ادبيات عربى

(زمان خواندن: 12 - 23 دقیقه)

امّا در بخش عربى، شعرها را بر اساس تاريخ وفات شاعران آورده‌ايم، كه خود به نحوى گوياى رواج حديث طى قرن‌هاى مختلف مى‌باشد، لازم به يادآورى است كه برخى از اشعار در بارۀ ردّالشمس اوّل سروده شده، وبرخى در بارۀ دوّمين حادثۀ ردّالشمس مى‌باشد، وتعدادى از شعرها نيز اشاره به هر دو داستان دارد.
براى استفادۀ بيشتر خوانندگان فارسى زبان از اين بخش، ترجمۀ شعرهاى عربى را در پانويس‌ها مى‌آوريم.
1-حسّان بن ثابت انصارى
اوّلين شعرى كه در اين زمينه سروده شده از اين صحابى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است، و به واقع تاريخ اين سروده همان تاريخ حادثۀ ردّالشمس است، شعر او را دو تن از صحابۀ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم يعنى جابر بن عبداللّٰه انصارى وعبداللّٰه بن عبّاس روايت كرده‌اند، در بخش روايات، روايت جابر بن عبداللّٰه را ذكر كرديم، و در اينجا به روايت دوّم آن، كه از ابن عبّاس مى‌باشد مى‌پردازيم.
محمّد بن ابى القاسم طبرى به سند خويش از عبدالرزّاق، از معمر، از محمّد بن شهاب زُهرى روايت كرده كه از عبداللّٰه بن عبّاس اينگونه شنيده است:
حسّان بن ثابت را در سرزمين مِنا در محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ديدم در حالى كه ديگر ياران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نيز حضور داشتند، حضرت رو به ياران نموده فرمود: «معاشر المسلمين، هذا علي بن أبي‌طالب سيّد العرب، والوصيّ الأكبر، منزلته منّي منزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبيّ بعدي، لاتقبل التوبة من تائب إلاّ بحبّه» .
آنگاه رو به حسّان نموده فرمود: «در بارۀ على عليه السلام چيزى بگو» .
حسّان از جاى برخاسته وچنين سرود:
لاتقبل التوبة من تائب
قطب راوندى نيز پس از نقل حديث اسماء بنت عميس مى‌نويسد:
حسّان بن ثابت اينگونه سرود: إنّ علي بن أبي طالب
2-جارية بن قدامه
وى كه از ياران اميرالمؤمنين عليه السلام است و در نهروان حضور داشته، خود شاهد حادثۀ عظيم ردّالشمس دوّم بوده است، او با سرودن اشعار زيبايى به گزارش آن معجزۀ بزرگ براى بندۀ صالح خدا حضرت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام پرداخته، وطى اشعار زيبايى
چنين سروده است: ردّت لنا الشمس الذي غربت
3-سيّد اسماعيل حميرى (173 ه‍ ق)
وى در قصيده‌اى كه به حرف «ب» ختم مى‌شود به هر دو داستان ردّالشمس اشاره كرده است، در بخشى از اين قصيده چنين آمده است: خير البريّة بعد أحمد مَن له
حتّى تبلّج نورها في افقها
اين شعرها را بسيارى از نويسندگان همچون شيخ مفيد 2، ابن‌حمزۀ طوسى 3، حسين بن عبدالوهّاب 4، طبرسى 5، وعلى بن يونس بياضى 6نقل كرده‌اند، و عالم بزرگ شيعه سيّد مرتضى نيز آن را شرح كرده است. 7
وى علاوه بر قصيدۀ بائيّه اشعار ديگرى نيز در اين زمينه سروده است، از جمله به اشعار زير مى‌توان اشاره نمود: أم من عليه الشمس كرّت بعدما
ثمّت توارت بالحجاب حثيثة جعل الإله لسيرها مقدارا
و نيز از اشعار اوست: فلمّا قضى وحي النبيّ دعا له
و در شعرى ديگر چنين سروده است: علي عليه ردّت الشمس مرّة
4-ابومحمّد سفيان بن مصعب عبدى كوفى (قرن دوّم)
وى از اصحاب امام جعفر صادق عليه السلام بوده و در كوفه سكونت داشته است، طبق برخى روايات امام جعفر صادق عليه السلام به شيعيان سفارش فرموده كه شعرهاى او را به فرزندانشان بياموزند، وبنا به نقل خود وى، امام صادق عليه السلام از وى خواست تا در مصيبت حضرت سيّدالشهداء عليه السلام شعر بخواند، وحضرت از اُم‌فروة خواست تا پشت پرده آمده و به اشعار وى گوش فرا دهد 10.
