«اصالت و هویتِ» دینباوران، هدف همیشه مستکبران بوده است تا از آشنایی معتقدان به آرمانهای الهی جلوگیری کرده و با شیوه های شیطانی از آگاهی نسبت به گنجینه های فکری فرهنگی آنان بکاهند و سرانجام بر «غفلت و جهالت» خداجویان بیفزایند.
چنین ابزار ویرانگری که دشمنان آگاه بهره های فراوانی در طول تاریخ از آن برده اند و دوستان ناآگاه ضررهای بی جبرانی به وسیله آن مرتکب شده اند، در یک پدیده شوم به چشم میخورد که «فقر فکری فرهنگی» خواهد بود. جلوه های دلخراش این حادثه، بی توجهی به معارف ناب دینی، گریز از معنویت بخشی و گسست صفا و صمیمیت بین دین باوران و اسوه های صالح و آسمانی خواهد بود تا به آسانی دل و دیده افراد به دنبال الگوهای ارسالی از سوی استعمارگران بوده و بی هیچ مقاومت و انتقادی، «جاهلان و غافلان» تمام شخصیت و هویت خویش را در پیروی از چنین الگوهایی دانسته و بی خبر از نقشه های دشمنان، شیوه سخنان، افکار، آداب و تمامی اصول زندگی را از آنان دریافته و به تمامی مفاخر فرهنگ و ادب مذهبی و ملی خویش پشت نمایند!!
آشنایی با «آموزه های زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام» ورقی از دایرةالمعارف عظیم فرهنگی ماست که رسالت تمامی دلسوزان و معتقدان، آشنایی شایسته، دقیق و فراگیر با این مجموعه خواهد بود تا بدین سان از غنای فکری، بصیرت عملی و جامع نگری الهی بهره مند گشته، ضمن دستیابی به اسوه های صالح و اطمینان بخش، توان دفاع از باورهای خودی و نبرد اندیشمندانه با هجوم اندیشه های غیر خودی را کسب کنند.
چهارمین بخش از دیدگاه های اخلاقی فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ را با چنین انگیزه هایی پی میگیریم:
12ـ رضایت از خداوند
مسیر زندگی انسان همراه با شادیها و شیون هاست. گاه رفاه و راحتی زمینه ساز لذتهای مادی و معنوی بوده و زمانی سختی ها و تلخی ها، ناکامی و اندوه بسیاری فراهم می سازند. «شکر» ویژگی صالحان و خداباوران در صحنه های مختلف بهره مندی از نعمت های الهی است و «صبر» صفت برجستهای است که در ناهمواری ها، مددکار شایسته انسان خواهد بود و او را به تحمل تلخیها دعوت میکند. برتر از صبر و بردباری، «رضایت به اراده الهی» است،(1) صفتی که در آن مرتبه ای والاتر از «یقین» دیده میشود و نوعی دلدادگی و شیفتگی به پروردگار، قضا و قدر و اراده او نمایان میگردد.(2)
خداوند حکیم، «روحیه توحیدی» را باعث رضایت خاطر انسانها دانسته(3)و جان های پاکان و مؤمنان را آغشته به اطمینان و آرامشی چشمگیر میشمرد که پیآمد آن رضا به خواسته های خداوند خواهد بود.(4)فرزانگان رضایت پیشه را در تمامی صحنه های زندگی، «حزبُ اللّه» معرفی کرده و آنان را رستگاران خوش فرجام میداند.(5)و از سوی دیگر عاقبت سرکشان اراده خداوند را شکنجه ای دردناک و پوچی تلاشهای آنان در عرصه های مختلف بیان میکند.(6)آنگاه که این ویژگی والا را در آینه سخنان معصومان ـ علیهمالسلام ـ مینگریم، به خوبی درمی یابیم که سرآمد طاعت خداوند ـ در آنچه دوست داریم و یا از آن بیزاریم ـ حالت رضاست(7)و آنچه گستره ایمان را بنیان محکم و پابرجایی میبخشد(8)و آرامش خاطر،(9)سلامت نفس،(10)غنای بیپایان(11)و خشوع فراوان(12)به دنبال دارد این صفت آسمانی است. افزون بر این، برکات ارزشمند، رضای قلبی به اراده الهی، آسایش جسم و جان،(13)راحتی وجود از شک، بددلی و کفران خداوند(14)و در آغوش کشیدن زندگی لذتبخش ـ که یک سوی آن در زمین و سوی دیگر آن در آسمان لطف، حکمت و اراده رحمانی پروردگار است ـ نیز خواهد بود؛(15)آنان که گامی در این مسیر سعادت آفرین گذارند، چنان عظمتی در روح خود می یابند که ذرهای از آن را با انبوه بیکران مادیات معاوضه نخواهند کرد و در این حال به ویژگی های اخلاقی معصومان ـ علیهمالسلام ـ پی میبرند و گوشه ای از معارف سخنان و سیره آنان را در باره رضایت به داده ها و نداده های خداوند درک میکنند.
