آيه (2) و(3)
(أَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِى تَضْلِيلٍ)
ترجمه :[1]
تفسير :
كيدِ آنها همين آوردن فيل با لشكر انبوه براى خرابى كعبه و قتل اهل مكه و تضليلِ آنها در ضلالت و گمراهى و هلاكت آنهاست كه بعداً اشاره مىفرمايد :
وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابِيلَ[2] )
ترجمه :[3]
تفسير :
]حيوانات و نباتات و جمادات نيز شعور دارند[
از اين جمله ممكن است استفاده كنيم چنانچه در ساير آيات هم تصريح دارد كه تمام اين حيوانات، بلكه نباتات و جمادات در حد خود شعور و ادراك دارند و معرفت به خدا و رسل دارند و مأموريت پيدا مىكنند و انجام مىدهند، مثل آيه شريفه (وَ إِنْ مِنْ شَىْءٍ إِلّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ)[4] . و حمل مفسرين بر تسبيح و
تحميد تكوينى خلاف صريح قرآن است، چون او را مىفهمند، چنانچه مثنوى مىگويد :
جمله ذرات زمين و آسمان با تو مىگويند روزان و شبان
ما سميعيم و بصيريم و هشيم با شما نامحرمان ما خامشيم
و مثل آيه شريفه: (وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ وَ الطَّيْرِ)[5] و اين آيه
شريفه در حق داود: (وَ قالَ يا أَيُّهَا النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ)[6] و آيه شريفه: (قالَتْ نَمْلَةٌ
يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ)[7] و آيه شريفه در حق
هدهد: (فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ) الى قوله: (اذْهَبْ بِكِتابِى هذا)[8] و غير اينها از
آيات و اخبارى كه دلالت دارد بر اينكه ريگها و سنگريزهها[9] و اشجار شهادت به
رسالت حضرت مىدادند[10] ، و فرداى قيامت زمين در حق اهلش شهادت مىدهد[11] ، و
شتر شهزاده خراسانى شهادت به قتل صاحبش داد[12] ، و تكلم ائمّه با ذئب فلوات[13] و
غير اينها از اخبار و اصرح از كل اينها آيه شريفه است كه فرمود: (ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِىَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلاَْرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ)[14] . زيرا توجه
خطاب و جواب آنها و امر الهى به آنها و امتثال آنها بالطوع و الرغبة با تكوينى مناسبت ندارد.
بارى، ابابيلها حسب الامر الهى رفتند و ريگها را از سجّيل به منقار و چنگالهاى خود برداشتند و به نشان بر سر آنها ريختند، مثل اينكه هر كدام از اين ابابيلها معيّن شده بودند بر شخصى معيّن كه هدف آن معلوم بود.
* * *
[1] . گرگ بيابان: ر.ك: نوادر المعجزات: ص251؛ مشارق انواراليقين: ص137؛ مدينة المعاجز: ج7،ص573 و بحارالأنوار: ج27، ص272، ح24.
[2] . سپس آهنگ ]آفرينش[ آسمان كرد، و آن بخارى بود. پس به آن و به زمين فرمود: «خواه ياناخواه بياييد» آن دو گفتند: «فرمانپذير آمديم». سوره فصّلت: آيه 11.
[3] . ]كه[ بر آنان سنگهايى از گِلِ ]سخت[ مىافكندند.
[4] . اين لفظ سه بار در قرآن در: آيه 82 سوره هود و 74 سوره حجر و آيه فوق (4 همين سوره) آمدهاست. براى آگاهى بيشتر درباره معنى و مشخصات «سجّيل» و نحوه نزول آن به عنوان غضب الهىبر مردم منحرف و ستمگر مانند قوم لوط ، به همين تفسير: ج10، ص262 ـ 264، ذيل تفسير آيات82 ـ 83 سوره هود و ج11، ص303، ذيل تفسير آيه 74 سوره حجر مراجعه فرماييد.
[5] . ر.ك :تفسيرقمى: ج6، ص285؛ تفسيرسمعانى: ج6، ص285 و مجمعالبيان: ج10، ص825.
[6] . ر.ك: الصحاح«جوهرى»: ج5، ص1725 و عمدة القارى: ج18، ص291.
[7] . ر.ك :تفسيرسمعانى:ج2، ص449؛المحررالوجيز:ج5، ص451 واضواءالبيان: ج9، ص103.