او ضمن قصيده‌اى كه در مدح اميرالمؤمنين عليه السلام سروده چنين مى‌گويد: لك المناقب يعيى الحاسبون بها
5-ابو تمام حبيب بن اوس طايى (231 ه‍ ق)
اين شاعر بلند آوازۀ شيعى كه او را از فرماندهان سخن دانسته‌اند داراى حافظه‌اى بسيار قوى بود، وى در عصر خفقان ايجاد شده توسّط بنى عبّاس با سرودن اشعارى نغز به مديحه سرايى اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام مى‌پرداخت، ديوان حماسۀ او از شاهكارهاى ادبيّات عرب است، ولادت وى در روستاى جاسم از توابع شام بوده است، سال‌ها در مصر زيسته، وسر انجام بين سال‌هاى 228 تا 232
در موصل از دنيا رفته و در همانجا به خاك سپرده شده است 11، اشعار زير از سروده‌هاى اين شاعر بلند آوازه است: فردّت علينا الشمس والليل راغم
اشعار فوق را جمعى از نويسندگان از جمله ابن كثير 13، ابن خلّكان 14، وابوحيّان اندلسى 15از او نقل كرده‌اند.
6-ابو الحسن على بن عبّاس معروف به ابن رومى (283 ه‍ ق)
او يكى از شاعران برجستۀ عرب است كه در غزل، مديحه سرايى، هجو وسرزنش، وتوصيف مهارت داشت، وى معاصر حضرت امام على نقى عليه السلام بود وبرخى او را شاعر مخصوص حضرت دانسته‌اند 16، او
ارادت خويش را به ساحت قُدس اميرالمؤمنين على عليه السلام با سرودن شعرهاى فراوان نشان داده است، از جمله در شعرى زيبا چنين سروده است: تراب أبي تراب كحل عيني
سر انجام وى توسّط قاسم بن عبيداللّٰه وزير معتضد عبّاسى مسموم شد واز دنيا رفت 18.
وى ضمن اشعارى كه در مدح حضرت على عليه السلام سروده، چنين گفته است: وله عجائب يوم سار بجيشه
7-ابوالحسين على بن محمّد حمّانى كوفى (301 ه‍ ق)
او از علويان ساكن كوفه بود، نسبش با سه واسطه به زيد بن على ابن حسين مى‌رسد، و به سبب سكونتش در محلۀ حمّان كوفه كه طايفۀ بنوحمّان در آن سكونت داشتند به حمّانى شهرت يافت، به گفته خود وى پدرانش تا حضرت ابوطالب همه شاعر بوده‌اند، ديوان حمّانى تا قرن نهم موجود بوده وسپس از بين رفته است، آنچه از وى بجا مانده اشعار پراكنده‌اى است كه ديگران نقل كرده‌اند 19.
وى ضمن اشعارى كه در مدح يكى از خاندان نبوّت سروده چنين مى‌گويد: ابن الذي ردّت عليه الشمس في يوم الحجاب
8-محمّد بن أحمد معروف به مفجّع بصرى (327 ه‍ ق)
او از بزرگان علم وادب در بصره بود كه شعرهاى فراوانى در مدح اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام سروده است، در يكى از سروده‌هايش امامان اهل بيت عليهم السلام را يك به يك نام برده واز دست دادن هر كدام را فاجعه‌اى بزرگ ناميده است، و به همين جهت به مفجّع شهرت يافته است 21، ابن عساكر به سند خويش از مفجّع اينگونه نقل كرده است:
علّت شعر گفتن من در بارۀ اهل بيت عليهم السلام اين بود كه روزى به شعرهاى كميت نگاه كرده و در آنها دقّت مى‌كردم، شب كه خوابيدم اميرالمؤمنين على عليه السلام را به خواب ديدم، عرض كردم: دوست دارم در بارۀ شما اهل بيت شعر بسرايم.
