جایگاه روایت در تفسیر المیزان

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

با وقوف بر شیوه تفسیری علامه طباطبائی که همانا روش قرآن به قرآن می باشد، باید دید اساساً روایت و اثر پایگاه و جای گاهی در تفسیر المیزان دارد؟
در نگاه اول به بخش تفسیر و بیان آیات به نظر می رسد حدیث به طور کلی در این روش جای گاهی ندارد، آن گاه دیده می شود بحث مستقلی تحت عنوان بحث روایی آمده که تقریباً درصد بالایی از کل این کتاب حجیم را به خود اختصاص داده است. در اینجا برای آگاهی بیشتر از جای گاه حدیث در تفسیر مورد بحث، نظری به نتیجه یک بررسی آماری درباره تافصیل مباحث روایی و نسبت آن با سایر مباحث می افکنیم.
مجموعه مباحث روایی با حجم قابل توجهی که حدود 2179 صفحه از مجموع تقریباً 12000 صفحه می باشد تقریباً 6/1 تفسیر المیزان را به خود اختصاص داده است.
تمامی مباحث فرعی دیگر، یعنی مباحثی که به صورت مستقل از بیان (تفسیر) مطرح شده اند حدوداً 310 صفحه می باشد که نسبت به بخش روایی بسیار ناچیز است. تا آن جا که مباحث روایی هفت برابر مجموعه آن مباحث است. تفصیل میزان مباحث غیر روایی که بعد از بیان (تفسیر) توسط علامه به صورت مجزا مطرح شده به شرح زیر است:
تعداد صفحات بحث علمی که بعد از بحث روایی حجمی بیش از سایر مباحث دارد، 112 صفحه است که بحث روایی 19 برابر آن می باشد.
بحث فلسفی یا 94 صفحه در مقام سوم قرار دارد که بحث روایی 23 برابر آن می باشد.
بحث تاریخی با 88 صفحه در مقام چهارم و بحث روایی 24 برابر آن است.
بحث اجتماعی با 27 صفحه در مقام پنجم و بحث روایی 81 برابر آن است.
بحث اخلاقی در مقام ششم یا 16 صفحه و بحث روایی 136 برابر آن است.
سیر نزولی طرح مباحث غیر روایی (مباحث پنج گانه غیر از بحث روایی) در مجلدات المیزان قابل توجه است.
بحث روایی به صورت پیوسته با نوسان اندکی در تمامی مجلدات ادامه داشته است.
بحث فلسفی به صورت متناوب اما اندک ادامه داشته است. جلدهای پنجم، ششم، هفتم، هشتم، پانزدهم، شانزدهم، نوزدهم و بیستم به طور کلی خالی از مباحث فلسفی است.
بحث علمی تنها در مجلدات اول تا ششم ادامه یافته و از جلد هفتم به بعد، اثری از طرح مباحث علمی به چشم نمی خورد.
مباحث تاریخی نیز همچون مباحث علمی از جلد اول تا ششم ادامه یافته، اگر چه در جلد دهم نیز تا حدودی طرح شده است.
بحث اجتماعی تنها در جلدهای اول، دوم و یک صفحه نیز در جلد پانزدهم طرح شده است. کمترین میزان مباحث فرعی و کم دوام ترین آنها در المیزان بحث اخلاقی بوده است، که تنها در جلد اول 16 صفحه به خود اختصاص داده و دیگر در هیچ جلدی بیانی از مباحث اخلاقی به میان نیامده است.
بنابراین مباحث روایی المیزان دومین بخش مهم این تفسیر حجیم، چه از حیث کمیت و چه به لحاظ کیفی و نقش آفرینی در امر تفسیر می باشد.(1)
نظر
به نظر می رسد سیر نزولی مباحث غیر روایی در المیزان اولاً به علت محدودیت اطلاعات علمی مفسر گران قدر در زمینه های یاد شده، به غیر از مباحث فلسفی، مثلاً در حوزه های تاریخ، علمی و... و ثانیاً، بافت خاص قرآن، تنوع و ایجاز تا سر حد ممکن که ویژگی شایع کتاب خداست، می باشد. دلیل ما در مورد اول این است که هر چه از اوایل تفسیر به طرف اواسط و آخر آن می رویم، این مباحث کم رنگ تر [شده] و نهایتاً از میان می روند و این از آن روست که مفسر شهر آیات و سور اولیه قرآن را در زمینه های دیگر مورد بررسی قرار داده، ولی این روند به دلایلی از جمله این که به نظر ایشان لازم نبوده، اندک اندک متوقف شد و توقف مطالعات ایشان در عرصه های غیر از تفسیر و روایت، منجر به محدودیت اطلاعات در حوزه های مربوطه شده و لذا آن طور شد که دیدیم. با این تفاصیل باید پرسید ادعای علامه که معتقد است قرآن در بیان و تفهیم خود بی نیاز و مستقل از غیر است، با ارائه و به کارگیری این روایات چه توجیهی می پذیرد؟!