فاطمه زهرا ـ علیهالسلام ـ الگویی پاک برای تمامی پاکان بوده که «راضیه» و «مرضیّه» نام داشت؛ از آنرو که به تمامی تلخیها، مصائب و دشواری های جانکاه زندگی ـ که از سوی خداوند برای او مقدر شده بود ـ راضی و خشنود بود، «راضیه»اش می خواندند و از آنجا که تمامی گفتار و رفتار وی به نزد خدا و رسول(ص) پسندیده بود، «مرضیه» خطابش میکردند.(16)
روزی که علی(ع) از فاطمه(س) خواستگاری کرد، پیامبر اسلام(ص)، به مشورت و رایزنی با دخت عزیز خود پرداخت و فرمود: دخترم فاطمه! پسر عمویت علی ـ علیهالسلام ـ از تو خواستگاری کرده است، پاسخ تو چیست؟
با احترام و ادب، عرض کرد: پدرجان! نظر شما چیست؟
رسول خدا(ص) فرمود: «اَذِنَ اللّهُ فیهِ مِنَ السّماء» خداوند از آسمان اجازه فرمود.
فاطمه مرضیه [در حالی که لبخند بر لب داشت] گفت:
«رضیتُ بما رضی اللّهُ لی و رسولُه.»(17)
خشنودم به آنچه که خدا و پیامبر او برای من رضایت دادند.
و در سخنی دیگر عمق عشق و رضایت خویش را این گونه بیان نمود:
«رضیتُ باللّه ربّا و بک یا ابتاه نبیّا و بابن عمیّ بعلاً و ولیّا»؛(18)
خشنودم که خدا پروردگار من است و تو ای پدر پیامبر من و پسر عمویم علی(ع) شوهر و امام من است.
روزی که رسول خدا(ص) حوادث تلخ آینده را برای فاطمه(ع) توضیح میداد، سخن به ماجرای کربلا و حوادث خونبار عاشورا انجامید. از آنجا که مادران کانون مهر و عاطفه ای سرشار بوده و اندیشه از دست دادن پاره تن، رنجی در کام جانشان میریزد و از سوی دیگر قضایای جانکاه کربلا حادثه ای عادی در از دست دادن فرزند محسوب نمیشود و دل های تمامی آزادگان عالم را به دردی ابدی دچار ساخته است اما زهرای عزیز تنها دو سؤال مطرح کرد و در پایان جمله ای بیان نمود. در پرسش نخست رو به پدر کرده، گفت: «یا ابتاه مَنْ یقتل وَلَدی و قُرَّةُ عَینی و ثَمَرةُ فؤادی؟»
ای پدر! چه کسی فرزندم و نور چشمم و میوه دلم حسین(ع) را میکُشد؟
فرمود: شرّ امّةٍ من امتّی.
بدترین افراد امت من.
حضرت فاطمه(ع) پرسید: یا ابتاه! اِقرأ جبرئیل عَنّیِ السّلام و قُل له فی ایِّ موضعٍ یُقْتَل؟
پدرجان! سلام مرا به جبرئیل برسان و از او بپرس که در کجا حسین مرا شهید میکنند؟
پیامبر(ص) فرمود: در سرزمینی که به آن «کربلا» میگویند.
حضرت زهرای مرضیه(س) عرض کرد: یا اَبة! سلّمتُ و رضیتُ و تو کلتُ علی اللّه؛(19)
ای پدر در برابر خواسته های پروردگار تسلیم و راضی ام و به خدا توکل کرده ام.
امیر مؤمنان امام علی(ع) در باره همسر مهربان خود میگوید: فاطمه(ع) آنقدر محور دستاس را چرخانید که دستش زخمی شد و آنقدر با مشک آب کشید که در گردن و گلویش اثرش باقی ماند و آنقدر خانه را جارو کرد که لباس هایش رنگ گرد و غبار گرفت و آنقدر زیر دیگ را آتش کرد که جامه هایش خاکستری و تیره رنگ شد و از این رهگذر آسیب و صدمه دید. هنگامی که برای رسول خدا(ص) خدمت گزارانی آورده شد من به او گفتم خوب است نزد پدرت بروی و خدمتگزاری از آن حضرت بگیری.