حضرت فرمود: از روش كمَيت پيروى كن، او امامِ شاعران ما اهل بيت است، روز قيامت پرچمدار شاعران ماست تا اينكه آنها را نزد ما بياورد 1.
ابن شهر آشوب اشعار زير را از وى نقل كرده است: و علي إذ نال رأس رسول
فاردد الشمس كى يصلّي في الو قت فعاد الشمس بعد مضياً
9-احمد بن محمّد صنوبرى (334 ه‍ ق)
ابوبكر احمد بن محمّد بن حسن ضبّى انطاكى حلبى معروف به صنوبرى از نديمان وشاعران دربار سيف الدوله بوده است، ابن شهرآشوب وى را از شاعران اهل بيت عليهم السلام مى‌داند 22. ابوبكر صولى شعرهاى او را در دويست ورق جمع آورى كرده است، ومرحوم شيخ محمّد سماوى نيز شعرهاى او را در يك جلد به صورت مستقل منتشر ساخته است .
اشعار زيرا را ابن شهر آشوب از او نقل كرده است:
ردّت له الشمس في أفلاكها فقضى
10-احمد بن علويۀ اصفهانى كرمانى (320 ه‍ ق) .
او كه معروف به ابوالأسود يا ابن الأسود كاتب است فردى نويسنده، اديب، لغت شناس، شاعر و راوى حديث بود، و با بزرگان و صاحب منصبان نشست وبرخاست داشت. وى بيش از صد سال در اين دنيا زندگى كرد و از نويسندۀ معروف ابراهيم بن محمّد ثقفى همۀ كتاب‌هايش را روايت كرده است.
قصيدۀ نونيۀ او در مدح حضرت على عليه السلام كه به اَلفيّه ومحبّره نيز شهرت يافته است از شاهكارهاى شعر عربى است، دانشمند سرشناس اهل سنّت ابوحاتم سجستانى كه در بصره مى‌زيست پس از شنيدن اين قصيده رو به اهل بصره نموده چنين گفت:
اى مردم بصره، شاعر اصفهان با سرودن اين قصيده كه در بردارندۀ فايده‌هاى بى شمارى است بر شما پيشى گرفته است.
ابن شهر آشوب اشعار زير را از وى نقل كرده است: أمّن عليه الشمس ردّت بعد ما
11-ابوالحسن على بن احمد جوهرى (حدود 380 ه‍ ق)
او از نديمان صاحب بن عبّاد واز شاعران مورد احترام وى بود.
جوهرى داراى روحى لطيف وطبعى روان بود كه صاحب بن عبّاد وى را به عنوان سفير انتخاب مى‌كرد وپيام‌هاى مهم را توسط او به امراء وكارگزاران حكومتى مى‌رساند، در سال 377 ه‍ ق از سوى صاحب بن عبّاد پيامى را به گرگان برد تا به امير ناصرالدوله برساند، پس از آن به اصفهان رفت تا پيامى را به ابوالعبّاس ضبّى ابلاغ نمايد، آنگاه از اصفهان عازم گرگان شد، مدتّ زمان كوتاهى از ورود وى به گرگان نگذشته بود كه از دنيا رفت. وفات او را قبل از سال 385 ه‍ ق ذِكر كرده‌اند .
او شعرهاى زيادى در مدح اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام به خصوص اميرالمؤمنين عليه السلام سروده است، در يكى از اين شعرها چنين آمده است: من ذا عليه الشمس بعد مغيبها
مرحوم شيخ ابوالفتوح رازى، اشعار فوق را-با تفاوتى اندك در مصراع دوّم بيت اوّل-نقل كرده، ونام گويندۀ آن را على بن احمد بن متويه ضبط كرده است .
