آيه (20)
وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً
ترجمه :
20. و كوهها از جا كنده مىشوند پس مىگردند مثل سراب[1] .
تفسير :
]اوضاع قيامت و گروههايى كه مسخ شده محشور مىشوند[
](وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً)[ كه از دور به نظر مىآيند و چون نزديك شوند اثرى از آنها باقى نيست. و بالجمله، اوضاع قيامت بسيار وحشتانگيز است، بالاخص حال افراد بشر كه به چه كيفيت وارد صحراى محشر مىشوند، حديثى از بُراء بن عازب[2] كه گفت: ما در خدمت حضرت پيغمبر بوديم و معاذ بن جبل[3] نزديك
حضرت بود، از آن حضرت سوال كرد از قوله تعالى: (يَوْمَ يُنْفَخُ فِى الصُّورِ)[4] و ما در
خانه ابى ايوب انصارى[5] بوديم حضرت چشمهاى مباركش پر از اشك شد و فرمود :
محشور مىشوند ده صنف از امت من كه خداوند از مسلمين آنها را جدا كرده: 1. يك صنف به صورت ميمون و بوزينه. 2. يك صنف به صورت خوك. 3. يك صنف سر به زمين پاها به بالا، وارونه. 4. يك صنف كور، راه به جايى ندارند. 5. يك صنف كر و لال. 6. يك صنف دستها و پاهاى آنها قطع شده. 7. يك صنف به دار آتشى نصب
شدهاند. 8. يك صنف متعفّن، بوى گند آنها از جيفه شديدتر است. 9. يك صنف به لباس قطران آتشى ملبس شدهاند. 10. يك صنف زبان خود را مىجوند و از لعابِ دهنِ آنها اهلِ جمع متأذّى و متألّم مىشوند.
اما بوزينهها قتّاتِ نمّامِ[6] دو به هم زن، اما خوكها اهل سُحْت و حرام خورها، و
اما منكوسها تنزيل خورها[7] ، و اما كورها حكم به جور كنندگان، و اما كر و لالها
اعجاب به عمل خود كنندگان، و اما دست و پا قطع شدگان اذيت كنندگان به همسايگان، و اما به دارزدگان سعايت كنندگان[8] نزد سلاطين، راپرت دادن[9] و مايه
زدن، و اما متعفّنين كه بوى گند آنها از جيفه گنديده زيادتر است، شهوترانها و خوشگذرانها و منع حقوق الهى كنندگان، و اما پوشيدگان به لباس قطران اهل كبر و فخر و مباهات كنندگان، و اما كسانى كه زبان خود را مىجوند و لعاب دهان آنها متعفّن است، قضات جور كه حق قضاوت ندارند و در مسند قضاوت نشسته و اين منصب را اشغال كرده[10] .
اقول: بعيد نيست بگوييم كه اينها منكر حرمت فعل خود باشند كه انكار ضرورى دين باشد و موجب كفر شود، به قرينه اينكه خداوند آنها را از مسلمين جدا مىكند.
* * *
[1] . ترجمه ديگر: و كوهها را روان كنند، و چون سرابى گردند.
[2] . بُراء بن عازب بن حارث انصارى حارثى؛ رسول اكرم 9 مانع جنگيدن وى در جنگ بدر شدزيرا وى هنوز كوچك بود. اولين غزوهاى كه در آن شركت كرد، اُحد و عدهاى جنگ خندق ذكركردهاند. بعد از آن در اكثر غزوات رسول اكرم 9 شركت كرده است. وى پس از رحلت پيامبرساكن كوفه شد. او از پيامبر احاديث زيادى شنيده است. از كسانى كه از وى روايت نقل كردهاند،مىتوان ابوجُحَيْفَةَ السُّوائى، عدى بن ثابت، ابواسحاق سبيعى، ابوعمر زاذان و غيره را نام برد. وىدر فتح شوشتر شركت داشت و گفته شده كه ايشان فاتح رى بوده است. وى در زمره اصحاب اميرالمؤمنين 7 به شمار مىآمد و در جنگهاى سهگانه خلافتامام7 شركت داشت. و يكى از روات حديث غديرخم مىباشد. خطيب بغدادى گفته كه وىپيامرسان اميرالمؤمنين 7 به طرف خوارج نهروان بود. براء بن عازب در سال 10 يا 12 هجرىقمرى به دنيا آمده است و در سال 71 يا 72 هجرى قمرى از دنيا رفت. ر.ك: موسوعة طبقاتالفقهاء: ج1، ص52.
[3] . مختصرى از زندگىنامه وى در همين تفسير: ج4، ص295، پاورقى(1) گذشت.
[4] . همان روزى كه در صور دميده مىشود. سوره طه: آيه 102.
[5] . مختصرى از زندگىنامه وى در همين تفسير: ج1، ص82، پاورقى(1) گذشت.
[6] . قتّات نمّام: سخنچينان.
[7] . تنزيل خورها: رباخواران.
[8] . سعايت : بهتان زدن، بد نام كردن. غمازى وبد كردن شخص نزد حاكم.
[9] . راپُرت (فرانسوى: rapport): گزارش، به ويژه گزارش كتبى يا شفاهىاى مبنى بر دادن خبرىمعمولاً به صورت محرمانه. فرهنگ بزرگ سخن: واژه «راپرت».
[10] . ر.ك: تفسير ثعلبى: ج10، ص115؛ مجمع البيان: ج10، ص642 و بحار الأنوار: ج7، ص89.
آیه 20 «وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ..»
- بازدید: 477