علت ترك سلفيان وسنيان توحيد عبدالوهاب

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

 عالمان بزرگی از وهابیت را در طول تاریخ و همچنین در دوران معاصر مشاهده کرده ایم، که به توحید شیخ محمد عبدالوهاب اعتقاد داشته اند ولی امروز پرچم دشمنی با توحید شیخ را برداشته اند. وقتی درباره  علل رها کردن وهابیت تحقیق کنیم، به علّت های فراوانی روبرو می شویم: در اینجا به سه علّت اشاره می کنیم:
مشكل تقليد مطلق از عبد الوهاب :
علّت نخست:
داستانی را نقل می کنم که برای خودم اتفاق افتاده است در این داستان واقعیّت علّت نخست تبیین می شود. وقتی در عربستان مشغول تحصیل و تدریس بودیم، به همراه مجموعه ای از مقلّدان شیخ محمد عبدالوهاب، بعد از نماز در یکی از مساجد ریاض درباره قبرپرستان و سخنان شیخ درباره آن ها گفتگو می کردیم... بعد از این که از مسجد بیرون آمدیم، مساله ای به ذهن ما خطور کرد: مدتی است که در شهر ریاض درباره قبرها و قبرپرستان، سخن می گوییم در حالی که در شهر ریاض هیچ قبرپرستی وجود ندارد. کسی نیست که به قبرها شرک بورزد یعنی کسانی که شیخ توصیفشان کرده، اینجا حضور ندارند. فهمیدیم ما سخنان شیخ را تکرار می کنیم در حالی که ضرورتی برای مطرح کردنش وجود ندارد، به ویژه این که ما در پایتخت شیخ محمد عبدالوهاب زندگی می کنیم. این حادثه برای ما اتفاق افتاد، شبیه این اتفاق، برای افراد دیگری هم پدید آمده بود که برای من ذکر کرده اند.
عالم بزرگ وهابی شیخ «عبدالرحمان عبدالخالق» در این باره می نویسد:
«وقتی به عربستان بروی، دیگر قبری مشاهده نمی کنی... با این حال، گروهی از عالمان هستند که از مسایل عقیدتی فقط، سخنان شیخ محمد عبدالوهاب را خوب یاد گرفته اند، با این که آگاهند، در منطقه و آبادی هایی که سخن می گویند، هیچ کس چنین اعتقادی ندارد... بنابراین سلفی گری سنّتی هیچ ارزشی ندارد».
به همین جهت رهبران بزرگ اندیشه وهابیت، به کنار گذاشتن راه طی شده شیخ محمد عبدالوهاب در تعامل با آیات توحیدی قرآن کریم، تصریح کرده اند. آنها پیروی از شیوه شیخ را «سلفی گری سنّتی» نامیده اند، چنانکه عالم وهابی معاصر شیخ عبدالرحمان عبدالخالق و دیگران این تعبیر را به کار برده اند.
 
مشكل عدم تمييز ميان توحيد سلف صالح وميان توحيد عبدالوهاب :
 2. علّت دوم:
پیروان توحید شیخ محمد عبدالوهاب، گمان می کردند، شیخ روش سلف صالح را در شناخت توحید دنبال می کند. وقتی تفاوت روش شیخ را با روش سلف صالح در میدان توحید، شناختند، به سرعت وهابیت را رها کرده، به سمت سلفی گری رفتند. مشکل بزرگی که برای نجات اندیشه وهابی باید مطرح کنیم این نکته است: باید اندیشه وهابیّت را از خلط و اشتباه میان سلفی گری و وهابیت نجات داد. عالم سنّی بزرگ شیخ «محمد سعید رمضان بوطی» در کتاب ارزشمندش به نام «السلفیة مرحلة زمنیّة مبارکة لامذهب إسلامی»؛ «سلفی گری مرحله زمانی بابرکت، نه مذهبی اسلامی» می گوید:
«[وهابیان] از واژه وهابیّت ناراحت می شوند در حالی که پیام واژه وهابیّت این است: سرچشمه این مذهب – با تمام مزایا و ویژگیهای آن-  شیخ محمد عبدالوهاب  است. این ناراحتی، وهابیان را به این سمت کشانده که واژه وهابیّت را با «سلفی گری» عوض کنند. آن ها این لقب جدید را، عنوان مذهب قدیمی و شناخته شده خود قرار دادند تا این پیام را به مردم برسانند: اندیشه های مذهب «وهابیّت» در شخص محمد عبدالوهاب، متوقف نمی شود، بلکه به سلف صالح می رسد؛ آنان با پذیرش این باور، امینان عقیده و اندیشه های سلف هستند و روش آن ها در فهم و اجرای اسلام همان روش سلف صالح است. آنها معتقد هستند فقط وهابیان بر حق هستند نه دیگر مسلمانان. فقط آنها امین بر عقیده سلف و بیانگر روش سلف صالح در فهم و اجرای اسلام می باشند»[18].