12-ابوالحسن على بن حمّاد عبدى معروف به ابن حمّاد (اواخر قرن چهارم) :
ابن شهر آشوب وى را از كسانى مى‌داند كه آشكارا به مدح اهل بيت عليهم السلام مى‌پرداخت ، وى ضمن اشعارى كه در مدح اهل بيت عليهم السلام سروده به داستان ردّالشمس نيز اشاره كرده است، از جمله در يكى از سروده هايش چنين گفته است: له الشمس ردّت حين فاتت صلاته
و در اشعارى ديگر چنين سروده است: فالشمس قد ردّت عليه بخيبر
اشعار زير را نيز ابن شهرآشوب از وى نقل كرده است: وردّت لك الشمس في بابل
و در جاى ديگر چنين سروده است:
يا إماماً ما له
ونيز از اشعار اوست: ردّت له الشمس وهوشان لو علم الناس أيّ شان
13-عونى (حدود 350 ه‍ ق)
ابومحمّد طلحة بن عبداللّٰه غسّانى مصرى معروف به عونى از شاعران اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام است. ابن شهرآشوب در آخر معالم العلماء شرح حال وى را آورده واو را همرديف سيّد حميرى دانسته واز شاعرانى مى‌داند كه به صورت علنى به مديحه‌سرايى اهل بيت عليهم السلام اقدام مى‌كردند ، از وى شعرهاى زيادى پيرامون ردّالشمس نقل شده كه نمونه هايى از آن را ملاحظه مى‌فرماييد: ولا تنس يوم الشمس إذ رجعت له
همچنين از سروده‌هاى اوست: إمامى كليم الشمس بعد غرو به‌ا فردّت له من بعد ما غربت عصرا
ونيز از اشعار اوست: ذاك الذي رجعت شمس النهار له بعد الاُفول كأنّ الشمس لم تغبو در يكى ديگر از سرودهاى وى چنين آمده است: إنّي أنا عبد لمن رُدّت له
14- ابو القاسم زاهى (352 ه‍ ق)
على بن اسحاق بن خلف قطّان معروف به زاهى، از شاعرانى است كه آشكارا به مدح اهل بيت عليهم السلام مى‌پرداخت ، خطيب بغدادى كنيۀ او را ابوالحسن ضبط كرده ووفات او را پس از سال 360 دانسته است ، ابن شهرآشوب شعر زير را از وى نقل كرده است: مكلّم الشمس ومن ردّت له ببابل والغرب منها قد قبط
ونيز از سروده‌هاى او است:
وردّت عليه الشمس بعد اُفولها وكيف تردّ النيّرات الأوافل
15-كشاجم (360 ه‍ ق)
كشاجم لقب محمود بن حسين بن سندى بن شاهك است، جدّ او سندى از دشمنان اهل بيت عليهم السلام بود كه از طرف هارون زندانبانى حضرت امام موسى كاظم عليه السلام را بر عهده داشت، و سرانجام امام عليه السلام را مسموم كرده و به شهادت رساند، امّا لطف خداوندى دست نوادۀ او را گرفته و در صف دوستان اهل بيت عليهم السلام قرار داد، وى كه در ابتدا آشپزى سيف الدولۀ ديلمى را بر عهده داشت فردى اديب وشاعر بود، وخود لقب كشاجم را براى خويش انتخاب كرده و در توضيح آن مى‌گفت: كاف آن از كاتب، وشين آن از شاعر، والف آن از اديب، وجيم آن از جواد، وميم آن از كلمۀ منجّم گرفته شده است، و در واقع همۀ تخصّص‌هاى خويش را به صورت رمز در يك كلمه جمع كرده بود.
