد آموخت، چنان که میفرماید:
«و کذلک یَجْتَبیکَ رَبُّکَ و یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْویلِ الأحادیثِ(5)».
«بدینگونه پروردگارت تو را به پیامبری برمیگزیند و دانش تعبیر خواب را به تو می آموزد».
در حقیقت یوسف، سجده پدر و مادر و یازده برادر خود را در عالم رؤیا مشاهده کرده بود ولی تا بیدار شود، واقعیت خواب به صورت سجده آفتاب و ماه و یازده ستاره جلوه کرده بود.
در این جمله کوتاه «جُعل الاخلاص تأویلها»، دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای توحید، دو مرحله معرفی میکند: مرحله اعتقادی و این که همه انسانها از روی اعتقاد بگویند: «لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له» و مرحله دیگر مرحله عملی و رفتاری است و این که زندگی آنان تجسّم بخش توحید باشد؛ زیرا اعتقاد به وحدانیّت خدا، و این که همه چیز از جانب او سرچشمه میگیرد و همه چیز از آن اوست، سبب میشود که ما نیز رفتار و گفتار خود را در هاله ای از اخلاص قرار داده و قیام و قعود ما برای او باشد، چنان که میفرماید:
«قُلْ إنَّما أعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقوموا لِللّهِ مَثْنی و فُردی(6)».
«بگو من شما را به یک چیز انذار میدهم و آن اینکه دو نفر دو نفر یا به تنهایی برای خدا قیام کنید».
بنابراین اخلاص در عمل، تجسم توحید در رفتار و کردار است.
ب. «و ضَمِّن القلوبُ مَوْصولها»: «و ریشه آن در دلها قرار دارد».
در این جمله کوتاه، دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به توحید فطری اشاره میکند و آن این است که هر انسانی ناخودآگاه به سوی خدا کشیده میشود و لذا اعتقاد به مبدأ، اصیلترین غریزه انسانی است که در تمام ادوار، تجلّی داشته است.
ضمیر، در «موصولها» به کلمه برمیگردد، کلمه توحید موصل و موصول آن خداست.
در توحید فطری، منطق و استدلال مطرح نیست، بلکه آن ندایی است که بشر آن را از درون میشنود، بیآن که از علّت آن آگاه گردد؛ به سان کودک نوزادی که پس از تولّد، پستان را میمکد درحالی که از کار خود و انگیزه آن، ناآگاه است.
همچو میل کودکان با مادران بهر میل خود نداند، در لبان
جزء عقلِ این، از آن عقلِ کُل است جنبش این سایه زان شاخ گل است
قرآن در بخشی از آیات، به توحید فطری تصریح کرده و تجلّی آن را در مواقع هجوم مصائب و مشکلات، مطرح نموده است. در موردی میفرماید:
«فَأقِمْ وَجْهَکَ لِلدّینِ حَنیفا فِطْرَةَ اللّهِ الّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها(7)».
«روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن، این فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده است».
و در آیه دیگر میفرماید:
«فَإذا رَکِبوا فِی الفُلْکِ دَعَوُا اللّه مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ فَلمّا نَجّاهُم إلی البَرِّ إذا هُمْ یُشْرِکونَ(8)».
«هنگامی که سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص میخوانند و غیر او را فراموش میکنند امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک میشوند».
سخن درباره توحید فطری و علائم و نشانه های آن و تفاوتهایی که با توحید عقلی و استدلالی دارد، در کتاب «منشور جاوید»، جلد دوم آمده است(9).
ج. «و أفاد فی التفکّر معقولها»: «و تعقل آن را در محیط اندیشه، روشن ساخته است».
دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این مقطع به توحید استدلالی میپردازد و این که انسان از روی دلیل و برهان، به وجود خدا و توحید او پی میبرد؛ یعنی وجود او در مقام تعقل، آن چنان روشن است که همگان در سطوح مختلف میتوانند درباره آن بیاندیشند و نتیجه گیری کنند و به تعبیر قرآن:
«قالتْ رُسُلُهُمْ أفِی اللّه شَکٌّ فاطِرِ السّموات و الأرض(10)».
