بخش دوم: کاربرد روایات در بیان مصادیق خارجی برای برخی آیات قرآنی

(زمان خواندن: 9 - 18 دقیقه)

یکی دیگر از موارد کاربرد و نقش آفرینی احادیث تفسیری، بیان مصادیق خارجی برای برخی آیات قرآنی می باشد. از رهگذر این مصادیق، مفاهیم و مقاصد نهفته شده در این آیات برای ما روشن شده و فهم آیات تا حدودی میسر می گردد و با دقت در این مصادیق به نوعی تعمیم و درباره مفاهیم آیات می رسیم.
توضیح این که: قرآن کتاب هدایت و همگانی بوده و به افراد خاص و یا عصر و دوره ای معین اختصاص ندارد، لذا باید در همه دوره ها و سده نقش هدایتی خویش را ایفا نموده و آیات آن بر مصادیق و موارد مختلف در اوضاع و شرایط گوناگون هر دوره قابل تطبیق باشد، چرا که معارف بلند و قوانین آن حقیقت هایی هستند که اختصاص به دوران خاص و افراد ویژه ای ندارد.(1)
معنای این سخن آن است که خدای بزرگ - همان گونه که در روایات آمده - قرآن را به صورت سفره و مأدبه ای تنظیم کرده تا همگان در هر عصری بر سر آن بنشینند و از نعمت های معرفتی آن بهره مند گردند.
حدیث زیر گواه مدعاست:
قال (صلی الله علیه و آله و سلم): القرآن مأدبه الله فتعلموا (فاقبلوا) مأدبته ما استطعتم، ان هذا القرآن هو حبل الله، و هوالنور المبین، و الشفاء النافع، فاقرؤوه فان الله یأجرکم علی تلاوته بکل حرف عشر حسنات...؛(2)
قرآن خوان گسترده و میهمانی خداوند است، پس به قدر توان خویش به آن روی آورید و آن را بیاموزید، به درستی که قرآن ریسمان الهی و نوری و روشن و شفایی سودمند است، بخوانید آن را که خدای به هر حرفی ده حسنه مزدتان دهد.
تاریخ قرآن و تفسیر و معارف اسلامی نشان می دهد که به برکت قرآن کریم در هر زمانی، معارف جدیدی به روی اندیشوران گشوده شده و میوه های معرفتش در هر عصری پرسش های فراوانی را پاسخ داده است.
وقتی از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد که چرا قرآن با گذشت زمان و تکرار و درس و نشر جز تازگی اثری نمی پذیرد؟ آن حضرت فرمود:
لان الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان، ولالناس دون ناس، فهو فی کل زمان جدید، و عند کل قوم غض الی یوم القیامه؛(3)
تازگی قرآن برای آن است که خداوند تبارک و تعالی آن را برای زمان مشخص یا مردم خاصی نفرستاده و چون همیشگی و همگانی است، در هر زمان جدید است و نزد هر قومی تا قیامت تازگی دارد.
امام باقر (علیه السلام) نیز در مورد همیشگی بودن و جریان داشتن هدایت قرآن در همه شرایط و زمان ها می فرماید:
یجری کما تجری الشمس و القمر، کلما جاء منه شی ء وقع؛(4)
قرآن همانند خورشید و ماه همیشه در جریان است و به زندگی انسان ها برای همیشه روشنی می بخشد.