[8] . و ]سرانجام، خدا[ آنان را مانند كاهِ جويده شده گردانيد.
[9] . حمار: خر؛ بَغْل: استر، قاطر.
[10] . سپاس خدا را كه تفسير سوره فيل به پايان رسيد و بعد از آن تفسير سوره ايلاف مىآيد و سپاسمخصوص خداست. سيد عبدالحسين طيّب.
[11] . سوره مباركه قريش صد و ششمين سوره از قرآن مجيد در ترتيب فعلى آن است و به ترتيبنزول، بيست و نهمين سورهاى است كه در مكه مكرّمه، بعد از سوره تين و قبل از سوره قارعه برپيامبر اكرم 9 نازل گرديد. اين سوره 4 آيه و 17 كلمه و 90 حرف دارد و از نظر حجم جزء قِصارِالْمُفصلات است.علت نامگذارى اين سوره به قريش، وقوع اين كلمه در آيه نخست آن است. نام ديگر آن اِيلافاست و در روايات با نام «لاِيلاف قريش» آمده است. مضمون اين سوره به نوعى با سوره فيلارتباط دارد. به همين علت برخى از مفسرين، اين سوره و سوره فيل را يك سوره مىدانند. از اينرو سوره فيل و قريش در نماز به جاى يك سوره خوانده مىشوند.محتواى اين سوره بيان نعمت خداوند بر قريش و الطاف و محبتهاى او به آنهاست تا حسشكرگزارى آنها تحريك شود و مراتب سپاسگزارى به درگاه احديت را به جا آورند و به عبادتپروردگار اين بيت عظيم كه تمام شرف و افتخارشان از آن است، قيام كنند. آنگاه كه از شهر مكه ومردم آن دفاع كرد و سپاه حبشه را از بين برد تا الفت و انس ميان قريشيان فراهم شود وبراى آناننزد ساير اقوام اعتبار و احترامى قرار داد تا بتوانند با امنيت كامل بدون اينكه راهزنان متعرضآنها شوند كوچ تابستانى و زمستانى خود را به منظور تجارت و سفرهاى بازرگانى انجام دهند. اين سوره كه در رديف سورههاى جزء عمَّ در حزب چهارم جزء 30 قرار دارد يك سورهبه هم پيوسته و از آغاز تا پايان درباره قريش سخن گفته است و نعمتهاى خدا را نسبت به قريشو وظايف آنان را در برابر اين نعمتهاى الهى اينگونه بيان مىكند كه خداوند توصيه فرموده استكه اساس و محور اين همبستگى پرستش خداوند صاحب خانه كعبه است، نه بتها و نه ستارهها وماه و خورشيد، بلكه فقط و فقط صاحب اين خانه را بپرستيد، كه گرسنگى آنان را به سيرى و رفاه ،و ناامنىِ آنان را به امن و آرامش بدل كرده است .
[12] . جمع نمودن بين دو سوره در ركعت واحد جايز نيست مگر سوره ضُحى و ألَم نَشْرَح، و أَلَمْ تَرَ كَيْفولإيلافِ قُرَيْش. ر.ك: مجمع البيان: ج10، ص827 و زبدة التفاسير: ج7، ص523.
[13] . مراد از «اَلْف سوره» (هزار سوره) سورههاى زياد است.
[14] . فضل بن عبدالملك ابوالعباس بقباق كوفى. روايت و فقه را از امام صادق 7 نقل مىنمود و از امامروايات زيادى نقل مىكرد. همچنين وى از زكريا بن مالك جعفى روايت نقل مىنمود. ابان بنعثمان الاحمر، داود بن حسين، عبدالله بن مسكان، قاسم بن عروة، عمربن اُذينه، حماد بن عثمان،صفوان بن يحيى، محمد بن خالد برقى، حريز بن عبدالله و عبدالله بكير از وى روايت نقل مىكردند.نام وى در سلسله سند 256 روايت آمده است. ايشان كتابى دارد كه داود بن حسين آن را از وىنقل كرده است. ايشان تا سال 148 قمرى در قيد حيات بودهاند لكن سال وفات وى معلوم نيست .ر.ك: موسوعة طبقات الفقهاء: ج2، ص446.
آیات 2 و 3
- بازدید: 585