 مشكل عدم تمييز ميان معنى عبادت در استعمال عرب وميان معنى عبادت در  استعمال قرآن :
علّت سوم:
علّت سوم را یکی از عالمان بزرگ اهل سنّت در دوران معاصر، از عالمان دانشگاه الازهر شیخ «سلامه قضاعی عزامی شافعی مصرى»(1358 هجری قمری) در کتاب ارزشمند خود به نام «فرقان القرآن بین صفات الخالق و صفات الأکوان»[19] شرح و تفسیر نموده است. او مشکل خلط و اشتباه شیخ محمد عبدالوهاب میان مفهوم واژه عبادت در زبان عربی و مفهوم واژه عبادت در قرآن و سنّت نبوی را شرح داده است:
«در تفسیر کلمه عبادت اشتباه شده است، سقوط و لغزش بزرگی که باعث شده خون های بی شماری حلال شمرده شده، به ناموس های بسیاری تجاوز گردد و میان خویشاوندان که خداوند دستور به پیوند داده، جدایی افتد. از لغزلشگاه ها و فتنه ها به خدا پناه می بریم، به ویژه فتنه شبهات. آگاه باش آنها، عبادت را به نهایت خضوع تفسیر کرده اند. با این تفسیر، معنای لغوی عبادت را قصد کرده اند. ولی معنای شرعی عبادت از معنای لغوی خاصّ تر است. چنان که از پژوهش های محقق «صبّار» در جستجو و استقراء استعمال این ماده در متون شرعی استفاده می شود، عبادت یعنی: نهایت خضوع قلبی، به همراه اعتقاد به ربوبیت کسی که دربرابرش خضوع شده. اگر چنین اعتقادی وجود نداشته نباشد، خضوع ظاهری انجام شده، از نظر شرعی عبادت نیست، چه این خضوع فراوان باشد یا اندک. به هر شکلی که انجام شود، حتی اگر سجده باشد.
مشابه اعتقاد به ربوبیّت، اعتقاد به داشتن برخی ویژگی های ربوبیتی است مانند: سود و زیان رساندن مستقل از خداوند یا عملی شدن قطعی اراده شخص، حتی به شکل شفاعت کردن معبود  نزد پروردگاری که بزرگتر از آن معبود است. کافر شدن مشرکان به علّت سجود برای بت هایشان و درخواست کردن از بت ها بوده است. حکم انواع دیگر خضوع  که این  قید -اعتقاد به ربوبیّت کسی در برابرش خضوع انجام شده یا اعتقاد به برخی ویژگی های ربوبیتی در او- در آن محقق شده باشد، همچنین است. در آینده تفصیل این بحث مطرح خواهد شد.
صحیح نیست که سجود برای غیر خدا را از مصادیق خضوعی که با این اعتقاد همراه نیست، جدا کنیم، و سجود را عبادت شرعی به شمار آوریم، تا چه رسد به نمونه های کم اهمیت تر از سجود (مانند سجود فرشتگان برای حضرت آدم(علیه السلام)). اگر چنین استثنایی انجام دهیم، سجود فرشتگان کفر خواهد بود. این مساله با اختلاف شریعت ها، متفاوت نمی شود و خداوند هرگز به کفر فرمان نمی دهد: «إنّ الله لایأمر بالفحشاء» به خواست خدا، این مساله روشن است.