اشعار زير را ابن شهرآشوب از وى نقل كرده است: ومن ردّ خالقنا شمسه
16-ابو الفضل اسكافى (حدود 380 ه‍ ق)
سليمان بن محمّد اسكافى از شاعران اهل بيت عليهم السلام است، ابن شهر آشوب وى را در زمرۀ كسانى شمرده كه آشكارا وبدون واهمه به مديحه سرايى براى اهل بيت عليهم السلام مى‌پرداخت 1، در كتاب مناقب آل ابى طالب بدون اينكه نام وى وپدرش را ذكر نمايد وتنها به نام ابوالفضل اسكافى اشعار زير را از او نقل كرده است: من ذا له شمس النهارتراجعت
17-مروان بن محمّد سروجى
وى كه از فرزندان مروان بن محمّد بن مروان بن حكم مى‌باشد، فردى اديب وفاضل بود، وبر خلاف پدرانش، دل وى كانون محبّت اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام بود واز شيعيان مخلص شمرده مى‌شد، مرزبانى در كتاب النبذة المختارة من مختصر أخبار شعراء الشيعة نام وى را در زمرۀ شاعران شيعه ذكر كرده است. او در شهرهاى حلب وبغداد به كتابت پرداخته، و در فارس عهده دار برخى امور اجرايى گشته است، وى در مدح اهل بيت عليهم السلام هيچ ترسى به خود راه نمى‌داد وآشكارا به سرودن شعر در اين زمينه مى‌پرداخت، زمخشرى از اينكه يك نفر از خاندان بنى اميّه اينگونه در محبّت حضرت على عليه السلام افراط داشته باشد اظهار تعجّب كرده است.
اشعار زير را ابن شهرآشوب از وى نقل كرده است: والشمس لم تعدل بيوم بابل
18- صاحب بن عبّاد (385 ه‍ ق) .
ابوالقاسم اسماعيل بن عبّاد بن عبّاس طالقانى وزير دانشمند مؤيّدالدولۀ ديلمى بود كه بر اثر مصاحبت فراوان با دانشمند معروف ابوالفضل عميد به صاحب شهرت يافت. وى كه فردى اديب وشاعر بود انشائات فراوانى دارد كه از شاهكارهاى ادبيّات عرب به حساب مى‌آيد، همچنين او شاعرى چيره دست بود كه اشعار فراوانى در مناقب وفضايل اهل بيت عليهم السلام ومثالب دشمنانشان سروده است. اين اشعار نشان دهندۀ عمق ارادت وى به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى‌باشد.
از جمله شعرهاى او كه به خوبى نشان دهندۀ اين مطلب است اين چند بيت شعر مى‌باشد: لو شقّ قلبى يرى وسطه
و در شعرى ديگر اينگونه ارادت خويش را ساحت قدس اميرالمؤمنين عليه السلام اظهار داشته است:
أنا وجميع من فوق التراب فداء تراب نعل أبي تراب
وى با وجود اشتغالات فراوان هيچگاه از كتاب ومطالعه و نوشتن دور نمى‌شد، و آنگونه كه گفته شده چهارصد شتر كتاب‌هاى وى را حمل مى‌كردند، ثعالبى از دانشمندان بزرگ اهل سنّت در بارۀ او چنين مى‌نويسد:
عبارتى كه بتوان با آن عظمت علمى وادبى صاحب بن عبّاد، وجلالت مقام او را در جود وكرم بازگو كرد به ذهنم خطور نمى‌كند.
در جلالت وى همين بس كه محدّث وفقيه بزرگ شيعه شيخ صدوق كتاب شريف عيون اَخبار الرضا عليه السلام را براى وى تأليف كرده است.
اشعار زير را كه در آنها به حديث ردّالشمس اشاره نموده از وى نقل كرده‌اند: كان النبيّ مدينة العلم التي
ونيز چنين سروده است:
أوّل الناس صلاة
وهمانگونه كه پيش از اين اشاره شد برخى، اشعارى را كه از قول حسّان بن ثابت نقل كرديم به صاحب بن عبّاد نسبت داده‌اند.
19- ابوعبداللّٰه حسين بن احمد بن محمّد بغدادى معروف به ابن حجّاج (391 ه‍ ق) .
ابن حجّاج فردى كاتب وشاعر بود ومدّتى در بغداد حِسبۀ اين
شهر را بر عهده داشت. وى كه از بزرگان شعراى شيعه به حساب مى‌آيد در بغداد از دنيا رفت، وطبق وصيّتش جنازه‌اش را در كاظمين پايين پاى امام موسى كاظم عليه السلام به خاك سپرده وبر روى قبرش اين آيه را نوشتند: «وَكَلبُهُم باسِطٌ ذِراعَيهِ بِالوَسيطِ» 1. سيّد رضى قصيده‌اى در مرثيۀ او سروده است.