یاد آوری این نکته لازم است که گرچه اصل تطبیق و ذکر مصادیق خارجی برای آیات امری پذیرفته شده است، باید این تطبیق ها به گونه ای نباشد که مخالف عقل و نصوص قرآن و سنت باشد. مقصود این است که: ما اصل تطبیق قرآن بر مصادیق را می پذیریم، ولی این هرگز بدان معنا نیست که همه آن چه را که در کتاب تفسیر و حدیث از این قبیل قلمداد شده، صحیح دانسته و بی چون و چرا بپذیریم، چرا که می دانیم موارد فراوانی از تطبیق های ناصواب نیز از طریق برخی غلات و گروه های دیگر در این گونه روایات وارد شده که هرگز نمی توان به آنها ملتزم شد، بلکه باید با رعایت معیارها و موازین مورد قبول احادیث سره را از ناسره در این زمینه جدا ساخت.(5)
در این جا برخی از احادیث صحیح را که در این زمینه راه گشا هستند در دو دسته ارائه می دهیم:
دسته اول
روایاتی است که در ضمن آنها از برخی آیات قرآن الغای خصوصیت شده و آن آیات بر مواردی غیر از مورد نزولشان تطبیق داده شده اند، مانند:
1. از امام کاظم (علیه السلام) درباره آیه وأوفوا الکیل اذا کلتم و زنوا بالقسطاس المستقیم؛(6)
پیمانه را [هرگاه پیمانه کنید] درست دهید و با ترازویی درست کشید؛ نقل شده است که فرمود:
أما القسطاس فهو الامام و هو العدل من الناس أجمعین و هو حکم الائمه؛(7)
قسطاس مستقیم [عبارت است از] امام و هر آن کس از مردم که عدالت ورزد و نیز حکومت امامان است.
توضیح این که: درست است که این آیه در اصل لزوم سالم بودن ترازو به هنگام کیل و وزن کردن متاع در خرید و فروش می رساند، ولی - همان گونه که ملاحظه می شود - امام معصوم (علیه السلام) با الغای خصوصیت از آن، ابتدا آن را به امام تفسیر نمود سپس به تعمیم آن به هر عدالت پیشه ای از مردم اشاره کرده و در نهایت حکومت امامان (علیه السلام) را از مصادیق آن بر شمرد و در حقیقت این معنا را از آن استفاده فرمود که انسان باید اعمال خویش را با اعمال کسی که میزان اوست بسنجد تا ارزش و قدر و اندازه عمل خود را بشناسد. با استفاده از این حدیث در می یابیم که این آیه فقط در مقام تبیین خصوصیتی برای توزین با ترازو نیست، بلکه در هر موردی که قدر و اندازه و سنجش و ارزش گذاری در آن اهمیت دارد قابل تعمیم و توسعه است.
2. از امام باقر (علیه السلام) در پاسخ ابو حمزه ثمالی هنگام پرسش درباره آیه و اذا قبل لهم اذکعوا لا یرکعون؛(8) و چون گویندشان رکوع کنید، رکوع نکنند. روایت شده که آن حضرت فرمود:
هی فی بطن القرآن و اذا قبل قیل للنصاب تولوا علیاً لا یفعلون؛(9)
معنای این آیه در باطن قرآن این است: هنگامی که به ناصبی ها گفته می شود ولایت علی بن ابی طالب (علیه السلام) را بپذیرد تمرد کرده و نمی پذیرند.
به اعتقاد مفسران این آیه درباره قبیله ثقیف نازل شد، آن گاه که:
أمرهم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بالصلاه فقالوا: لا ننحنی فان ذلک سبه علینا فقال (صلی الله علیه و آله و سلم): لاخیر فی دین لیس فیه رکوع و لاسجود؛(10)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها فرمود: نماز بگذارید، آنها در پاسخ گفتند: ما هرگز در برابر کسی خم نشده ایم و این برای ما امر عجیبی است، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها گفت: دینی که در آن رکوع و سجود نباشد بی ارزش است.
گر چه این آیه مبارکه در اصل درباره امتناع کنندگان ثقیف از رکوع و سجود است، ولی امام باقر (علیه السلام) با الغای خصوصیت از مورد نزول آیه و تعمیم آن، آن را بر امتناع کننده از پذیرش ولایت علی (علیه السلام) نیز تطبیق داده و به نوعی توسعه در مفهوم آن ارشاد فرموده است.