شما که سخن خداوند تعالی را به فرشتگان می شنوی: «و اسجدوا لآدم فسجدوا إلّا إبلیس أبی و استکبر»؛ «برای انسان سجده کنید. فرشتگان سجده کردند به جز ابلیس که سرپیچی کرد و تکبر ورزید»[20]. شیطان گفت: «أنا خیر منه»؛ «من از او بهتر هستم»[21] در جای دیگر گفته: «ءأسجد لمن خلقت طیناً»؛ «آیا به کسی که از گل آفریدی، سجده کنم»[22]؟
اگر فهم این آیات برایت دشوار است- هر چند به خواست خدا دشوار نخواهد بود-  به خودت نگاه کن. ادب و احترامی که برای پدرت قائل هستی، به تو اجازه نمی دهد در برابر پدر بنشینی یا دراز بکشی. در مقابل او  می ایستی یا چند لحظه می نشینی. این رفتار تو، عبادت پدر نیست.
چرا؟ چون این رفتار، با اعتقاد به ربوبیّت پدر، همراه نیست. در نماز به اندازه خواندن حمد می ایستی و به اندازه خواندن تشهد می نشینی، یک یا دو دقیقه بیشتر طول نمی کشد، ولی این نشست و برخواست همگی عبادتی است از طرف شما برای کسی که برایش نماز خوانده ای. راز مطلب این است: خضوعی که در ایستادن و نشستن شما نمودار شده، همراه با اعتقاد به ربوبیّت کسی است که در برابرش خضوع کرده ای.
از رئیست درخواستی می کنی یا از فرمانده ات می خواهی تو را در مقابله با تجاوزگر، یاری کند یا از بحرانی که گرفتارش شده ای نجاتت  دهد، در حالی که معتقد هستی به شکل مستقل و بدون خواست خدا، هیچ سودی به تو نمی رساند و خسارتی را از تو دفع نمی کند. این خداوند است که او را به شکل معمول سبب قرار داده. خداوند از روی فضل خود، خواستش را به وسیله این اشخاص انجام می دهد. این حقیقت فضل خداوند است. اگر با ویژگی هایی که مطرح کردیم، چنین عملکردی از طرف شما انجام شود، عبادت به شمار نمی آید. ولی اگر او را بخوانی در حالی که معتقد باشی، مستقلا از خداوند، سود و زیان می رساند یا قطعا همراه با خدا اراده اش اجرا می شود، با چنین دعایی، او را عبادت کرده ای و با چنین عبادتی او را با خداوند شریک کرده ای چون به وجود یکی از ویژگی های ربوبیّت در او اعتقاد پیدا کرده ای. استقلال در جلب منفعت یا دفع ضرر و همچنین اجرای خواسته به شکل مستقل از خداوند، بدون شک، یکی از ویژگی های ربوبیت است. مشرکان به دلیل سجده برای بت هایشان و کیفیت اعتقادی که نسبت به بت ها در سود و زیان رسانی و عملی کردن قطعی خواسته شان به شکل مستقل از خداوند، کافر شدند. هر چند این اعتقاد به شکل شفاعت بت ها در نزد خداوند باشد. از دیدگاه مشرکان، خداوند پروردگار بزرگتر و معبودهایشان پروردگارانی در سطح پایین تر هستند. به اعتقاد آنان، اراده بت ها به مقتضای مقدار ربوبیتی که دارند، ضرورتا عملی می شود.
آیات فراوانی در قرآن کریم بیانگر دیدگاهی است که مطرح کردیم: «أمّن هذا الذی هو جند لکم ینصرکم من دون الرحمن إن الکافرون إلا فی الغرور[23]»؛ «آیا کسی که خود برای شما سپاهی است که یاریتان می کند، جز خدای رحمان کیست؟ کافران جز گرفتار فریب نیستند»./ «أم لهم آلهة من دوننا لایستطیعون نصر أنفسهم و لاهم منها یصحبون[24]»؛ «آیا آنان خدایانی غیر از ما دارند که از ایشان حمایت کنند؟ [آن خدایان] نه می توانند خود را یاری کنند و نه از جانب ما یاری شوند».