اين شاعر چيره دست در اشعار خويش اينگونه به داستان ردّالشمس اشاره نموده است: سيّدي الذي رجعت له
20-محمّد بن حسين موسوى معروف به سيّد رضى (406 ه‍ ق)
اين شخصيّت برجسته كه با جمع آورى سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام وتأليف كتاب عظيم نهج البلاغه نامش در تاريخ جاودانه شده است، از اديبان وشاعران برجستۀ عرب به حساب مى‌آيد، او طى اشعارى به وقوع معجزۀ ردّالشمس براى اميرالمؤمنين عليه السلام اشاره نموده وچنين سروده است:
ردّت عليه الشمس يحدث ضوؤها
در برخى منابع اين اشعار به برادرِ وى سيّد مرتضى نسبت داده شده است.
21- مهيار ديلمى (428 ه‍ ق)
ابوالحسن مهيار بن مرزويه ديلمى بغدادى يكى از بزرگان شاعران اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام است، اين شاعر برجسته كه فردى ايرانى است به دست سيّد رضى مسلمان شد ونزد وى كسب فيض كرد، وبا ذوق واستعداد فراوان به جايى رسيد كه او را يكى از پرچمداران شعر عربى مى‌دانند ، او شعرهاى فراوانى در مدح اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام به ويژه اميرالمؤمنين على عليه السلام سروده است، در يكى از سرودهاى وى چنين آمده است: ورجعة الشمس عليك نبأ
22-ابن حازم (684 ه‍ ق)
ابوالحسن حازم بن محمّد بن حسن بن حازم قرطاجنى، در شهرى به همين نام در شرق اسپانيا به دنيا آمد، در اين كشور دانش آموخت وسپس به تونس رفت و در آنجا اقامت گزيد و در همانجا از دنيا رفت، وى در ضمنِ اشعارى كه به مقصورۀ ابن حازم شهرت يافته چنين سروده است: والشمس ما ردّت لغير يوشع لمّا غزا ولعليّ إذ غفا
شعر فوق را على بن محمّد بن على كنانى از او نقل كرده است.
23- طلائع ابن رزّيك (556 ه‍ ق)
او در دولت فاطميون مصر سمَت وزارت داشت و وزير سلطان فاطمى عاضِد بود، ابن شهر آشوب وى را در زمرۀ شاعران اهل بيت عليهم السلام كه آشكارا و بدون واهمه در مدح اهل بيت عليهم السلام شعر مى‌گفتند بر شمرده است. او را با صفاتى همچون كرم، شجاعت، دانش ومحبّت اهل بيت عليهم السلام ستوده‌اند، وگفته شده كه وى مذهب تشيّع را در مصر علنى كرد، اين وزير دانشمند كه شاعرى زبر دست بود در منقبت اهل
بيت عصمت و طهارت عليهم السلام اشعار فراوانى سروده است ، شعر زير نيز از سروده‌هاى وى مى‌باشد: من ردّت له الشمس بعد المغيب له فأدرك الفضل والأملاك تشهده
24- ابن ابى الحديد (656 ه‍ ق)
عبدالحميد بن ابى الحديد معتزلى شارح نهج البلاغه چنين سروده است: يا رسم لا رسمتك ريح زعزع وسرت بليل في عراصك خروع
تا اينكه مى‌گويد: يا من له ردّت ذكاء ولم يفز بنظيرها من قبل إلاّ يوشع و در اشعارى ديگر چينن سروده است: إمام هُدى بالفرض آثر فاقتضى له القرص ردّ القرص أبيضأزهرا
اين شعر را على بن يونس بياضى در فصل پانزدهم از كتابش نقل كرده است.