اگر با این روش، قرآن در تبیین و تفسیر معارف و مفاهیم خود قائم به خویش می باشد، پس ارائه و شرح و بسط این همه روایات چه معنایی دارد؟!
و اگر این روایات در روشن ساختن و رفع ابهام از آیات نقشی دارند، پس چه طور ادعا می کند که قرآن در تبیین معانی و معارفش بی نیاز از غیر است؟!
روشن شد ابهام فوق پاسخ به پرسش ذیل را می طلبد: اساساً حدیث چه نقشی در روش تفسیری قرآن به قرآن عموماً و در تفسیر المیزان خصوصاً دارد؟
مقدمتاً باید گفت بر اساس عقیده طرفداران سبک تفسیری قرآن به قرآن مبنای این روش تفسیری، بر اساس استغنای قرآن از غیر بوده است. طرفداران آن مدعی اند، هر نوع ابهام و اجمال ابتدایی که در بادی امر نسبت به پاره ای از آیات قرآن مشاهده می شود، معلول عدم توجه به سایر آیات مشابه بوده، با مراجعه و تدبر در مجموع آیاتی که موضوع آنها با موضوع آیات مورد نظر، یک سان و یا نزدیک به آنهاست، برطرف خواهد شد. از این رو در تفسیر آیات و فهم مقاصد قرآن نیازی به سنت و روایات تفسیری نیست و هر مفسری می تواند در کمال آزادی بدون آن که خود را به امری جز قرآن مقید نماید، معانی و مقاصد هر آیه را با تدبر در آن و آیات مشابه با آن استخراج نماید.(2)
از آن جا که محور بحث، دیدگاه های حدیثی علامه می باشد و نیز از آن رو که ایشان داعیه دار نستوه این جبهه می باشند، ابهام فوق را از طریق رویکرد به سیره نظری و عملی ایشان بررسی می نماییم. هم چنان که در مباحث پیشین گفتیم، صاحب المیزان به بسندگی قرآن در تبیین و تفهیم خویش اعتقاد راسخ دارد.
و دلایلی نیز که به عنوان مؤید و استناد ارائه می کند، اجمالاً محکمه پسند می باشند، اما این نکته که آیا خدشه ای به رأی ایشان وارد است یا خیر، همراهی خواننده را تا پایان بحث استقلال قرآن می طلبد.
مفسر عالی قدر ما معتقد است، دست اندرکاران تفسیر قرآن می بایست تلاش کنند تا با شیوه اهل بیت (علیه السلام) در تفسیر قرآن آشنا و در آن مهارت یابند و وقتی که با شیوه تفسیر و فنون و رموز کار آنها آشنا شدند، سبک تفسیری آنها را به کار گیرند. در این میان روایات تفسیری موجود را براساس قرآن و با عرضه اخذ و یا ترک نمایند.
پس وظیفه مفسر این است که به احادیث پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اهل بیت (علیه السلام) که در تفسیر قرآن وارد شده، مرور و غور کرده، به روش ایشان آشنا شود، پس از آن طبق دستوری که از کتاب و سنت استفاده شد، به تفسیر قرآن پردازد و از روایاتی که در تفسیر آیه وارد شده به آن چه موافق مضمون آیه است، اخذ نماید.(3)
علامه این نکته را متذکر می شود که مفسر پس از آشنایی با روش پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیه السلام) باید طبق دستوری که از کتاب و سنت به او داده می شود به تفسیر سخن پرداخته و از اعمال سلیقه شخصی بپرهیزد.
