آيه (24)
فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الاَْعْلى
ترجمه :
24. من خداى بزرگتر شما هستم[1] .
تفسير :
]فرعون و ادعاى ربوبيت[
واقعاً حماقت تا چه اندازه. سلطنت يك قسمت، قسمتِ كوچك زمين كه مصر باشد و توابع آن، آن هم اين چهار روزه دنيا كه قبل از فرعون در تحت سلطنت ديگران بوده و بعد از او در تحت ديگران مىآيد موجب خدايى او مىشود كه بگويد: (وَ نادى فِرْعَوْنُ فِى قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لِى مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الاَْنْهارُ تَجْرِى مِنْ تَحْتِى أَ فَلا تُبْصِرُونَ * أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِى هُوَ مَهِينٌ وَ لا يَكادُ يُبِينُ)[2] . لكن تعجب ندارد اين توهّمات در
دماغ[3] بسيار بوده و هست كه به چهار روز دنيا مغرور مىشوند و خود را فعّال ما يشاء
مىدانند و خيال مىكنند هميشه هستند: نمرود، شدّاد و اشباه آنها، مثل اينكه مىگويد : بر فرض موسى خدايى داشته باشد در جنبِ خدايىِ من كوچك است. من اعلا و ارفع هستم، لذا در مقام قتل خداى موسى برآمد كه گفت به هامان: (وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا هامانُ ابْنِ لِى صَرْحاً لَعَلِّى أَبْلُغُ الاَْسْبابَ * أَسْبابَ السَّمواتِ فَأَطَّلِعَ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّى لاََظُنُّهُ كاذِباً)[4] . و همين خيال را نمرود كرد و آن تخت و كركسها را ]مهيا كرد[ و رفت و تير
انداخت كه خداى ابراهيم را بكشد[5] و امثال اينها بسيارند.
* * *
[1] . ترجمه ديگر: و گفت: پروردگار بزرگتر شما منم!
[2] . و فرعون در ميان قوم خود ندا در داد و گفت: «اى مردم كشور من، آيا پادشاهى مصر و اين نهرهاكه زير ]كاخهاى[ من روان است از من نيست؟ پس مگر نمىبينيد؟ آيا من بهترم يا اين مرد خوارذليل كه درست سخن گفتن نتواند؟ سوره زخرف: آيات 51 - 52.
[3] . دِماغ: مغز.
[4] . و فرعون گفت: «اى هامان، براى من كوشكى بلند بساز، شايد من به آن راهها برسم: راههاىدستيابى به آسمانها، تا از خداى موسى اطلاع حاصل كنم و من او را سخت دروغپردازمىپندارم». سوره غافر(مومن): آيات 36 - 37.
[5] . توضيح آن در همين تفسير: ج16، ص122 - 124، ذيل تفسير آيه 38 سوره قصص گذشت.
آیه 24 «فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الاْعْلى»
- بازدید: 767