اخبار يكى بودن اين سوره با سوره قريش

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

 اخبار يكى بودن اين سوره با سوره قريش
و در اخبار و فتاواى علما دارد كه اين سوره با سوره لإيلاف يك سوره است[1]
چنانچه گذشت كه سوره و الضُحى و اَلم نشرح هم يك سوره است[2] ، و در فرائض اگر  
چه قِران بين سورتين[3]  جايز نيست، لكن اين دو مورد جايز است، چون حكم يك
سوره دارد.
 
]داستان اصحاب فيل[
داستان اصحاب فيل   
و قصه اصحاب فيل بسيار مفصل است و جنبه تاريخى دارد و مدرك صحيحى هم بر آن نداريم. لذا از آن صرف‌نظر مى‌كنيم و چندان فايده هم در بيان آن ندارد و فقط اكتفا مى‌كنيم به آنچه در اخبار ائمه اطهار : است آن هم فقط ترجمه به نحو خلاصه مفاد اخبار، و سه حديث داريم يكى از كلينى به سند معتبر از اَبان بن تَغلب[4]  از
حضرت صادق 7، و دومى نيز از كلينى مسنداً از هشام بن سالم[5]  از حضرت
صادق 7 و سومى از امالى شيخ طوسى از عبدالله بن سنان[6]  از حضرت صادق 7 از
پدر بزرگوارش از جد عالى مقدارش : و خلاصه مفاد اين اخبار اين است كه :
ابرهه ]به[ سلطان يمن ]مى‌گفتند[ و سه ابرهه بودند سلاطين يمن: ابرهة بن حارث و ابرهه بن الصباح و ابرهه بن الأشرم و آن سومى صاحب الفيل بود و كنيه او ابو يَكْسُوم بود و با اهل حجاز عداوت شديدى داشت و چون ديد آن‌ها بيتى دارند كه كعبه معظمه باشد و از اطراف مى‌آيند براى طواف و حج به جا مى‌آورند، چون حج از زمان ابراهيم كه بناى كعبه نمود در بنى اسماعيل بود، چنانچه در آيه شريفه دارد: (وَ إِذْ بَوَّأْنا لاِِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بِى شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِىَ لِلطّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ * وَ أَذِّنْ فِى النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ)[7] . و در اخبار دارد   
كه هر كه در همان عالم ارواح جواب داد و لبيك گفت مشرّف به حج مى‌شود. يك مرتبه لبيك گفت يك مرتبه مشرّف مى‌شود، زيادتر گفت به عدد لبيك او تشرّف به حج او زيادتر مى‌شود[8] ، غاية الامر در دوره جاهليت در كيفيت حج آن‌ها تغييراتى  
پيدا كرده بود كه مى‌فرمايد: (وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلّا مُكاءً وَ تَصْدِيَةً)[9] . و
بالجملة، ابرهه بيتى در يمن در مركز سلطنتى خود بنا كرد، و گفتند به طلا و جواهرات مزيّن نمود در مقابل كعبه و دستور داد بيايند و دور آن طواف كنند و قصد كرد كه كعبه را خراب كند و اهلش را به قتل رساند. لشكر انبوهى تهيه كرد و با فيل جنگى حركت كردند و آمدند تا چند ميلى مكه و در اثناى راه برخوردند به شتران حضرت عَبْدُالْمُطَّلِب كه گفتند دويست شتر بودند. آن‌ها را گرفتند. خبر به حضرت عَبْدُالْمُطَّلِب رسيد. حضرتش تشريف برد نزد ابرهه. حاجب ابرهه حضرت را شناخت، به ابرهه