«رسولان آنها گفتند: آیا در خدا شک است؟ خدایی که آسمانها و زمین را آفریده است».
د. «الممتنع من الأبصار رؤیته»: «خدایی که برتر از دیده شدن با چشمهاست».
در این جمله، دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به یکی از صفات سلبی خدا اشاره کرده و آن این است که وجود اقدس او از نظر کمال در حدّی است که در افق حس انسان و بالأخص چشم قرار نمیگیرد؛ زیرا امکان رؤیت، او را محدود به مکان کرده و از حالت محیط بودن بر اشیاء، درآمده و حالت محاطی به خود میگیرد.
رؤیت خدا در آخرت یک نوع عقیده وارداتی است که به وسیله «احبار» یهود در میان مسلمانان منتشر شد و حدیثی نیز در این مورد به رسول خدا منتسب گشت. قرآن که در چنین موردی میفرماید:
«یَسْألُکَ أهْلُ الکِتابِ أنْ تُنَزّلَ عَلَیْهِمْ کِتابا مِنَ السّماءِ و قَدْ سَأَلوا موسی أکْبَرُ مِنْ ذلِکَ فَقالوا أرِنَا اللّه جَهْرَةً فَأخَذَتْهُمُ الصّاعِقَةُ بِظُلْمِهِم(11)».
«اهل کتاب از تو میخواهند کتابی از آسمان برای آنان -یکجا- فرود آوری در حالی که این یک بهانه است. آنها از موسی، بزرگتر از این را خواستند و گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان ده و به خاطر این ظلم و ستم، صاعقه، آنها را فراگرفت».
در این آیه و دیگر آیات، هرگاه سخن از رؤیت به میان آمده، شدیدا مورد انکار واقع شده است و قرآن در آیه کوتاهی به نقد اندیشه رؤیت پرداخته و میفرماید:
«لا تُدْرِکُهُ الأبْصارُ و هُوَ یُدْرِکُ الأبْصار و هُوَ اللَّطیفُ الخَبیر(12)».
«چشمها خدا را درک نمیکنند، اوست که چشمها را درک میکند و او لطیف و آگاه است».
هـ. «و مِنَ الألْسُنِ صفتُهُ و مِنَ الأوْهامِ کیفیّته»: «خدایی که زبان نمیتواند او را توصیف کند و اندیشه به کُنْه او نمیرسد».
موجود نامتناهی و ناپیداکرانه از نظر ذات و صفات، برتر از آن است که انسان متناهی و محاط، بازگوکننده صفات شایسته مقام او باشد و یا آن که کنه او را درک کند. البته این جمله به این معنی نیست که باب معرفت به طور کلّی به روی انسان بسته میباشد، بلکه هر انسانی در حدّ استعداد و شایستگی خود میتواند خدای خود را بشناسد، امّا شناخت ما کجا و واقعیّت شناخته شده کجا؟ و لذا از باقرالعلوم علیه السلام نقل شده است که فرمود:
« کلُّ ما مَیَّزْتُموهُ بِأوْهامِکُمْ فی أدَقّ مَعانیهِ فَهُوَ مَخْلوقٌ مَصْنوعٌ مِثْلکم مردودٌ الیکم».
«هرچه بکوشید او را در وهم و خیال خود با دقیقترین تعبیرها مشخص کنید، اینها همه ساخته و پرداخته شما و مانند خود شماست، و به خود شما بازمیگردد(13)».
و. «ابتداء الأشیاء لا من شیء کان قبلها، و أنشأها بلا احتذاء أمثلة امتثلها».
«جهان را بیآن که چیزی قبل از آن باشد و یا آن که از الگو و نمونه ای پیروی کند، پدید آورد».