3. آیه مبارکه فاسألوا أهل الذکر ان کنتم لا تعلمون؛(11) پس از نامه داران پرسید، اگر خود ندانید، طبق آن چه مفسران آورده اند درباره دانشمندان اهل کتاب نازل شده و احادیثی از طریق فریقین بر آن گواهی می دهند.(12) با این حال در یک سلسله احادیث صحیح، از آیه الغای خصوصیت شده و اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان مصداق اهل ذکر معرفی شده اند، مانند حدیث زیر:
جابر و محمد بن مسلم عن ابی جعفر (علیه السلام) انه قال: نحن أهل الذکر...؛(13) ما خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اهل ذکریم.
4. امام رضا (علیه السلام) هنگام پاسخ از سؤال درباره آیه قل أرأیتم ان أصبح مزاؤکم غوراً فمن یأتیکم بماء معین؛(14) بگو آیا دیده اید، اگر آب تان فرو رود، آب روان که می آوردتان؟. فرمود:
ماؤکم ابواکم ای الائمه (علیه السلام) و الائمه ابواب الله بینه و بین خلقه فمن یاتیکم بماء معین یعنی بعلم الامام؛(15)
مقصود از ماؤکم ابوابند و منظور ائمه (علیه السلام) می باشد، چرا که آنان ابواب بین خدا و خلق اویند و معنای بماء معین علم امام است یعنی اگر شما ائمه (علیه السلام) را از دست دادید و از چشمه سار زلال علم آنان محروم گشتید، برای رفع عطش درونی خویش به چه کسی و به کجا پناه می برید؟
پر واضح است که تطبیق موارد و مصادیقی از این قبیل بر آیه فوق جز باجری و تطبیق و الغای خصوصیت که از طریق این گونه روایات به آن پی می بریم امکان پذیر نخواهد بود.
5. درباره آیه مبارکه ونضع الموازین القسط لیوم القیامه؛(16) در رستخیز ترازوهای داد را می نهیم. از امام صادق (علیه السلام) روایت شد که:
الانبیاء و الاوصیاء (علیه السلام)؛
مقصود از این موازین که روز قیامت به پا داشته می شود پیامبران و جانشینان آن می باشند.
در این حدیث نیز با الغای خصوصیت از تعابیر به کار رفته در آیه، پیامبران و جانشینان آنان از مصادیق میزان محسوب گشته اند. در وجه و مناسبت این تطبیق گفتنی است که: میزان وسیله سنجش است و هر چیز که به وسیله آن قدر و ارزش چیزی شناخته شود نسبت به آن چیز میزان به حساب می آید و چون ارزش انسان وابسته به عقیده، رفتار و اخلاقش را محک زد لازم است، و این میزان جز انبیا و جانشینانشان نمی باشد. در حقیقت هر پیامبر و امامی برای پیروان خویش میزان و معیار می باشد و اعمال انسان را جهت ارزش گذاری با اعمال آنان مقایسه می کنند.(17)
دسته دوم
روایاتی است که در مقام بیان مصداق برای آیاتی است که در ظاهر عمومیت و اطلاق دارند؛ با این توضیح که: برخی از احادیث تفسیری برای آیاتی که یک مفهوم عام دارند و یا از جهت لفظ و ترکیب به صورت مطلق(18) بیان شده اند، مصداق یا مصادیقی را بیان کرده اند از رهگذر مطالعه و دقت در مصادیق یاد شده و تعمیم آنها به مصادیق مشابه و الغای خصوصیت از آنها مفهوم آیات برای ما واضح شده و در نتیجه به نوعی تعمیم درباره آنها دست می یابیم. بنابراین، این گونه احادیث در به دست دادن مفهومی روشن و آشکار از آیه و تعمیم آنها کاربرد دارند. مواردی که در ذیل آورده شده اند از این قبیل می باشند:
1. درباره آیه: ان الذین أجرموا کانوا من الذین آمنوا یضحکون؛(19) آنان که بزه کرده اند بر آنان که ایمان آورده اند، می خندیدند. از ابن عباس نقل شده است که:
ف (الذین آمنوا) علی بن أبی طالب و أصحابه، و(الذین أجرموا) منافقو قریش؛(20)
الذین آمنوا: علی (علیه السلام) و اصحاب او الذین أجرموا: منافقان قریش می باشند.