زهرا(ع) به خانه پیامبر(ص) رفت اما عده ای از جوانان را نزد حضرت دید، خجالت کشیده برگشت و فردای آن روز رفت. رسول خدا علت آمدن دخت خود را جویا شد. فاطمه سکوت کرد اما من ماجرا را بازگو کردم.
حضرت رو به عزیز خود فاطمه کرده فرمود:
زهراجان! تقوا پیشه کن و از خدا بترس و فریضه و وظیفه خود را در مقابل پروردگارت انجام بده و کارهای خانه ات را خود به جای آور! هرگاه وارد بستر شدی سی و سه بار «سبحان اللّه» و سی و سه بار «الحمد للّه» و سی و چهار بار «اللّه اکبر» بگو که مجموع آنها صد مرتبه میشود. این برای تو از خادم بهتر است.
فاطمه(ع) سه بار فرمود: «از خدا و رسولش راضی هستم.»(20)به سوی منزل بازگشت و ادامه داد: «از پدرم خیر دنیا را خواستم، آن حضرت خیر آخرت به من داد.»(21)
آری اینچنین صفتی موجب گردید که آیه «رضی اللّه عنهم و رضوا عنه»،(22)(خداوند از آنان راضی و آنان نیز از خدا خشنودند) در شأن آن بانوی والاگوهر نازل شود و پروردگار بزرگ در سخنی دیگر از شخصیت چشمگیر زهرای مرضیه این گونه بگوید:
«یا ایَّتُهَا النَّفسُ الْمُطْمَئنةّ اِرْجعی الی ربّک راضیة مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنّتی»؛(23)
الا ای که با یاد پروردگار
رسیدی به آرامشی و قرار
بیا این زمان سوی یزدان خویش
به سوی خدا گام بگذار پیش
که هستی تو خشنود از کبریا
ز تو نیز راضیست یکتا خدا
کنون در صف بندگانم در آی
به باغ بهشتم تو میکن سرای(24)
بی شک چنین بینش شفاف و چنان دامان پاکی است که فرزندی چون حسین بن علی(ع) را تربیت میکند که در بارش بلا و مصیبت در رزمگاه خون و شهادت، کربلا هر آنچه به ظهر عاشورا نزدیک میشد، چهره ای برافروخته تر و زیباتر پیدا می نمود و در واپسین لحظه های حیات خویش، نخست رضایت خویش را از قضا و قدر الهی بیان کرد، سپس صبوری خود را بر تمامی بلاها اعلام نمود و فرمود:
«الهی رضا برضاک صبرا علی قضائک لا اله سواک»؛(25)
پروردگارا! راضی به رضای توام و بردبار و شکیبا در برابر قضایت؛ هیچ معبودی غیر از تو نیست.
و خواهر گرامی او، زینب کبرا چون سخن زهرآلود یزید را در شهادت حسین(ع) شنید با جمله ای کوتاه، تمام هستی و حوادث آفرینش را در آینه ای زیبا و پرنور از رضای خود و خاندان عزیزش نمایان ساخت و فرمود:
«ما رأیتُ اِلاّ جَمیلا»؛(26)
هرچه ـ در کربلا و عاشورا ـ دیدم همه زیبایی بود.