25-ابن سيّد الناس (734 ه‍ ق)
ابوبكر محمّد بن محمّد بن محمّد بن عبداللّٰه اندلسى معروف به ابن سيّد الناس از استادان محمّد بن احمد بن عثمان ذهبى است، اصل وى از اشبيليۀ اندلس است، در قاهره به دنيا آمده و در آنجا از دنيا رفت، او در رشته‌هاى گوناگون علوم از جمله در فقه، تاريخ، لغت، و حديث تبحّر داشت، كتاب‌هاى عيون الأثر وبشرى اللبيب بذكرى الحبيب از جمله آثار وى مى‌باشد 1، او در قصيده‌اى كه در كتابش بشرى اللبيب آورده چنين سروده است: لَه وقفَت شمس النهار كرامة
اين اشعار را صالحى شامى از كتاب او نقل كرده است.
26-سريجى (750 ه‍ ق)
عبدالعزيز بن محمّد بن حسن بن ابى نصر سريجى حسينى از شاعران اهل ييت عليهم السلام كه در بصره مى‌زيسته، در يكى از سروده هايش چنين گفته است:
وآية الشمس إذ رُدّت مبادرة غرّاء أقصر عنها كلّ حيران
27-بهاء الدين سبكى (773 ه‍ ق)
بهاء الدين احمد بن تقى الدين على سبكى مصرى، در قاهره به دنيا آمد ونزد پدرش علم آموخت، از سن نوجوانى به سرودن شعر پرداخت، پس از سال‌ها تدريس وتأليف به شام رفته و عهده‌دار منصب قضا شد، وسر انجام در مكّه از دنيا رفت .
وى در قصيده‌اى كه در مدح رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سروده وآن را «هدية المسافر إلى النور السافر» ناميده چنين گفته است: وشمس الضحى طاعتك وقت مغيبها
اين اشعار را صالحى شامى از سبكى نقل كرده است.
28-علاءالدين شهيفى حلّى (قرن هشتم ه‍ ق)
علاءالدين على بن حسين شهيفى معروف به ابن شهفيّه، از شاعران زبردستى است كه اشعار فراوانى در مدح اهل بيت عليهم السلام به خصوص اميرالمؤمنين على عليه السلام سروده است، غديريّۀ دوّم وى را عالِم معاصرش مرحوم شهيد ثانى شرح كرده است، علاءالدين شهيفى از اينكه شخصيّت بزرگى مانند شهيد ثانى شعر او را شرح كرده اظهار خوشحالى نموده وبا سرودن دَه بيت شعر در مدح آن عالم فرزانه از وى تقدير وتشكّر كرده است . او در دو بيت شعر به هر دو داستان ردّالشمس اشاره نموده وچنين سروده است: وعليه قد ردّت ذكاء وأحمد
29-ابن العرندس حلّى (حدود 840 ه‍ ق)
شيخ صالح بن عبدالرحمان بن عرندس حلّى، از فقيهان ساكن حلّه بود كه به اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام عشق مى‌ورزيد، وبا سرودن شعرهاى نغز در مدح اين خاندان محبّت خويش را اظهار مى‌كرد ، وى ضمن اشعار زيبايش پيرامون داستان غدير اينگونه سروده است: ذو المعجزات الباهرات النيّرات
آنچه ملاحظه نموديد تنها بخشى از شاعرانى بودند كه داستان ردّالشمس را به شعر در آورده‌اند، وشايد آوردن همۀ آنها براى خوانندگان فارسى زبان ملال آور باشد، كسانى كه به زبان عربى آشنايى دارند مى‌توانند تعداد بيشترى از آنها را در نوشتار عربى اين كتاب ملاحظه فرمايند.
پاورقی:
1) . مناقب آل ابى طالب، ج 2، ص 357. ترجمه: خورشيد براى او بازگردانده شد و روشناييش همانند روشنايى صبح بود، با وجودى كه از صبح فاصله داشت. كسى كه صاحب شرفى را با او مقايسه كند و بسنجد مانند اين است كه بخواهد كوه هاى بلند و بر افراشته را با اشخاص مقايسه نمود و آنها را هم وزن بداند.
2) . الصراط المستقيم، ج1 ص 203؛ اثبات الهداة، ج 2، ص 540، باب 11.
3) . امل الآمل، ج 2،329، شماره 1021؛ تاريخ بغداد، ج 13، ص 276، شماره 7239؛ سير اعلام النبلاء، ج 17، ص 329، شماره 310.