این تطبیق جز با تعمیم آیه و بیان مصداق برای مفهوم عام مؤمنان و مجرمان چیز دیگری نیست.
2. در مورد آیه مبارکه: قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انما یتذکر أولوا الالباب؛(21) بگو آیا کسانی که دانایند و کسانی که نادانند برابرند؟ تنها خر دوران پند می گیرند. عمار ساباطی از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت در پاسخ سؤال وی از این آیه فرمود:
قل هل یستوی الذین یعلمون أن محمداً رسول الله والذین لا یعلمون أن محمداً رسول الله و أنه ساحر کذاب، انما یتذکر أولوا الالباب قال: ثم قال أبوعبدالله (علیه السلام): هذا تأویله یا عمار.(22)
تأویل آیه چنین است: آیا کسانی که می دانند محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاده خداست و کسانی که این را نمی دانند و او را ساحر و کذاب می پندارند برابرند.
در حدیثی دیگر از امام صادق (علیه السلام) درباره همین آیه نقل شده که آن حضرت فرمود:
... فنحن الذین یعلمون وعدونا الذین لایعلمون، و شیعتنا أولواالالباب...؛(23)
آنان که می دانند ما اهل بیت هستیم و کسانی که نمی دانند دشمنان ما می باشند و اولو الالباب شیعیان مایند.
همان طور که ملاحظه می شود: هر کدام از دو حدیث فوق با تعمیم آیه مصادیقی را به عنوان تأویل برای آیه ذکر کرده و آیه نیز تاب هر دو تأویل را دارد و موارد مذکور در احادیث و موارد مشابه را در بر می گیرد، و جز با مدد گرفتن از احادیث فوق این مفهوم عام برای آیه به دست نمی آید.
3. در مقام بیان آیه:
و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فأصلحوا بینهما فان بغت احداهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفی ء الی أمر الله فان فاءت فأصلحوا بینهما بالعدل وأقسطو ان الله یحب المقسطین؛(24)
اگر دو گروه از گرویدگان با یکدیگر بجنگند، میان شان آشتی افکنید، اگر یکی بر دیگری ستم کند، با آن ستم کند کارزار کنید، تا به فرمان خدا باز آید، پس اگر باز آمد، میان شان به داد آشتی افکنید و داد کنید، که خداوند دادگران را دوست می دارد.
ابابصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود:
انما جاء تأویل هذه الایه یوم البصره و هم أهل هذه الایه وهم الذین بغوا علی أمیرالمؤمنین (علیه السلام) فکان الواجب علیه قتالهم و قتلهم حتی یفیئوا الی أمرالله ولو لم یقیئوا لکان الواجب علیه فیما أنزل الله أن لایرفع السیف عنهم حتی یفیئوا و یرجعوا عن رأیهم؛ لانهم بایعوا طائعین غیر کارهین و هی الفئه الباغیه، کما قال الله تعالی، فکان الواجب علی أمیرالمؤمنین (علیه السلام) أن یعدل فیهم حیث کان ظفر بهم، کما عدل رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فی أهل مکه، انما من علیهم و عفا و کذلک صنع أمیرالمؤمنین (علیه السلام) بأهل البصره حیث ظفر بهم مثل ما صنع النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) بأهل مکه حذواً النعل بالنعل؛(25)
روز بصره این آیه تاویل شده و اهل بصره مصداق این آیه اند و آنان بودند که بر امیرمؤمنان علی (علیه السلام) سرکشی و طغیان نمودند و بر آن حضرت واجب بود که با آنان بجنگد و آنان را بکشد تا به حکم خداوند باز گشته و گردن بگذارند، و اگر به حکم خدای گردن نمی نهادند طبق آن چه خداوند نازل کرده بر امام واجب بود که شمشیر از آنان برندارد، تا از رأی خویش برگردند، چرا که آنان بدون اکراه و اجبار و از روی اختیار بیعت کرده بودند، و آنان گروه سرکش بودند، همان گونه که خداوند فرمود و بر امیرمؤمنان علی (علیه السلام) واجب بود که با آنان به عدالت رفتار کند، آن گاه که بر آنان پیروز گشت و همان گونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مردم مکه هنگام پیروز شدن بر آنان عدالت ورزیده بر آنان منت گذارد و مورد عفوشان قرار داد، امیرمؤمنان نیز هنگام چیره شدن بر مردم بصره با آنان دقیقاً همانند رفتار پیامبر با مردم مکه را داشت.