خبر داد كه سيد و رئيس و بزرگ قريش آمد نزد تو. اجازه داد و حضرت عَبْدُالْمُطَّلِب وارد شد.
ابرهه از هيبت و جلال و بزرگى و جمال آن حضرت به خود آمد، او را تكريم نمود و پهلوى خود جاى داد. ابرهه به مترجم خود گفت: بپرس كه براى چه آمده؟ مترجم سوال كرد، حضرت فرمود: شتران مرا قومش گرفته‌اند. آمده‌ام كه بگويد به من رد كنند. مترجم به ابرهه گفت . ]ابرهه در پاسخ گفت :[ اين را گفتيد اعقل و اشرف و سيد و بزرگ قريش است، ولى فعلاً در نظر من خيلى كوچك و حقير آمد. اگر از من خواهش كرده بود كه من صرف‌نظر كنم از خرابى كعبه و قتل اهلش، من اجابت مى‌كردم و برمى‌گشتم. اين براى چند شتر كه از او گرفته شده آمده است. مترجم به حضرت عَبْدُالْمُطَّلِب عرض كرد. حضرت فرمود: «أَنَا رَبُّ الاْبِلِ، وَ لِلْبَيتِ رَبُّ؛ من صاحب شتران هستم و از براى خانه كعبه هم صاحبى هست. او جلوگيرى مى‌كند».
اقول : آمدن حضرت عَبْدُالْمُطَّلِب نه براى شترها بود، بلكه براى تهديد و تخويف ابرهه بود كه خداوند روزگار او را تباه مى‌كند و او و قومش را هلاك مى‌كند.
ابرهه دستور داد شتران او را رد كنيد. حضرت برگشت، در مراجعت به فيل بزرگ ابرهه رسيد كه نامش محمود بود. فرمود: محمود، مى‌دانى تو را براى چه آورده‌اند؟ فيل به سر اشاره كرد كه نمى‌دانم . عَبْدُالْمُطَّلِب فرمود كه: تو را آورده‌اند براى خرابى كعبه، آيا خراب مى‌كنى؟ به سر اشاره كرد كه: نه خراب نمى‌كنم.
حضرت عَبْدُالْمُطَّلِب رفت؛ قوم ابرهه آمدند يك ميلى مكه. آنچه كردند فيل پيش نرفت، از هر طرفى بردند پيش نرفت. حضرت عَبْدُالْمُطَّلِب فرمود: فرزند مرا بگوييد بيايد. عباس را آوردند گفت: غير اين را مى‌خواهم. حضرت ابى طالب را آوردند، فرمود: غير اين را مى‌خواهم. حضرت عبد الله را آوردند فرمود: برو بالاى كوه ببين چه مى‌بينى. رفت و آمد، گفت: از دور يك سياهى شديد نمايان است. فرمود: برو دقت كن چه مى‌بينى، آمد قدرى هم هوا روشن شده بود[10] . ديد ]طيور[ ابابيل بسيار كه مثل ابر
تمام هوا را سياه كرده و در منقار آن‌ها يك سنگ ريزه است و در چنگال آن‌ها دو سنگ ريزه كه گفتند: از عدس بزرگتر بود و از نخود كوچكتر. اين‌ها آمدند بالاى سر قوم ابرهه كه اصحاب فيل بودند و هر كدام به نشانى كه خطا نداشت بر سر آن‌ها ريختند و تمام مثل علف جويده روى زمين ريخته شدند[11] . اين بود خلاصه قصه اصحاب فيل.
 
 
]سه تنبيه[
و در اينجا سه تنبيه داريم، تذكر دهيم :
 
تنبيه اول :
اينكه از اين اخبار استفاده مى‌شود كه حضرت عَبْدُالْمُطَّلِب مقام ولايت و وصايت و خلافت از جدش ابراهيم داشته و حجت وقت بوده كه زمين خالى از حجت نبوده و به علم لدنى از جانب حق اين پيشامدها را مى‌دانسته و با فيل سوال و جواب مى‌كرده، و اين كفرياتى كه سنى‌ها در حق او مى‌گويند كه العياذ]بالله[ مشرك بوده[12]  فاسد و باطل
است، بلكه داراى مقام عصمت بود كه در انبيا و اوصياى انبيا شرط اولى است.
 
تنبيه دوم:
اينكه شبيه اين قضيه، قضيه يزيد و متوكل است كه يزيد قصد خراب كردن كعبه و قتل اهل مكه كرد در سال سوم خلافتش و خداوند به چه كيفيت او را هلاك كرد كه پايش در ركاب اسب گير كرد و هر قطعه گوشت او به سنگ كوه گرفت و هلاك شد[13] ،
و متوكل گاو بست كه مرقد مطهر ابى عبدالله 7 را خراب كند گاوها پيش نرفتند آنچه آن‌ها را زدند، تا هلاك شدند. آب بست آب‌ها از حد حرم تجاوز نكردند و عاقبت متوكل را پسرش با غلامان زنگى قطعه قطعه كرد[14] .
 