براستی هر یک از ما تا چه اندازه در سختی ها و مصائب چونان فاطمه(ع) و فرزندان بی همتای او هستیم؟ آیا تاکنون میزان صبر و رضای خود را در صحنه های گوناگون دینداری و خدامحوری سنجیده ایم؟! و آیا حاضریم برای حفظ اسلام، انقلاب و ولایت همرنگی خود را با چنین اسوه های پاک، به دشمنان ثابت کنیم؟
13ـ قلب، راه تقویت و پرتگاه تضعیف آن
قلب هر انسان، مرکز فرماندهی و کانون مهر و عاطفه او و حرم الهی نامیده شده است. تقویت آن، هدایت تمامی اعضا را در پی خواهد داشت و فراهم سازی زمینه های روشنی و نورانیت دل، آدمی را به اقبال و استقبال از عبادات و اعمال نیک سوق می دهد همان گونه که گاه اِدْبار قلب، نوعی بیحالی، خمودی، سستی و خستگی نسبت به بهرهگیری از فرصتهای شایسته و توفیقهای فراهم شده، ایجاد میکند.(27)
یاران دوزخ و جهنمیان کسانی هستند که صفت نخست شان؛ بی توجهی به شایستگیهای قلب است. آنان دل دارند اما هواها و هوسها را بر آن مسلط کرده، بستر مناسب هدایت را سلب میکنند. از این رو پروردگار بزرگ با عبارت: «لهم قلوبٌ لا یفقهون بها» آنان را نکوهش کرده و در پایان عاقبت فراموشی خویشتن در توجه به قلب را سقوط به مرحله حیوانیت، بلکه پستتر از حیوانات شدن، معرفی میکند: «اولئک کالانعام بل هم اضلّ» و چنین فرجام شومی را دست آورد غفلت دانسته تا تمامی انسانها در صحنه های مختلف زندگی هیچ گاه از خویشتن خویش که همان قلب است غفلت نکنند: «اولئک هم الغافلون».(28)
فلسفه اهتمام فراوان معصومان ـ علیهمالسلام ـ به این عنصر تأثیرگذار نشان از اهمیت چشمگیر قلب دارد، از این رو همواره به یاد خدا، استغفار از گناهان، بازگشت سریع از بیراهه های مختلف و هوشیاری در برابر نقشه های شیطانی سفارش کرده اند تا هر کدورتی که پدید آمد به زودی برطرف شود و روشنی قلب بار دیگر ایجاد گردد.(29)
امام صادق ـ علیهالسلام ـ در جمله ای بسیار ارزشمند و با واژه هایی زرین و روشنگر، قلب را «حرم خدا» معرفی فرموده و به توجه، خردورزی و هوشمندی پیروان خود تأکید کرده که «مبادا در حرم الهی غیر از خداوند راه یابد»:
«القلب حرمُ اللّه فلا تسکن حرم اللّه غیر اللّه».(30)
این در حالی است که حرمهای دیگر خداوند بیتُ اللّه الحرام، بیت المعمور و بیت المقدس است اما از آنجا که این حرم به طور مستقیم با دست آفرینش پروردگار در وجود انسان قرار گرفته است، ارزشی بس افزونتر از دیگر حرم های خداوند دارد!! بدین خاطر «ظرفهای الهی در زمین» نام گرفته که محبوبترین آنها رقیقترین، مصفاترین و استوارترین آنان است، رقیقترین قلوب برای دوستان و برادران ایمانی، باصفاترین آنها، پاکترین قلوب از گناهان و محکمترین آنان، قلوبی است که در ذات خداوند، استحکامی غیر قابل نفوذ داشته باشد.(31)
بزرگ بانوی هستی؛ فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ با چنین نگرشی عرشی توجه به خداوند، عشق به رسالت و توجه به مردم را محل پرش قلب به ملکوت دانسته و از دلبستگی ها و وابستگی هایی که چونان زنجیری ناپیدا قلب را تسخیر خود کرده و با گذر روزها و هفته ها آدمی را به سقوط بیشتر در پرتگاه های مختلف می کشاند، بیزاری میجست. نغمه های عاشقانه مناجات او در نیمه های شب مجاهدت های پیدا و پنهان وی در راه حفظ ارزش های دینی و قداستهای مذهبی و مبارزه جانکاه او با دشمنان برای استمرار دستاوردهای رسالت و امامت به خاطر جلوگیری از واژگونی قلب انسانها و هدایت و سعادت آنان بود. اما دریغا که دیگران تیرگی و ظلمت را برای جامعه پدید آوردند و دلها را بی فروغ از نور ولایت و هدایت ساختند. خطبه آن حضرت در مسجد، چونان دایرةالمعارفی گرانسنگ و جاودان است که فرازهای معرفت آفرین آن برای همیشه درسآموز خواهد بود. اشاره به قلب و خصوصیات قلوب انسانها در پذیرش حق و یا دور ساختن آن، ویژگی چشمگیر این سخنان است. در بخش نخست گفتار پس از ستایش پروردگار با شهادت به یگانگی خداوند فرازی دیگر شروع کرده میفرماید: «گواهی میدهم که خدای جهان یکی است و جز او خدایی نیست. ترجمان این گواهی دوستی بی آلایش و پایبندان این اعتقاد دل های پربینش است.»