خالقیت خدا، ویژگی های خاصی دارد که به آن در این جمله اشاره شده است:
1. او در امر آفرینش، نیاز به ماده قبلی ندارد، برخلاف انسان که آفرینشگری نسبی او در گرو وجود ماده است که به تجزیه و ترکیب آن بپردازد.
2. او در امر آفرینش، از الگوی پیشین پیروی نمیکند درحالی که انسان در صورت گری از الگویی پیروی میکند.
دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ویژگی نخست با این جمله «ابتداء الأشیاء لا من شیء کان قبلها» اشاره نمود. همچنان که به ویژگی دوم با جمله «و أنشأها بلا احتذاء امثلة امتثلها» اشاره فرمود.
ز. «کوّنها بِقُدْرَتِهِ و ذَرَأَها بِمَشِیَّتِهِ مِنْ غیرِ حاجَةٍ مِنْهُ الی تکوینها و لا فائدة له فی تصویرها».
«همه پدیده ها را به قدرت خویش آفرید و با اراده خود، آنها را در صفحه هستی پخش نمود بیآن که به آفرینش گری آنها نیازی داشته باشد و یا در شکل دادن به آنها بهره ای ببرد».
اینک توضیح این جمله ها:
1. کوّنها بقدرته: او در امر آفرینش، کاملاً قادر و توانمند است و از کسی کمک نگرفته و بر جایی اعتماد نکرده است.
«یا أیُّهَا النّاسُ أنْتُمُ الفُقَراءُ إلَی اللّهِ و اللّهُ هُوَ الغَنِیُّ الحَمید(14)».
«ای مردم! شما همگی به خدا نیازمندید و او است که بی نیاز و شایسته ستایش است».
2. ذرأها بمشیّته: نه تنها در اصل آفرینش از جایی کمک نگرفت، بلکه در ادامه هستی بر خود تکیه نمود، بدون آنکه از جایی استمداد کند.
بنابراین، مکاتب فلسفی که آفرینشگری خدا را در گرو یک رشته مقدمات و اسباب پیشین میدانند و گاهی از آنها به نام عقول و نفوس تعبیر میکنند، باید این نظریه به گونه ای طرح شود که همگی، فرمان بردار خدا و جنود الهی به شمار روند، بی آن که نیازی را از جانب خدا برطرف سازند.
3. من غیر حاجة منه الی تکوین ها و لا فائدة له فی تصویرها: «بی آنکه به آفریدن آنها نیازی داشته و یا در شکل دادن به آنها، سودی برده باشد». در تفسیر این جمله باید دو قاعده را در نظر گرفت و آنگاه از جمع آن دو به نتیجه رسید:
1. خدا در امر آفرینش، غرضی را که مربوط به خود او باشد تعقیب نمیکند، یعنی جهان را برای هدف خاصی از اهداف خویش نیافرید؛ زیرا در غیر این صورت خدای غنی، خدای محتاج و نیازمند میشود و از جرگه واجب الوجود، خارج میگردد و لذا حکیمان امامیّه میگویند: «أفعالُ اللّهِ لا یُعَلِّلُ بِالأغْراض»: «افعال خدا به غرض و اهدافی که سود آن به خود خدا بازگردد، نیازمند نیست».
از طرف دیگر کار عبث و بی فایده، برخلاف حکمت و مشیّت حکیمانه اوست، بلکه در هر فعلی، حکمتی نهفته و فعل او از آن حکمت سرچشمه میگیرد. چنان که میفرماید:
«أفَحَسِبْتُمْ أنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثا و أنَّکُمْ إلَیْنا لا تُرجَعون(15)».
«آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریده ایم و به سوی ما بازنمیگردید».
جمع بین دو قاعده چگونه است؟ اوّلی، غرض را با غنی بودن خدا در معارضه میداند، درحالی که دومی فعل بی غرض را عبث معرفی میکند که با حکمت او سازگار نیست. جمع آنها این است که غرض بر دو گونه است:
1. غرضی که به خود فاعل بازگردد و رفع نیاز او را بکند. این مسلّما در مورد خداوند، محال است.