باری، صاحب المیزان معتقد است که اگر غیر از این باشد که مفسر ناگزیر از آشنایی کامل با شیوه تفسیری اهل بیت است تا در امر تفسیر پیروز و موفق گردد، صادرات معصومین (علیه السلام) در حوزه تفسیر و تبیین کلام الله کفایت نمی کند. به گفته ایشان روایات نبوی منقول از اهل سنت به دویست و پنجاه فقر هم نمی رسد؛ هم چنین اگرچه روایات منقول از طریق شیعه کمی افزون ترند، اما در مجموع آن مقدار در مقابل این همه حوائج نامحدود و شبهات جدید و نو پدید به راستی خیلی ناچیزند.
ایشان رمز نارسایی شیوه تفسیری روایی یا همان تفسیر به مأثور را در همین امر می دانند:
طریق دوم تفسیر آیه به معونه روایت است، که طریقه ای است محدود در برابر نیاز نامحدود، زیرا ما در ذیل شش هزار و چند صد آیه قرآنی و هزارها سؤال علمی و غیر علمی داریم. پاسخ این سؤالات و حل این معضلات و مشکلات را از کجات باید در دریافت نمود؟! آیا به روایات باید مراجعه نمود، در حالی که آن چه نام روایت نبوی می شود بر آن گذاشت، از طریق اهل سنت و جماعت به دویست و پنجاه حدیث نمی رسد. گذشته از این که بسیاری از آنها ضعیف و برخی از آنها منکر می باشند، و اگر روایات اهل بیت را که از طریق شیعه رسیده، در نظر آوریم، درست است، به هزارها می رسد و مقدار معتنابهی احادیث قابل اعتماد یافت می شود، ولی در هر حال در برابر سؤالات نامحدود، کفایت نمی کند. گذشته از این که بسیاری از آیات قرآنی هست که در ذیل آنها از طریق عامه و خاصه حدیث وارد شده است. یا در این مشکلات به آیات مناسبه باید برگشت که در این طریقه ممنوع است... .(4)
اینک باید دید خود علامه در تفسیر خویش چگونه برخوردی با حدیث دارند. یک بررسی اجمالی این واقعیت را که علامه توجه جدی به حدیث داشته اند، روشن می کند، اگر چه قبلاً اشاره ای شده، اما برای روشن تر شدن مطلب باید گفت: در سراسر المیزان بحث مستقل روایی تحت عنوان بحث روایی جالب توجه است. در این بخش مفسر عالی مقدار به نقل، تحلیل، بررسی و نقد روایاتی مرتبط با آیات تفسیر شده می پردازد. این روایات معمولاً همسو با نظرات و دیدگاه های تفسیری علامه می باشد. این واقعیت باعث ایجاد سؤالاتی در ذهن خواننده می شود و آن این است که:
آیا علامه قبلاً با بررسی مجموع روایات مربوط به یک موضوع قرآنی و آگاهی از مفاد و پیام تفسیری آن روایات، آن را برگزیده و به عنوان رأی تفسیری خویش ارائه کرده؟
یا این که از مجموع روایات یک بخش به اخذ آنهایی پرداخته که مؤید و مکمل نظرات اوست؟
یا آن که ایشان خالی الذهن به تفسیر آیات پرداخته، سپس با مراجعه به متون روایی بر حسب اتفاق دریافته که نظرش با رأی معصوم یک سان است؟
برای یافتن پاسخ کامل تر سؤالات فوق، پیش از هر چیز باید دید، اساساً صاحب المیزان با چه انگیزه و هدفی به ارائه بحث روایی پرداخته؟ و شاید رساتر باشد اگر بگوییم علامه با چه هدفی به نقل روایت در تفسیر پرداخته و حال آن که معتقد است، قرآن را باید با قرآن تفسیر کرد؟
اگر نگاهی همه جانبه و دقیق به تفسیر گرانسنگ المیزان بیندازیم خواهیم دید که مفسر معروف شیعه به طور کلی از روایات و احادیث به عنان مؤید، قرینه و شاهد سود جسته و یا از آنها به عنوان جرقه ها و الهاماتی در راه دست یابی به معارف و مسائل جدید - اگر چه به صورت احتمالی حداقل ظنی - بهره برده است. ادعای ما مستند به دلایل زیر است:
1. خارج ساختن روایات از متن تفسیر و ارائه آنها در بخش مستقل و مجزایی تحت عنوان بحث روایی، به گونه ای که اگر این بخش از تفسیر المیزان حذف گردد، خللی به اصل تفسیر وارد نمی سازد؛ همان گونه که بحث تاریخی یا بحث علمی فاقد نقش اساسی در تفسیر است.