پر واضح است که حدیث فوق نیز در مقام تبیین آیه مورد بحث، دو مصداق روشن و راه گشا برای آن بیان کرده و هرگز در مقام حصر آیه به مصادیق خاص نبوده است، از این رو به مدد این گونه احادیث و با تعمیم آن می توان تمام درگیری هایی را که میان دو گروه از مسلمانان اتفاق می افتد مشمول آن دانست و... .
4. در مورد آیه: أوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولاً؛(26) پیمان را پاس دارید، که از پیمان پرسند. امام موسی بن جعفر (علیه السلام) از پدر بزرگوارش نقل فرموده که:
العهد ما أخذ النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) علی الناس فی مودتنا و طاعه أمیرالمؤمنین (علیه السلام) أن لا یخالفوه و لایتقدموه، و لایقطعوا رحمه، و أعلمهم أنهم مسئولون عنه، و عن کتاب الله جل و عز...؛(27)
این عهد همان پیمانی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از مردم درباره دوستی ما و اطاعت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) گرفته است، مبنی بر این که با او مخالفت نکرده، بر وی پیشی نگیرند، نسلش را نکشند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را آگاه ساخته که در مورد اهل بیت و کتاب خدا مورد پرسش قرار خواهند گرفت.
طبق این حدیث عهد و پیمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از مردم گرفته تا از علی (علیه السلام) اطاعت و پیروی کنند، از مصادیق عهد و پیمان مورد پرسش در این آیه است و آیه این مورد را نیز در بر می گیرد، گر چه اطلاق آن لزوم پای بندی به هر عهد و پیمانی را در برمی گیرد.
5. در این که مقصود از نعمت مورد سؤال در آیه: ثم لتسألن یومئذ عن النعیم؛(28)
آن گاه آن روز، شما را از نعمت ها پرسند، چیست و مصداق آیه چه می باشد، احادیث گوناگونی از طریق فریقین نقل شده است، ما به عنوان نمونه چند مورد را می آوریم:
- در تفسیر قمی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که آن حضرت فرمود:
تسأل هذه الامه عما أنعم الله علیهم برسول الله ثم بأهل بیته المعصومین (علیه السلام)؛
این امت درباره نعمت وجود مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیه السلام) مورد سؤال قرار می گیرند.
ابن عباس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده که آن حضرت درباره نعیم مورد پرسش در آیه فرمود:
ثم لتسألن یومئذ عن النعیم قال: عن خمس: عن شبع البطون، و بارد الشراب، و لذه النوم؛ و ظلال المساکن، و اعتدال الخلق؛(29)
از پنج نعمت: سیری شکم، نوشیدنی گوارا، لذت خواب، سایه مسکن و خلقت موزون و معتدل سؤال می شود.
در حدیثی دیگر از ابی جعفر (علیه السلام) نقل شده که:
انما یسألکم عما انتم علیه من الحق؛(30)
از شما درباره طریق حقی که بر آن قرار گرفته اید سؤال می شود.
در حدیثی دیگر آمده است که:
ثم لتسألن یومئذ عن النعیم، الصحه و الفراغ؛(31)
نعمت مورد سؤال، صحت، سلامتی و فراغت خاطر است.
هم چنین آمده است که:
هو الامن و الصحه؛(32)
این نعمت امنیت و سلامتی است.
در احادیث دیگر مصادیق دیگری نیز بیان شده است.