2. غرضی که مخلوق، از آن بهره بگیرد بی آن که خالق از آن سودی ببرد. این نوع غرض، منافاتی با غنای مطلق خدا ندارد. و به تعبیر دیگر: فاعل، فاقد غرض است؛ امّا فعل بدون غرض نیست و به تعبیر مولوی:
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم
دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در ادامه خطبه، به اهداف و اغراضی که در خلقت جهان است، اشاره کرده و از میان آنها به پنج وجه اشاره میکند که اینک ما به ترتیب یادآور میشویم:
الف- ثَبیتا لِحِکْمَتِهِ: «برای آن که به حکمت خود تحقق بخشد».
خداوند دارای اسماء و صفات متعددی است که در قرآن به آنها اشاره شده است و برخی از این اسماء در عالم آفرینش برای خود مظهری دارند که اولیای الهی از مطالعه این مظهر به مبدأ آن پی میبرند و یکی از مظاهر حکمت خدا، همین جهان آفرینش است که آن را با نظام خاصی آفریده تا بشر از طریق تدبّر، به اراده حکیمانه او پی ببرد.
ب- تنبیها علی طاعته:
«او از طریق آفرینش و بخشیدن نعمت به انسانها، آنها را متوجه ساخته که باید از او پیروی کنند».
در حقیقت فرمانبرداری خدا ریشه در نعمتهای الهی دارد که وجود ما نیز از آنهاست. خرد در مقابل این فیض بینهایت، انسان را به خضوع و خشوع و فرمانبرداری از او دعوت میکند.
ج- و إظْهارا لِقدرته: «تا قدرت خود را آشکار سازد».
جهان همانطوری که تجلّی گاه حکمت اوست، مظهر قدرت و توانایی او نیز میباشد. این جهانِ باعظمت که عقل و خرد به بخشی از اسرار آن پی برده است، با زبان گویا میگوید: من آفریده موجود دانا و توانایی هستم که به من جامه هستی پوشانیده است.
د- و تعبد البریّة:
او با آفرینش انسان و مسخّرکردن جهان به سود او، روح پرستش و خضوع را در انسان پدید آورده است؛ زیرا انسان با مشاهده نعمتهای بیکران، قهرا خضوع میکند. و در حقیقت ریشه خداشناسی و پرستش او در وجود ماست و هرگز عامل خارجی، انسان را به پرستش دعوت نمینماید، برخلاف برخی از جامعه شناسان که برای خضوع بشر در مقابل خدا، عللی را مطرح میکنند که همگی جنبه بیرونی دارد، درحالی که دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سبب خضوع را در درون انسان میبیند.
هـ. و إعْزازا لِدَعْوَتِهِ: «برای آن که از دعوتهای پیامبران که به سوی او میشود پشتیبانی کند».
خدا برای دعوت انسان به سوی خویش، پیامبرانی را اعزام نمود و آنها را با حجت هایی همراه ساخت. خداوند با آفرینش جهان، آن هم آفرینشی هدفمند، در درون انسان چراغ توحید را روشن ساخته و از این طریق به دعوت انبیا، کمک کرده است. اینهمه ادلّه بر اثبات خدا و نفی شرک، آن هم در درون خلقت، کمکی است به دعوت انبیا.
انسان و پاداشها و کیفرها
اگر روز بازپسینی پشت سر زندگی موقّت انسان نباشد، آفرینش او تهی از هدف و غرض و در حقیقت برخلاف حکمت الهی خواهد بود. برای حفظ حکمت، سرای بازپسینی لازم است که انسان کامل، به پاداش اعمال خود برسد و انسان خطاکار، مجازات گردد.
در کتابهای کلامی، درباره علل پاداش و کیفر، گفتگوهای زیادی شده است که بیشترین آنها در بحث معاد در شروح تجرید موجود است. دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علل ثواب و عقاب اشاره کرده و آنها را به دو چیز میداند:
«وضع الثواب علی طاعته و وضع العقاب علی معصیته زیادةً لَعبادته من نقمته و حیاشةً لهم الی جنّته».