پس به روشنگری دلها با رسالت رسول خدا(ص) اشاره کرده، فرمود:
«خدای بزرگ تاریکی ها را به نور محمد ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ روشن ساخت و دلها را از تیرگی کفر دور کرد.» آنگاه به فلسفه یکایک اعمال عبادی بندگان اشاره نموده، بار دیگر با بیان به جایگاه قلب، فرمود:
«... و العدل تنسیقا للقلوب»؛(32)
خداوند عدالت را برای نظام دادن قلوب و نمودارسازی مرتبه یقین قرار داد.
در سخنی دیگر در دفاع از امامت علی(ع) به دلهای تاریک و بی فروغ هواپرستان و شهوت زدگان توجه داده فرمود: «آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود: پروردگار تو خلق میکند آنچه را که میخواهد و اختیار تعیین امامت به دست اوست» آری شنیدند اما همان گونه که قرآن فرمود: «دیده بصیرت آنها کور و چشم دل آنها بینور است.»(33)
در فرازهای مختلف از سخنان فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ می آموزیم که قلوب انسانها دو گونه بیش نیستند: نخست دلهایی که با نور ایمان و روشنایی یقین و عبودیت از تیرگیِ کفر و ظلمتِ شرک به دور است و قلب هایی که در غبار هواها و هوسها و ظلمت اطاعت شیطان، از بصیرت و روشن بینی نصیبی نبرده و هیچ حقیقتی را پیروی نمی کنند.»(34)
14ـ حجاب
کلمه «حجاب» به معنای «پرده، حاجب و ستر» است که مفهوم رایج آن «پوشش» است. حقیقت این حکم در اسلام با آداب و رسوم و یا فرهنگ برخی اقوام و سرزمین ها همچون ایران قدیم و هند تفاوت بسیاری دارد زیرا فلسفه حجاب زندانی ساختن زنان در خانه و یا دور کردن آنان از اجتماع و محیط های گوناگون نبوده بلکه «مصونیت» زنان است نه «محدودیت» آنان. در سایه این حکم، زن و مرد با هم معاشرت داشته و حتی در یک محیط مشغول فعالیت میشوند اما با پوشش و به دور از جلوه گری و خودنمایی.
به یقین هنگامی که تمامی رفتار، گفتار و پندار انسان دارای مرزهای مشخص و تعریف های روشنی گردید، التذاذهای جنسی نیز در محیط خاص خود یعنی «محیط خانوادگی» و در «دایره ازدواج قانونی» اختصاص مییابد و بر خلاف روشهای غربی و فسادآور، کار و فعالیت یا تحصیل و تدریس هیچ گاه با لذتجویی های جنسی آمیخته نمیشود؛ آرمانی که در سایه حجاب و پایبندی زنان و مردان بدان، این دو محیط به کلی از هم تفکیک شده و هر یک شرایط خاص خود را خواهد داشت. آنجا که حریمهای مختلف میان زن و مرد کنار رفته و آزادی معاشرت های بیبند و بار، هیجانها و التهاب های جنسی فزونی یابد، غریزه جنسی ـ که غریزهای نیرومند و توفنده است ـ هرچه بیشتر اطاعت شود، سرکشتر میگردد و چونان آتشی میماند که خوراک بیشتر، آن را شعله ورتر و زبانه های افروزنده تر خواهد ساخت. صفحات تاریخ همان گونه که آزمندان زر و سیم و ثروت و قدرت را تشنگانی سیر ناشدنی میداند که هرچه پول و قدرت بیشتری به دست آوردهاند، عطشی فراوان تر یافته اند، هوس بازان و شهوت پیشگان بیشماری نیز معرفی میکند که مرز خاصی برای ارضای تمایلات خویش نمییافتند و گاه به یک یا دو حرمسرا بسنده نمیکردند! از آن حس «تغزل» که محبوبیابی و معشوق ستایی است، جلوه های کامجویی و لذتیابی را به گونه ای متنوع و نو به نو دامن میزند و به آنجا می انجامد که برای جنسی خود، موسیقی خاصی قرار میدهد و با حرص و آز خاصی در این میدان می تازد.(35)
بیشک یگانه راهی که تمامی بیراهه های هلاکت بار را بسته نگاه میدارد، زمینه سازی و تدبیری خاص برای تعدیل، رام کردن غریزه و دستیابی به محدوده بکارگیری این نیرو است؛ که این ویژگی پدید آورنده بهداشت روانی انسان و آرامش روحی او خواهد بود. قرآن کریم وظیفه مشترک زن و مرد را در آغاز این تکلیف این گونه بیان میکند:
«قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ... قل للمؤمنات یغضض من ابصارهن و یحفظن فروجهن ...»(36)در این دستور از خیره شدن و نگاه های لبریز از شهوت توسط زن و مرد به یکدیگر نهی شده است و از آن طرف به زنان نیز توصیه شده است بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و هیچگاه در اجتماع به دلربایی، طنّازی و جلوه گری نپردازند تا موجب تحریک مردان گردند زیرا تحریک توان مادی بشر و گسترش خواسته های غریزی او، تعادل روحی روانی وی را به هم زده، نگاهی همیشه خواهان و دلی همیشه ناکام به وی میبخشد و فرجام او را با اختلالات گوناگون و بیماریهای روانی همراه میسازد.
