آيه (29)
فَادْخُلِى فِى عِبادِى
ترجمه :[1]
تفسير :
]عبوديت محض، مختص به پيغمبر و خاندان اوست[
عبد مطلق كه از تحت عبوديت حق بيرون نرفته، حتى طرفة العينى ترك اولى هم از او صادر نشده، خاص محمد 9 و آل اوست كه خداوند آنها را به عبوديت پذيرفته كه حتى بر مقام رسالت مقدم داشته كه مىگويى: أشهد أنّ مُحمداً عَبدُهُ و رَسولُهُ. دخول در عباد حشر با اين خاندان است، چنانچه اخبار بر اين معنى ناطق است از كلينى مسنداً از حضرت صادق 7 حديث مفصل است در ذيل آن مىفرمايد: «فَادْخُلِي فِي عِبادي يَعْني مُحَمَّداً وَ أهْلَ بَيْتِهِ»[2] . و قريب همان مفاد از ابن بابويه كه در ذيل آن مىفرمايد :
«فِي عِبادي يَعني مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ»[3] .
* * *
[1] . و در بهشت من داخل شو.
[2] . اين آخر استعداد ما در تفسير سوره فجر بود و إن شاء الله تعالى بعد از آن سوره بلد و بقيه سورههامىآيد با كمك و توفيق او و سپاس مخصوص خداست و صلوات بر پيامبر و خاندان او و لعنت بردشمنان آنان. و من بنده خدا سيد عبدالحسين، مشهور به طيّب هستم.
[3] . سوره مباركه بلد نودمين سوره قرآن مجيد در ترتيب فعلى مصحف شريف و به ترتيب نزول، سىو پنجمين سورهاى است كه در مكه مكرّمه بعد از سوره ق و قبل از سوره طارق بر پيامبر اكرم 9نازل گرديد. به اجماع قاريان داراى 20 آيه و 82 كلمه و 320 حرف است. از نظر حجم جزءمُفصلات به شمار مىآيد. علت نامگذارى اين سوره به بلد، وقوع اين كلمه در آيه اول آن است كهمنظور از آن شهر مكه است. وجه ارتباط اين سوره با سوره قبل آن است كه چون خداوند سبحانسوره فجر را با ياد نفس مطمئنّه پايان داد، در اين سوره جهت اطمينان را بيان كرد و اينكه بايد نظردر راه معرفت خدا باشد. اين سوره بيانگر اين حقيقت است كه خلقت انسان بر اساس رنج و مشقتاست. هيچ شأنى از شئون حيات را نخواهى ديد كه توأم با تلخىها و رنجها و خستگىها نباشد. ازآن روزى كه در شكم مادر روح به كالبدش دميده شد تا روزى كه از اين دنيا رخت برمىبندد، هيچراحتى و آسايشى كه خالى از تعب و مشقت باشد نمىبيند، و هيچ سعادتى را خالص از شقاوتنمىيابد. فقط خانه آخرت است كه راحتىاش آميخته با تعب نيست. بنابراين، چه بهتر به جاى هرتلخى و ناكامى و رنج، سنگينى تكاليف الهى را تحمل كند، در برابر آنها صبر نمايد، صبر براطاعت و بر ترك معصيت.آيات ابتدايى سوره با سوگند تازهاى شروع مىشود، سوگند به شهر مقدس مكه كه محل زندگىپيامبر بود، سوگند به پدر و فرزند، سپس در جواب اين سوگندها به مسئله زندگى توأم با رنج وسختى انسان و قهر و غلبه قدرت الهى بر انسان و تفكّرات باطل برخى انسانها مبنى بر تلف شدناموالى كه در راه خدا انفاق كردند و منت گذاشتن آنها بر خداى متعال، سخن مىگويد و در قالبيك استفهام، از با خبر بودن خداوند از نيّات باطنى انسانها خبر مىدهد ]1 ـ 7[.در ادامه بخشى از مهمترين نعمتهاى مادى و معنوى الهى را بر مىشمرد تا از يك سو غرور وغفلت انسان را بشكند، و از سوى ديگر او را وادار به تفكّر در خالق اين نعمتها كند و با تحريكحس شكرگزارى در درون جانش، او را به سوى معرفت خالق سوق دهد. اين نعمتها عبارتند از :چشمها، زبان، لبها، آگاه كردن انسان از خير و شر ]8 ـ 10[.در آيات بعد بندگان ناسپاس را ملامت و سرزنش مىكند كه چگونه با داشتن وسايل سعادت،راه نجات را نپيمودهاند و از گردنه بالا نرفتند. سپس به توضيح آن گردنه مىپردازد: آزاد كردن بندهو اطعام ايتام و مساكين كه منظور همان پرداخت كفاره است ]11 ـ 16[.در آيات پايانى بيان مىكند، كسانى از اين گردنه سخت عبور مىكنند كه هم داراى ايمانهستند و هم اخلاق والايى همچون دعوت به صبر و عواطف انسانى دارند و آنها را اصحاب يمين معرفى مىكند و در مقابل، كسانى كه نتوانستند از اين گردنه صعب العبور بگذرند، يعنى كفار رااصحاب شمال معرفى كرده و در آخرين آيه اين سوره، اشاره كوتاه و پر معنايى به مجازات اينگروه در آخرت مىكند ]17 ـ 20[.
آیه 29 «فَادْخُلِى فِى عِبادِى»
- بازدید: 410