4) . ديوان مهيار ديلمى، ج3، ص 115؛ الغدير، ج 4، ص 255، ترجمه: بازگشت خورشيد براى تو خبرى است كه در عقل ها در آن سرگردان و گمراه شده است. من سرزنش نمى كنم كسى را كه از روى حسادت از تو دست برداشته، و نه كسى را كه درباره تو دچار لغزش شده است.
5) . ترجمه: خورشيد بازگردانده نشده مگر براى يوشع در آن زمان كه مشغول جنگ بود، و براى على عليه السلام در آن هنگام كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سر بردامن وى گذاشت و خوابيد.
6) . تنزيه الشريعة، ج 1، ص 379. و بنا به نوشتۀ علاّمۀ امينى در الغدير، ج 3، ص134 عبدالرحيم عبّاسى نيز آن را در معاهد التنصيص از ابن حازم نقل كرده است.
7) . الكنى والألقاب، ج 3، ص 206؛ اعيان الشيعه، ج 1، ص 175.
8) . مناقب آل ابى طالب، ج 2، ص 359. ترجمه: كسى كه خورشيد پس از غروب‌برايش بازگردانده شد واو فضيلت (نماز اوّل وقت) را درك كرد، در حالى كه فرشتگان او را مشاهده مى‌كردند.
9) . الروضة المختارة (شرح القصائد العلويّات السبع) ، ص 133 و140، القصيدةالسادسة في وصفه ومدحه عليه السلام. ترجمه: اى كسى كه خورشيد براى تو بازگردانده شد، ونظير آن براى كسى پيش از تو اتّفاق نيفتاده بود مگر براى يوشع.
10) . ترجمه: امام هدايت كننده‌اى كه ايثار كرد (ونمازش را به سبب اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اذيت نشود به تأخير انداخت) وخورشيد درخشان ونورانى براى او بازگشت.
11) . الصراط المستقيم، ج 1، ص 201.
12) . الوافي بالوفيات، ج 7، ص 161-165؛ معجم المؤلّفين، ج 2، ص 13.
13) . ترجمه: خورشيد درخشان در وقت غروبش از تو فرمانبردارى كرد. او از غروب خوددارى كرده وبا مدارا با تو موافقت نمود. خورشيد پس از غايب شدنش براى تو بازگردانده شد، همانگونه كه در گذشته نيز براى يوشع بازگردانده شده بود.
14) . سبل الهدى والرشاد، ج 9، ص 424، باب چهارم.
15) . الغدير، ج 6، ص 365-366؛ اعيان الشيعة، ج 8، ص 192؛ الذريعة، ج 14، ص264، شماره 2505.
16) . الوافي بالوفيات، ج 7، ص 161-165؛ معجم المؤلّفين، ج 2، ص 13.
17) . ترجمه: خورشيد درخشان در وقت غروبش از تو فرمانبردارى كرد. او از غروب خوددارى كرده وبا مدارا با تو موافقت نمود. خورشيد پس از غايب شدنش براى تو بازگردانده شد، همانگونه كه در گذشته نيز براى يوشع بازگردانده شده بود.
18) . سبل الهدى والرشاد، ج 9، ص 424، باب چهارم.
19) . الغدير، ج 6، ص 365-366؛ اعيان الشيعة، ج 8، ص 192؛ الذريعة، ج 14، ص264، شماره 2505.
20) . اثبات الهداة، ج 2، ص 54. ترجمه: خورشيد براى او بازگردانده شد در حالى كه‌احمد (رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم) بر زانوى راست او سر گذاشته بود. بار دوّم نيز در سرزمين بابِل براى او خورشيد بازگردانده شد، اينگونه در حديث داراى سند وارد شده است.
21) . اعيان الشيعة، ج 7، ص 375؛ الغدير، ج 7، ص 13-23.
22) . الغدير، ج 7، ص 8. ترجمه: صاحب معجزه‌هاى آشكار و روشن و روشنگر كه‌عذرى است براى كسى كه نسبت به وى غلوّ كند. يكى از آن معجزه‌ها بازگشت خورشيد پس از غروب بود، خبرى كه عقل‌ها از شنيدن آن سرگردان است. 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page