افزون بر آثار فردی، استحکام پیوند خانوادگی دستآورد دیگری در حفظ حجاب خواهد بود؛ ارمغانی ارزشمند که صمیمیت زن و شوهر را استمرار بخشیده و از هرز رفتن احساسات، عواطف و عشق نهفته در وجود آن دو جلوگیری میکند. در این هنگام همسر انسان «رفیق او در لذتجوییهای مشروع» خواهد بود نه «رقیب وی در کامروایی های بیحد و مرز»! آنگاه که محیط خانه و خانواده از توفانهای گزنده شهوت ایمن یافت، اجتماع نیز از این گونه آفات مصون خواهد بود. زیرا لذت های جنسی از محیط خانه به سوی اجتماع سرازیر نشده و نیروی تفکر، تحقیق، کار و فعالیت اجتماع را ضعیف نمیکند. از آن سو با حضور سالم و تأثیرگذار زنان نیروی فعال جامعه دو برابر میشود و هیچ محدودیت و مانعی در حفظ و بالندگی آن ایجاد نمیکند بلکه از فلج شدن نیروی مردان ـ به خاطر تحریک زنان ـ جلوگیری مینماید؛ نیروی کمّی و کیفی جامعه را افزایش داده و در کنار چنین برکات بیکران، ارزش و احترام زن به عنوان انسانی عاطفی و صمیمی و تأثیرگذار حفظ میشود و آنان که رفتاری متین، باوقار و عفیفتر در جامعه دارند چونان گوهری گرانبها بوده که توان قیمتگذاری از تمامی افراد را سلب کرده، ارزشی فراتر از نگاه و لمس مییابند؛ نکتهای اساسی که خداوند بزرگ در جمله ای زیبا بدان اشاره میکند که:
«ذلک ادنی اَنْ یُعْرَفْنَ فلا یؤذین»؛(37) این کار برای آنکه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختیار مردان قرار نمیدهند بهتر است زیرا ابهت، حشمت و عظمت زنان باحجاب، نوعی دورباش و ترس روانی برای بیگانگان فراهم میکند تا از هر گونه فکر شیطانی خودداری کنند. فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ با بینشی این چنین روشن سیره و سخنی درس آموز برای تمامی زنان و مردان به جای گذاشت و گاه نگاه تحسین آمیز پدر را متوجه خود میساخت.
روزی مردی نابینا پس از اجازه گرفتن وارد منزل امام علی(ع) شد. پیامبر(ص) مشاهده کرد که زهرا(ع) از جای برخاسته، از او فاصله گرفت و خود را پوشاند. رسول خدا(ص) رو به فاطمه(س) کرده فرمود:
«دخترم این مرد نابیناست.»
پاسخ داد: «یا رسول اللّه! ان لم یکن یرانی فانی اراه و هوِ یُشمُّ الرّیح»؛
پدر! اگر او مرا نمیبیند من او را میبینم و ـ گرچه وی نابیناست اما ـ بوی مرا استشمام میکند.