«او بر فرمانبرداری خویش پاداش و بر مخالفت خود کیفر قرار داد و از این طریق خواست بندگان را از خشم و غضب خود دور سازد».
او در این جمله دو عامل برای پاداش و کیفر معرفی میکند:
1. بندگان بر اثر خوف از کیفر، از نافرمانی بپرهیزند: «زیادة لعبادته من نقمته».
2. آنان را به سعادت اخروی هدایت کند: «و حیاشة لهم الی جنته».
تا این جا یک بخش از این خطبه سراسر حکمت در عین فصاحت و بلاغت به پایان رسید. این جمله های کوتاه نمونه ای از علوم سرشار دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از معارف الهی است، درحالی که او نه به مدرسه رفته و نه در برابر کسی برای تحصیل زانو زده بود. او این همه معارف را در این جمله های کوتاه؛ آن هم در یک فضای پرتنش ایراد نمود.
شرح بخشهای دیگر خطبه از حوصله این مقال بیرون است و ما، در همین جا دامن سخن را کوتاه میکنیم و درود بی پایان خود را به روح آن مظهر کمال و کانون فضیلت میفرستیم. امیدواریم که در روز جزا از شفاعت او بی بهره نباشیم.
------------------------------------------------------
1. بخاری، باب مناقب فاطمة بنت النبی، حدیث 1.
2. بخاری، باب مناقب فاطمة، شماره 3714.
3. بخاری، کتاب بدء الخلق، باب علامات النبوة فی الاسلام.
4. صحیح بخاری، کتاب الإستئذان، حدیث 6285.
5. بحارالانوار، ج 43، ص 54-53.
6. بحارالانوار، ج 40، ص 68.
7. نمازی واقدی، ج 1، ص 249. مینویسد: او همراه گروهی از زنان به سوی اُحُد آمدند: «یسقین الجرحی و یداوینهم».
8. بحارالانوار، ج 43، ص 72، حدیث 67-66.
9. آلعمران، 42.
10. هود: 73.
11. انفال: 29.
12. نهج البلاغه، خطبه 22.
13. کهف: 65.
14. بحارالانوار،
15. کشف الغمّة، ج 1، ص 359 و بحارالانوار، ج 23.
16. سوره هل أتی: 12-6.
17. مجمع البیان، ج 71، ص 28.
18. آلعمران: 61.
19. فروغ ابدیّت، ص 908-905.
20. احزاب: 33.
21. تفسیر طبری، ج 23، ص 7-5 و دُرّ المنثور، ج 5، ص 199-198.
22. مائده: 6.
23. آلعمران: 42.
24. شعرا: 109.
25. انسان: 9.
26. یآس: 21.
27. شوری: 23.
28. سبأ: 47.
29. مفاتیح الغیب، ج 31، ص 124.
1. خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام در طول قرون در کتابهای حدیثی و تاریخی و کلامی نقل شده است مانند:
1. «بلاغات النساء»، نگارش احمد بن ابی طاهر، معروف به ابیطیفور، متوفی سال 380 هـ.ق.
2. روح الذهب، نگارش مسعودی، متوفی سال 346 هـ.ق.
3. کتاب سقیفه، نگارش احمد بن عبدالعزیز جوهری.
4. احتجاج طبری، تألیف احمد بن ابی طالب طبرسی.
5. کشف الغمّة، نگارش علی بن عیسی اربلی.
6. شرح نهج البلاغه، تألیف ابن ابی الحدید، ج 16، ص 210.
2. سبأ: 46.
3. اسراء: 35.
4. یوسف: 6، 36، 37، 63، 45 و 100.
5. یوسف: 6.
6. سبأ: 46.
7. روم: 30.
8. عنکبوت: 65.
9. منشور جاوید، ج 2، ص 60-33.
10. ابراهیم: 10.
11. نساء: 153.
12. انعام: 103.
13. علم الیقین: ص 18.
14. فاطر: 15.
15. مؤمنون: 115.