با توجه به مجموعه احادیث فوق همه موارد مذکور مصادیقی برای نعیم است، و این واژه مفهومی گسترده داشته و اطلاق آن همه این موارد را در بر می گیرد، و نباید هیچ کدام از این مصادیق را به عنوان مصداق انحصاری آیه قلمداد کرد. این مطلب یعنی رسیدن به یک معنی عام و گسترده برای آیه و منحصر ندانستن نعیم در نعمت های خاص، مادی یا معنوی به مدد روایات فوق و توجه به مجموع آنها برای ما حاصل می گردد، و این همان مطلبی است که ما به دنبال آن بودیم یعنی می خواستیم بگوییم: از دقت و مطالعه در این گونه احادیث که برای آیات مصادیقی را ذکر نموده اند و مقایسه آنها با هم دیگر و الغای خصوصیت از آنها به نوعی تعمیم در مفاهیم مورد نظر آیه می رسیم و پر واضح است که اگر این گونه احادیث را در اختیار نداشتیم، راه رسیدن به این نتیجه برای ما ناهموار و شاید غیر مجاز می نمود، در نتیجه این نیز یکی از موارد کاربرد این گونه احادیث می باشد.
*****************************
1) المیزان، ج 1، ص 42.
2) الترغیب و الترهیب، ج 2، ص 327، ح 2120 و نیز ر.ک: تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 1، ص 18؛ جامع الاخبار سبزواری ص 114، ح 200/4.
3) بحارالانوار، ج 89، ص 15، و عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 87.
4) بحارالانوار، ج 89، ص 94؛ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 11.
5) جهت آگاهی از نمونه های تطبیق های ناصواب و باطل ر.ک: التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج 1، ص 476 - 485.
6) اسراء، آیه 35.
7) بحارالانوار، ج 24، ص 187.
8) مرسلات، آیه 48.
9) بحارالانوار، ج 36، ص 131؛ تفسیر برهان، ج 5، ص 561.
10) مجمع البیان، ج 10، ص 636؛ تفسیر کشاف، ج 4، ص 683.
11) نحل، آیه 43.
12) مجمع البیان، ج 6، ص 557.
13) همان.
14) ملک، آیه 30.
15) تفسیر قمی، ج 2، ص 379.
16) انبیاء، آیه 47.
17) اصول کافی ج 1، ص 419 تعلیقه شماره 3.
18) گفتنی است که عام و مطلق هر دو شمول داشته و بر فراگیر بودن نسبت به جنس خویش دلالت دارند، با این فرق که دلالت بر شمول در عام از نوع دلالت لفظی وضعی است، در حالی که این آیات دلالت در مطلق از لفظ خاص و به وسیله وضع فهمیده نمی شود. بلکه نتیجه چینش چند مقدمات در کنار یک دیگر است که به آنها مقدمات حکمت گویند؛ به تعبیر دیگر در استفاده عمومیت از عام نیازمند ادات و الفاظ خاصی مثل، کل، جمیع، ال استغراق و... می باشیم، ولی در مطلق به ابزار و ادوات خاصی نیازمند نیستیم و... برای توضیح بیشتر ر.ک: بحث عام و خاص و مطلق و مقید در کتاب های نگاشته شده در علم اصول، مثل کفایه الاصول آخوند خراسانی؛ معالم الدین و اصول الفقه مظفر.
19) مطففین، آیه 29.
20) شواهد التنزیل لقواعد التفصیل فی الایات النازعه فی اهل البیت، ج 2، ص 427.
21) زمر، آیه 9.
22) روضه کافی، ج 8، ص 205؛ تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 478.
23) همان.
24) حجرات، آیه 9.
25) روضه کافی، ج 8، ص 180 ح 202.
26) اسراء، آیه 34.
27) بحارالانوار، ج 24 ص 187.
28) تکاثر، آیه 8.
29) تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 662.
30) همان، ص 663.
31) همان، ص 665.
32) همان.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page