حضرت پس از شنیدن سخنان دختر دلبند خویش فرمود: «شهادت میدهم که تو پاره تن من هستی!»(38)
به یقین جاذبه، طراوت و ظرافت آفرینش زنان چنان برای مردان مؤثر است که نه تنها دیدن بلکه احساس بوی آنان نیز محرک خواهد بود، بدین خاطر حکم کراهت برای نشستن سریع مردان بر جای زنان ـ در حالی که هنوز محل نشستن گرم است ـ وجود دارد(39)تا افراد محتاط و دقیق با اندکی تأمل کمترین احساس لذتی نکنند. آیا چنین احکام ظریف و بسیار دقیق نشان از ارزشگذاری چشمگیر اسلام به زنان و پاسداشت جایگاه واقعی آنان نخواهد بود؟ و چونان معبرهای حساسی نمیماند که احتیاط در گذر از آنها، سلامت انسان را از سقوط در پرتگاه های گناه و نافرمانی فراهم میسازد؟
آنان که با نگرشی اینچنین به سیره و سخن زهرای مرضیه مینگرند از یک سو حفظ حریمهای احکام الهی را به گونه ای جامع دیده و از سوی دیگر حضور بموقع، حرکت آفرین و پویای آن پاکبانو را به خوبی حس میکنند. بیشک الگویی با این صفات برجسته، برای تمامی زمانها و همه انسانها مایه معرفت و بینش خواهد بود. اگر در پاسخ پرسش رسول خدا(ص) که فرمود: چه چیزی برای زنان نیکو و شایسته است؟ فاطمه عرض میکند:
«خیرٌ للنساء ان لا یَرَیْنَ الرجال و لایَراهُنَّ الرجال»؛(40)
آنچه برای زنان نیکوست آن است که مردان را نبیند و مردان نیز او را نبینند.
این سخن بدان معنا نیست که بهترین زنان کسانی هستند که همواره در محلی خود را محصور سازند و تنها با شوهر و دیگر محارم خود رفت و آمد داشته باشند!! زیرا این برداشت با شیوه آن حضرت متضاد است؛ همان گونه که فاطمه علیهاالسلام در صحنه های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، حضور فعال و اندیشمندانه ای داشته است، بلکه مفهوم این گفتار با توجه به دیگر سخنان و شیوهها؛ «حضورِ ضروری و کارآمد» همراه با «حفظ حریم ها و ارج گذاری ارزش و قداست زنان» است. در این صورت هیچ کوته نظری و یکسونگری در تحلیل «یک سخن» از زهرا(ع) بدون تفسیر و تحلیل دیگر گفته ها مشاهده نخواهد شد، مانند این حدیث که ـ آن حضرت در پاسخ پدر ـ فرمود:
«ادنی ما تکون من ربها اَنْ تلزم قَعَر بیتها»؛(41)
نزدیکترین حالت زن به خداوند، زمانی است که داخل خانه بماند.
زیرا معیار الگوگیری و سعادتمندی در سخن فاطمه(ع)، «در منزل ماندن» نیست بلکه، «زمینه سازی دوری از گناه، پیرایه کردن خود از آلودگی روحی و قرب الهی» است که این حالت روحانی گاه در محافل معنوی به گونه ای بیشتر و سریعتر به دست میآید و یا در محیط کار با خدمت به هم نوعان ـ بویژه بانوان ـ حاصل میشود.
آنان که بدون توجه به مفاهیمِ عبارات و مِلاک حقیقی سخنان، واژهای از احادیث را برگزیده و قضاوتی جاهلانه میکنند، بیشک انسانهایی متحجر و دور از بینش بوده که نظر خود را بر گفته های معصومان(ع) تحمیل میکنند و برداشتی شتابزده و یک سویه می نمایند.
با چنین معیار و ملاکی است که فاطمه(ع) برای بعد از مرگ خود نگران است مبادا حجم بدن او بر تختی که هنگام تشییع بر دوش افراد است، دیده شود. از اینرو به همسر خود علی(ع) وصیت میکند که برای او تابوتی درست کند و هنگامی که اسماء بنت عمیس با دیدن ناراحتی آن حضرت، نوع پوشش پیکر افراد را در حبشه بیان میکند ـ که بدن به وسیله چوبهای تر و شاخه های نازک درخت احاطه شده و پارچهای بر آن پهن میکنند ـ فاطمه(ع) خوشحال شده میفرماید:
«اصنعی لی مثله؛ استرینی سترک اللّهُ من النّار.»(42)
ای اسماء! برای من تابوتی همانند آن درست کن تا مرا بپوشاند؛ خدا تو را از آتش دوزخ حفظ نماید.
اوج عفت و پایبندی به حجاب در آن حضرت، موجب چنین ناراحتی در او میشود. چرا که آفرینش و آفریده های پروردگار همیشه در محضر الهی هستند.
ادامه دارد....
احمد لقمانی
________________________________________
1 ـ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج82، ص142.
2 ـ الکافی، ثقةالاسلام کلینی، ج2، ص62؛ بحارالانوار، ج73، ص50، و ج78، ص136.
3 ـ سوره روم، آیه 36 و 37.
