قرآن دارای عام و خاص، مطلق و مقید و ناسخ و منسوخ است، برخی الفاظ آن، گاه در معانی حقیقی استعمال شده اند و گاه در معانی مجازی و استعماری، گاهی مراد ظاهر آیه معلوم است و گاهی دیگر معنای حقیقی و مراد آیه از ظاهر آن معلوم نمی شود . در این گونه موارد چون آیه قابل تطبیق بر معانی مختلف و مشابه است، معلوم نمی گردد که کدامین معنا اراده شده است.
گاهی یک حکم در دوره ای خاص ای از زمان وجود داشته و طبق مصلحت حکم دیگری جای گزین حکم پیشین شده و آن را از رده خارج ساخته است، در برخی موارد گاه حکم مقید به خصوصیتی است و گاهی دیگر خصوصیتی در آن لحاظ نشده است؛ هم چنان که گاهی مفاد آیات شمول و گستردگی داشته و همه افراد را در برمی گیرد و دیگر گاه فقط افراد خاص مورد توجه اند و شمول و گستره چندانی ندارند.
شابطی می گوید:
احکامی که به اجمال در قرآن بیان گردیده چگونگی انجام، اسباب، شرایط، موانع،... آنها به وسیله سنت بیان شده است؛ همان گونه که نمازهای مختلف، اوقات، رکوع و سجود و دیگر احکام آنها و نیز بیان مقادیر، اوقات و نصاب زکات و تعیین مزکی و غیر مزکی و بیان روزه و احکام آن که جزئیاتشان در قرآن نیامده است به وسیله سنت بیان شده است، و همین گونه است بیان احکام و جزئیات مربوط به طهارت، حج، ذبایح، نکاح، طلاقت و اقسام آن، و جنایات و حدود و دیات و قصاص و... که در قرآن به صورت مجمل و کلی آمده و جزئیاتشان در سنت بیان گردیده است.(1)
جلال الدین سیوطی نیز در این باره معتقد است:
گاهی تبیین به وسیله سنت صورت پذیرفته است، مثل این که در قرآن به صورت کلی می فرماید: نماز به پا دارید، زکات بپردازید(2) و برای خداست بر مردم که حج بیت به جای آورند،(3) و به وسیله سنت افعال نماز و حج و مقادیر نصاب های زکات در انواع مختلف آن بیان گردیده است.(4)
همه اینها مراجعه به احادیث را جهت تبیین و توضیح آیات ضروری می گرداند.
در سخنان معصومان (علیه السلام) در موارد متعددی به حقیقت فوق تصریح شده که به عنوان نمونه سه حدیث ذیل از امام باقر (علیه السلام) ذکر می گردد:
1. عن یرید ین معاویه قال: قلت لابی جعفر (علیه السلام) قول الله عزوجل: و ما یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی العلم(5) قال: یعنی تأویل القرآن کله... و القرآن له خاص و عام، و ناسخ و منسوخ، و محکم و متشابه فالراسخون فی العلم یعلمونه؛(6)
برید بن معاویه می گوید: درباره این آیه که می فرماید: تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند از امام باقر (علیه السلام) سؤال کردم، امام فرمود: معنای آیه این است که همه تأویل قرآن را جز خداوند و راسخان کسی دیگر نمی داند... آن گاه فرمود: قرآن دارای خاص و عام و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه است و راسخان در علم آن را می دانند.
2. عن أبی لبید البحرانی قال: جاء رجل الی أبی جعفر (علیه السلام) بمکه فسأله عن مسائل فأجابه فیها... فخرج الرجل فقال لی أبو جعفر (علیه السلام): هذا تفسیرها فی ظهر القرآن أفلا أخبرک بتفسیرها فی بطن القرآن؟ قلت: و للقرآن بطن و ظهر؟ فقال: نعم، ان لکتاب الله ظاهر و باطناً، و معانی و ناسخاً و منسوخاً، و محکماً و متشابهاً و سنناً و أمثالاً، و وصلاً، و أحرفاً و تصریفاً...؛(7)
ابولبید بحرانی گوید: در مکه مردی خدمت امام باقر (علیه السلام) رسید و از آن حضرت پرسش هایی کرد، حضرت پاسخ او را داد... وقتی آن مرد رفت، امام باقر (علیه السلام) خطاب به من فرمود: این تفسیر آیه طبق ظاهر قرآن بود، آیا می خواهی تفسیر آن را در بطن قرآن نیز به تو خبر دهم. گفتم: آیا قرآن ظهر و بطن دارد؟ فرمود: آری، برای کتاب خدا ظاهری و باطنی و معانی و ناسخ و منسوخی و محکم و متشابهی و سنن و امثالی و فصل و وصلی و حروف و تصریفی است.
3. عن جابربن یزید الجعفی قال: سألت أبا جعفر (علیه السلام) عن شی ء من التفسیر فأجابنی ثم سألته عنه ثانیه فأجابنی بجواب آخر، فقلت، جعلت فداک، کنت أجبتنی فی هذه المسأله بجواب غیر هذا قبل الیوم؟ فقال: یا جابر، ان للقرآن بطناً و للبطن بطن، و له ظهر، و للظهر ظهر، یا جابر لیس شی ء أبعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن ان الایه یکون أولها فی شی ء و آخرها فی شی ء و هو کلام متصل متصرف علی وجوه؛(8)
جابر جعفی می گوید: از امام باقر (علیه السلام) درباره تفسیر آیه ای پرسیدم، آن حضرت پاسخی فرمود، بار دوم وقتی درباره همان آیه پرسش کردم، امام (علیه السلام) جواب دیگری داد، عرض کردم فدایت شوم، قبلاً از شما تفسیر همین آیه را پرسیدم و شما پاسخی غیر از جواب امروز ارائه فرمودی، آن حضرت فرمود: ای جابر همانا برای قرآن بطنی است و برای آن بطن نیز بطن دیگر و برای آن ظهری است و آن ظهر را ظهر دیگری است.
ای جابر، چیزی نسبت به عقول مردم از تفسیر قرآن دورتر نمی باشد، چه بسا آیه ای که اولش در یک موضوع و آخرش درباره موضوعی دیگر است و در حالی که یک کلام متصل است منصرف بر وجوهی مختلف است.
***********************************
1) الموافقات فی اصول الشریعه، ج 4، ص 19.
2) نور، آیه 56.
3) آل عمران، آیه 97.
4) الاتقان، ج 2، ص 54.
5) آل عمران، آیه 7.
6) تفسیر عیاشی، ج 1، ص 164، ح 6 و تفسیر صافی، ج 1، ص 247.
7) بحارالانوار، ج 89، ص 90، ح 34.
8) همان، ص 91، ح 37.
اصل اول
- بازدید: 455