پرسش مطرح شده در دو آیه انکاری است و با هدف توبیخ مشرکان به جهت اعتقادشان نازل شده است. خداوند سخن قوم هود، را به ایشان حکایت کرده است: «إن نقول إلا اعتراک بعض آلهتنا بسوء[25]»؛ «جز این نمی گوییم که برخی از خدایان ما به تو آسیبی رسانده اند».  همچنین سخن دیگر او به قوم هود:«فکیدونی جمیعاً و لاتنظرون* إنّی توکّلت علی الله ربّی و ربّکم[26]»؛ «پس همه شما در کار من نیرنگ کنید و مرا مهلت ندهید* در حقیقت من بر خدا، پروردگار خودم و پروردگار شما توکّل کردم».
مانند سخن دیگر خداوند که برای توبیخ آن ها در روز قیامت مطرح شده است به جهت اعتقادشان به استقلال خدایان در سود و زیان رسانی و ضرورت عملی شدن خواسته هایشان: «أین ما کنتم تعبدون* من دون الله هل ینصروکم أو ینتصرون[27]»؛ «به آنان گفته می شود: آنچه جز خدا می پرستید کجایند؟ آیا یاریتان می کنند یا خود را یاری می دهند؟»
همچنین است سخن مشرکان در حالی که در آتش جهنّم با یکدیگر دشمنی و مجادله می کنند. آنها به کسانی که معتقد به ربوبیت و یا وجود ویژگی های ربوبیّت در آنها بوده اند، می گویند: «تالله إن کنّا لفی ضلالِ مبین* إذ نسویکم بربّ العالمین[28]»؛ «به خدا قسم ما در گمراهی آشکاری بودیم* چون شما را با پروردگار جهانیان برابر می دانستیم».
به مساوی قرار دادن خدا با دیگر خدایان دقت کن! مشرکان زمانی که دروغگویان، راستگو می شوند، در جایی که جنایتکار پشیمان شده ولی پشیمانی برای او سودی نخواهد داشت، به این اعتقاد اعتراف می کنند.
تساوی یاد شده، در صورتی که برخی صفات ربوبیت را برای غیر خدا اثبات کند، مطلوب ما بوده و شرک و کفر آنان هم به همین جهت است. چون یگانگی برای خداوند ضروری است. یعنی، غیر خدا، در هیچ یک از صفت ها، شبیه خداوند نیست.
اگر منظور از مساوی دانستن، تساوی در شایستگی عبادت باشد، این باور مستلزم اعتقاد به اشتراک خداوند و دیگر خدایان در علل شایستگی عبادت می باشد. این علل، صفات اولوهیّت یا برخی از صفات الوهیّت است.
اگر مساوی دانستن در اصل عبادت باشد، انسان عاقل چنین باوری نخواهد شد مگر اینکه کسی همانگونه که پروردگار شایسته عبادت است، معتقد به شایستگی خدایان به عبادت باشد. خداوند برتر است از آنچه به او شرک می ورزند.
چگونه می توان اعتقاد ربوبیّت را از آنان نفی کرد، در حالی که آنها را رقیب خدا می دانند و همانند محبّت الاهی، آن ها را دوست دارند. خداوند تعالی درباره آنها گفته است: «و من الناس من یتخذ من دون الله أنداداً یحبّونهم کحبّ الله[29]»؛ «» أنداد جمع ندّ است که بنا به گفته عالمان تفسیر و لغت به معنای شبیه و مساوی است. به همین جهت این آیه به مشرکان ندا می دهد که به نوعی، خداوند را با بت ها مساوی دانسته اند. خداوند برتر از گفتار آنان است»[30].
با اینکه عبارت طولانی بود، به دلیل اهمیّتش در درمان مشکل خلط میان معنای لغوی عبادت و معنای شرعی عبادت، این عبارتها را برای برادران وهابی، نقل کردیم. در حقیقت این مشکل ناشی از روش شیخ محمد عبدالوهاب در طرح مساله عبادت است. این روش به مفهوم عبادت جفا کرده، باعث شده امّت اسلام راه را گم کند و همچنان به سبب تعریف شیخ از عبادت، توقّع پیدایش بلاهای بیشتری هست.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page