4 ـ سوره الفجر، آیه 27 و 28.
5 ـ سوره مجادله، آیه 22؛ سوره حشر، آیه 59؛ سوره حدید، آیه 20.
6 ـ سوره محمد، آیه 27 و 28؛ سوره فتح، آیه 29؛ سوره ذاریات، آیه 15 و 16؛ سوره النجم، آیه 26.
7 ـ بحارالانوار، ج71، ص139؛ امالی شیخ مفید، ص155.
8 ـ همان، ج43، ص351.
9 ـ غررالحکم و دررالکلم.
10 ـ بحارالانوار، ج75، ص52.
11 ـ همان، ج77، ص196 و 78، ص192 و ج69، ص368.
12 ـ غررالحکم و دررالکلم.
13 ـ بحارالانوار، ج71، ص139.
14 ـ همان، ص159.
15 ـ همان، ج78، ص54؛ غررالحکم و دررالکلم.
16 ـ فاطمه زهرا(ع)، شادمانی دل پیامبر(ص)، ص269، 270، 271 و 272.
17 ـ رک: ملحقات احقاق الحق، ج23، ص477؛ مختصر تاریخ دمشق، ج17، ص133؛ بحارالانوار، ج42، ص149 ـ 151.
18 ـ بحارالانوار، ج44، ص264 و 221؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص344؛ احقاق الحق، ج5، ص117 و 273.
19 ـ نک: تظلم الزهرا: ص95؛ تفسیر فرات کوفی، ص55؛ بحارالانوار، ج44، ص264 و 221.
20 ـ مسند فاطمه(ع)، سیوطی، ص110.
21 ـ فاطمه زهرا(س)، شادمانی دل پیامبر(ص)، ص270.
22 ـ سوره مجادله، آیه 22.
23 ـ سوره الفجر، آیه 27 و 28.
24 ـ ترجمه منظوم قرآن مجید، امید مجد، ص594.
25 ـ موسوعة کلمات الامام الحسین ـ علیهالسلام ـ، ص510. (با اندکی تلخیص).
26 ـ تاریخ طبری، ج4، ص183.
27 ـ بحارالانوار، ج70، ص50؛ خصال، خ110؛ کنزالعمال، خ1222.
28 ـ سوره اعراف، آیه 179؛ منافقون، آیه 7 و 3؛ سوره توبه، آیه 87. رک: معراج السالکین و صلاة العارفین، امام خمینی(ره)، ص17 و 26 و 32؛ دایرة المعارف قرآن کریم، ص65.
29 ـ شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج19، ص11؛ غررالحکم و دررالکلم، نهجالبلاغه، حکمت 312؛ بحارالانوار، ج78، ص354 و ج 94، ص128.
30 ـ بحارالانوار، ج70، ص25.
31 ـ نک: غررالحکم و دررالکلم؛ بحارالانوار، ج78، ص11 و ج70، ص55 و 109؛ اصول کافی، ج2، ص423.
32 ـ النص و الاجتهاد، ص106 و 107؛ المراجعات، ص103؛ مروج الذهب، ج2، ص311.
33 ـ کتاب عوالم، ج11، ص444؛ احقاق الحق، ج21، ص26 و 27.
34 ـ نهجالحیاة، ص110 ـ 100.
35 ـ مسأله حجاب، استاد شهید مطهری، ص60 تا 112 (با تلخیص)؛ رک: حجاب و آزادی (مجموعه مقالات)؛ کلمةالحجاب و ادلة النقاب، اسداللّه موسوی خوانساری؛ آیه حجاب، آیتاللّه طالقانی؛ حجاب و جامعه، زهرا حسینی.
36 ـ سوره نور، آیه 31.
37 ـ سوره احزاب، آیه 59.
38 ـ احقاق الحق، ج10، ص258؛ کتاب عوالم، ج11، ص223 و 629؛ مستدرک الوسائل، ج14، ص289.
39 ـ رک: العروة الوثقی، مرحوم آیتاللّه سیدمحمدکاظم یزدی، ج1، مکروهات و مستحبات.
40 ـ مکارمالاخلاق، ص267؛ کشفالغمه، ج2، ص23؛ بحارالانوار، ج101، ص36 و ج100، ص238.
41 ـ بحارالانوار، ج43، ص92 و ج100، ص250؛ مقتل خوارزمی، ص63.
42 ـ کشفالغمه، ج27، ص67؛ ریاحینالشریعه، ج2، ص60؛ عوالم، ج11، ص511.