مبهم در لغت به معنای پنهان، پوشیده، مشکل و ناشناخته است. ابن فارس در معنای آن نوشته است: اگر کسی آن چه را که به سوی او می آید نشناسد گفته می شود که این امر مبهم است.(1)
ابن منظور می گوید: راهی را که مخفی و ناشناخته است و امری را که چند و چون و عاقبت آن مشخص نیست مبهم نامند.
سیهلی نخستین مؤلف در باب مبهمات قرآن در مقدمه کتابش سخنی دارد که می توان آن را در تعریفی از دانش مبهمات به شمار آورد. او می نویسد: در این کتابم یاد می کنم هر آن کس که با چیزی را که در قرآن به او اشاره رفته اما نام علم وی نیامده است، خواه آن چیز پیامبر باشد یا ولی یا غیر آن دو، آدم باشد یا فرشته یا جن، شهر باشد، یا درخت یا ستاره یا حیوانی که دارای اسم علم است و همه اینها نزد ناقلان اخبار و علما شناخته شده است.(2)
این جماعه نیز در تعریف مبهمات می گوید: مبهمات قرآن واژگانی است که از نظر مسما یا معدود و یا زمان مخفی اند.(3)
پیشینیان از همان آغاز، توجه ویژه ای به رفع این ابهامات داشته و برای تشخیص آن چه در پرده ابهام فرو رفته بسیار کوشیده اند.
سابقه دانش مبهمات قرآن به عهد صحابه و سپس دوره تابعین باز می گردد، چه این که بسیاری از روایات مستند این دانش از صحابه پیامبر چون امام علی (علیه السلام)، ابن مسعود، ابن عباس، ابو سعید خدری، جابربن عبدالله انصاری و دیگر مفسران آن عهد نقل شده است. آن گاه در عصر تدوین تفسیر، روایات مربوط به این دانش در کتاب های تفسیر و سیره پراکنده شد. نخستین نگاشته های مستقل در این باب را، به دلیل ارتباطی که میان این دانش و دانش اسباب نزول است، باید با تألیف کتاب های مستقل درباره اسباب نزول یکی دانست و نخستین تألیف در موضوع اسباب نزول از آن علی بن مدینی (م 234 ق) استاد و شیخ بخاری است، اما نخستین تألیف مستقل با عنوان مبهمات قرآن بنا به تصریح زرکشی(4) و سیوطی(5) کتاب التعریف و الاعلام فیما أبهم فی القرآن من الاسماء و الاعلام نوشته عبدالرحمن بن عبدالله سهیلی (م 591 ق) است.
ابن عسکر در این باره می گوید: نخستین بار شیخ شیوخ ما و استاد استادان ما و معلم معلمان ما عالم اصل و امام اکمل، ابو زید عبدالرحمن بی ابی الحسن سهیلی به تألیف کتابی مستقل درباره این موضوع مبادرت کرد.(6)
سپس در قرن هشتم ابو عبدالله محمد بن علی بلسنی (م 78) کتابی در تفسیر مبهمات نگاشت با عنوان: صله الجمع و عائد التذییل لموصول کتابی الاعلام و التکمیل. بلنسی مطالب دو کتاب التعریف و الاعلام و التکمیل و الاتمام را در کتابش جمع کرده و مواردی را بر آن افزوده است. کتاب بلنسی گسترده ترین و جامع ترین کتاب در موضوع تفسیر مبهمات است.
پس از وی بدرالدین زرکشی درباره این دانش به تألیف دست زد. وی نوع ششم از کتاب معروفش به نام البرهان فی علوم القرآن را به بحث درباره دانش مبهمات قرآن اختصاص داد. زرکشی تنها درباره مسائل نظری این دانش به ویژه علل و اسباب ابهام در قرآن بحث کرده است؛ بدون آن که در صدد تفسیر مبهمات قرآن برآید.
سپس جلال الدین سیوطی (م. 911) به پیروی از زرکشی یکی از مباحث علوم قرآنی را علم مبهمات قرآن قرار داد و آن را در نوع هفتادم کتاب الاتقان جای داد و خلاصه ای از مباحث نظری دانش مبهمات را که رزکشی در البرهان بدان پرداخته بود در این کتاب آورد. ناگفته نماند که آن چه سیوطی در نوع هفتادم الاتقان آورده خلاصه ای است از کتاب دیگری که خود پیش تر و مستقلاً آن را در موضوع مبهمات قرآن تألیف کرده و آن را مفحمات الاقران فی مبهمات القرآن نام نهاده است.
بعد از سیوطی دیگران نیز در این باب نگاشته هایی دارند که چون از موضوع اصلی این بحث خارج است از ذکر آنها صرف نظر گردید.
*****************************
1) معجم مقایس اللغه، واژه بهم.
2) التعریف و الاعلام، ص 50.
3) غرر التبیان فی من لم یسم فی القرآن، ص 159.
4) الاتقان، ج 2، ص 403.
5) التکمیل و الانعام، ص 34.
6) التکمیل و الاتمام، ص 34.
مبهم در لغت و اصطلاح
- بازدید: 360