2. گفته ها و بیانات خود علامه حکایت از حقیقت فوق دارد. ایشان در بعضی موارد تصریح می کنند که فلان روایت مؤید نظر ماست. فلان حدیث شاهدی است بر آن چه ما گفتیم، یا مثلاً این روایت مولود همان معنایی است که ما را از آیات ارائه کردیم، یا مثلاً این روایات مطابق با رأی ماست. به عنوان نمونه به نقل چند مورد از این گونه اشارات و تصریحات می پردازیم.
مورد اول : ایشان ذیل آیه و اذ واعدنا موسی أربعین لیله پس از نقل روایتی درباره آن می نویسند:
این روایت بیان قبلی ما را که گفتیم چهل روز مجموع دو میقات است تأیید می کند.(5)
مورد دوم : در جایی پس از نقل احادیثی در مورد آفرینش و این که وجود آنها رهین وجود مبارک حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشد، می نویسد:
اخبار در این معانی بسیار زیاد است و خواننده گرامی اگر با نظر دقت و تأمل در آنها بنگرد خواهد دید که همه شواهدی هستند بر بیان گذشته ما.(6)
مورد سوم : صاحب المیزان پس از نقل روایتی راجع به شفاعت می نویسد:
این که فرمود: تنها شفاعتم... مطلبی است که به طریق بسیاری از طریق شیعه و سنی از آن جناب روایت شده و اگر به یاد داشته باشید، همین معنا را از آیات فهمیدیم.(7)
مورد چهارم : پس از ذکر روایتی در مورد ماجرای گاو بنی اسرائیل و زنده شدن شخص بنی اسرائیل به وسیله آن گاو می نویسد:
روایات به طوری که ملاحظه می فرمایید با اجمال آن چه که ما از آیات شریفه استفاده کردیم، منطبق است.(8)
علامه نه تنها در تفسیر آیات از روایات بهره مؤثر نبرده تا آن جا که تفسیر آیات منوط به روایت باشد، بلکه در اکثر موارد بیان خود را مفسر و مبین روایت قلمداد کرده است. وی پس از نقل پاره ای روایات، متذکر می شود که معنای این روایت، با توجه به بیان گذشته ها ما روشن می شود، از این قبیل موارد است ذیل روایتی که می گوید:
وقتی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شنید مردی می گوید: انا لله و انا الیه راجعون فرمود: ای مرد این که می گوییم انا لله اقراری است از ما به این که ملک خداییم، و این که می گوییم و انا الیه راجعون اقراری است از ما به این که روزی هلاک خواهیم شد.(9)
آن گاه علامه می افزاید:
معنای این حدیث از بیان گذشته ما روشن می شود.(10)
مورد پنجم : ذیل تفسیر سوره حمد، در بحث روایی پس از نقل روایتی از امام رضا (علیه السلام) که فرمود: معنای بسم الله این است که...، می نویسد:
این معنا در مثل مانند مانند فرزندی است که از معنای قبلی ما متولد شده... .
مورد ششم : ایشان در جایی تصریح می کند:
از بیانی که گذشت معنای این سه روایت روشن می شود.
در جای دیگر با بیانی شفاف شیوه ایشان چنین معرفی شده است.
استمداد از روایات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) در تأیید معنای مستفاد از آیه، یا به تعبیر صریح تر، عرضه و اثبات مضامین روایات از طریق تأیید مضمون روایات وارده توسط آیات صورت می گیرد. بدون این که توجهی به اسناد روایت شود، بعد از این که مطابقت مضمون روایات با نص قرآنی برای ما روشن باشد.(11)

*****************************
1) گفتنی است، برای حفظ نظم، هماهنگی و یک دستی پژوهشی بررسی آماری از روی ترجمه المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، صورت گرفته است.
2) عمید زنجانی، مبانی و روش های تفسیر قرآن، ص 179.
3) محمد حسین طباطبایی، قرآن در اسلام، ص 80.
4) همان، ص 77، 78.
5) المیزان (ترجمه) ج 1، ذیل آیات 49 - 61 بقره، ص 288.
6) همان، ذیل آیات 49 - 61 بقره، ص 288.
7) همان، ذیل آیات 47 - 48 بقره، ص 265.
8) همان، آیات 63 - 74 بقره، ص 410.
9) همان، ذیل آیات 153 - 157 بقره، ص 577.
10) همان.
11) به نقل از علی الاوسی، روش علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ص 577.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page