 
تنبيه سوم:
ابناء امروزه بدانند كه سنت الهى تبديل و تحويل ندارد. مى‌فرمايد: (سُنَّةَ اللهِ الَّتِى قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِيلاً)[15]  و نيز مى‌فرمايد: (فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلّا سُنَّتَ
الاَْوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللهِ تَحْوِيلاً)[16] . با دين خدا، با مقدسات  
دين نمى‌شود طرف شد كه روزگارتان سياه مى‌شود و نتيجه هم نمى‌گيريد. بپردازيم به تفسير سوره مباركه.

[1] .  ر.ك: لهوف «سيد ابن طاووس»: ص151.
[2] . ر. ك: تاريخ طبرى: ج7، ص393؛ مروج الذهب: ج4، ص34 و الكامل في التاريخ: ج7، ص95.
[3] .  سنّت الهى از پيش همين بوده، و در سنّت الهى هرگز تغييرى نخواهى يافت. سوره فتح: آيه 23.
[4] .  پس آيا جز سنت و سرنوشت شوم پيشينيان را انتظار مى‌برند؟ و هرگز براى سنّت خدا تبديلىنمى‌يابى و هرگز براى سنّت خدا دگرگونى نخواهى يافت. سوره فاطر: آيه 43.
[5] .  آيا نديده‌اى كه پروردگارت با اصحاب فيل چه كرد؟
[6] .  ر.ك: الاختصاص: ص 51 و بحار الأنوار: ج9، ص 344، ضمن ح 20.
[7] .  ر.ك: تاريخ طبرى: ج1، ص292؛ تفسير قمى: ج2، ص 122 و بحار الأنوار: ج13، ص123.
[8] .  به اذن خدا به پاخيز.
[9] .  كاهِ جويده شده. اشاره به آيه آخر همين سوره.
[10] .  و براى آنان، آن دو مرد را مَثَل بزن... و توانى نداشت كه خود را يارى كند. كهف: آيات 32 - 43.
[11] .  آيا نيرنگشان را بر باد نداد؟
[12] .  اَبابيل : اين كلمه فقط يك بار در قرآن مجيد در آيه فوق به كار رفته است. نكته مهم درباره اينكلمه اين است كه نام پرنده خاصى نيست. و اينكه بعضى از مفسران آن را پرستو يا نوعى مرغابىشمرده‌اند، نادرست و بدون سند است. ابوعبيد معمربن مثنى(م 210ق) مى‌نويسد: «طيراً أبابيليعنى جماعات متفرقه، جاءت الطير ابابيل من هاهنا و هاهنا». و همو بر آن است كه اين كلمهمفردى ندارد. ابن منظور از قول ابن سيده مى‌نويسد كه: اِبّيل و اِبّول و اِبّاله يعنى گروهى از پرندگانو اسب و شتر و گويند اَبابيل جماعتى است پراكنده و واحد آن اِبّيل و اِبّول است... زجّاج در معناىطيراً ابابيل مى‌نويسد: يعنى گروه‌هايى اينجا و گروه‌هايى آن جا و به اصطلاح فوج فوج. بعضى ازمفسران و قرآن پژوهان تجددگرا مانند عبده و خزائلى اَبابيل را به آبله ربط مى‌دهند و برآنند كهپرندگان سنگ‌ها يا سنگ ـ گل‌هاى آلوده به ميكروب آبله ـ را بر سر سپاه ابرهه فرو باريده‌اند وآنان دچار بيمارى مهلك همه گير شده و نابود شده‌اند. ر.ك: دانشنامه قرآن، مدخل «ابابيل».
[13] .  و بر سر آن‌ها، دسته دسته پرندگانى «ابابيل» فرستاد.
[14] .  و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش، تسبيح او مى‌گويد، ولى شما تسبيح آن‌ها را درنمى‌يابيد. سوره إسراء: آيه 44.
[15] .  و براى سليمان سپاهيانش از جنّ و انس و پرندگان جمع آورى شدند. سوره نمل: آيه 17.
[16] .  و گفت: «اى مردم، ما زبان پرندگان را تعليم يافته‌ايم». همان: آيه 16.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page