آيات (1 - 2)
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
(عَمَّ يَتَساءَلُونَ)
(عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ)
ترجمه :
1. از چه از يكديگر پرسش مىكنند؟
2. از خبر بزرگ عظيمى[1] .
تفسير :
]اميرالمؤمنين، نبأ عظيم[
(عَمَّ) عن ما بود. نون در ميم ادغام شده، عمّا شده، همزه ساقط شده، عمّ شده[2] .
(يَتَساءَلُونَ) تساؤل با سوال تفاوت دارد. سوال پرسش است كه سائل مىگويد و مجيب جواب دهنده است. ولى تساؤل گفتگوست ميانه جماعتى كه از يكديگر پرسش مىكنند.
(عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ) جواب عمّ است كه آن چيزى كه پرسش و سوال با يكديگر دارند، خبر عظيم است. مفسرين بعضى گفتند: از قيامت و بعث و عالم آخرت است[3]
به قرينه: (إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ مِيقاتاً)[4] در چندين آيه بعد، و بعضى گفتند: از قرآن كه
خبر از توحيد و تصديق نبى و احكام و بعث و نشور مىدهد[5] ، بعضى گفتند: از اثبات
صانع و صفات او و ملائكه و بهشت و جهنم و انبيا و اوصياى آنها[6] . لكن در بسيارى
از اخبار از پيغمبر 9 و از اميرالمومنين 7 و از حضرت باقر 7 و از حضرت صادق 7 و از حضرت رضا 7 دارد كه: نبأ عظيم، ولايت و خلافت و وصايت اميرالمومنين 7
است كه نقل اين اخبار موجب تطويل مىشود و ما فقط به چند حديث اشاره مىكنيم و اكتفا مىكنيم: يكى از حضرت رسول 9 كه فرمود: «الاْمرُ مِنْ بَعدي لِمَنْ هُوَ مِنّي بِمنزِلَةِ هارونَ مِنْ مُوسى فَأنزَلَ اللهُ عَمَّ يتساءلونَ عَنِ النبأ العظيم، مِنهُم المُصَدِّقُ بِوِلايَتِهِ وَ خِلافَتِهِ وَ مِنهُمُ الْمُكذِّبُ بِها»[7] .
ديگر از اميرالمومنين 7 حديث مفصّلى كه هم علقمة[8] روايت
كرده و هم اصبغ ابن نباته[9] كه حضرت فرمود: «أنا وَ اللهِ النبأ الْعَظِيمِ الّذي هُم فِيهِ
مُختَلِفونَ»[10] . و در يكى از آن دو ]روايت [مىفرمايد: «الّذي فِيهِ اختَلَفْتُم»[11] .
و ديگر از ابن بابويه مسنداً از حضرت رضا 7 از آباء طيّبين خود از حضرت رسول 9: «قالَ رَسُولُ اللهِ 9 لِعَلِيٍّ 7: يا عَلِي، أنتَ حُجَةُ اللهِ، وَ أنتَ بابُ اللهِ، وَ أنتَ الطَريقُ إلى اللهِ، وَ أنتَ النّبأُ الْعظيمُ، وَ أنتَ الصِّراطُ الْمُستَقيمُ، وَ أنتَ الْمثَلُ الاْعلى. يا عَلِيّ، أنتَ إمامُ الْمُسلِمينَ وَ أميرُالمُومنينَ وَ خَيرُ الْوَصِيينَ وَ سَيّدُ الصِّدِيقينَ. يا عَلِيّ، أنتَ الْفاروقُ الاْعظَمُ وَ أنتَ الصِدّيقُ الاْكبَرُ. يا عَلِيّ، أنتَ خَلِيفَتي وَ أنتَ قاضي دَيْني وَ أنتَ مُنجِزُ عِداتي. يا عَلِيّ، أنتَ الْمَظلومُ بَعدِي. يا عَلِيّ، أنتَ مُفارَق. يا عَلِيّ أنتَ مَحجُورٌ، أُشهدُ اللهَ وَ مَن حَضَرَ مِنْ اُمَّتي أنَّ حِزْبَکَ حِزْبِي وَ حِزْبي حِزْبُ اللهَ وَ أنَّ حِزْبَ أعْدائِکَ حِزْبُ الشَيطانَ»[12] .
]ولايت، روح اسلام است[
اقول: الف و لام «النبأ» الف و لام عهد است و نبأ مفرد است، قضيه شخصيه
است، عموم ندارد. و مسئله ولايت روح اسلام است، و اسلام بدون ولايت فقط
يك مجسمه بىروح و يك جسد مرده است و قبلاً ما اسلام را به يك درخت عظيم مَثَل زديم كه ريشه آن اصول عقايد است و قامت او اخلاق حميده و شاخ و برگ
او احكام اسلامى و فروع دينى است. لكن اين درخت ميوه و ثمر ندارد تا پيوند
ولايت به او نخورد و شاخ و برگها پيوند نخورده، او را از او جدا نكنند تا اين پيوند رشد كند و ميوه دهد. و با اين بيان و اين همه اخبار جايى بر كلام مفسرين باقى نمىماند و الله العالم.
* * *
[1] . ترجمه ديگر: درباره چه چيز از يكديگر مىپرسند؟ƒ 1 از آن خبر بزرگƒ 2.
[2] . بحث لفظى ديگر:
[3] . ر.ك: تفسير طبرى: ج30، ص4؛ تفسير نسفى: ج4، ص310 و تفسير العز بن عبدالسلام: ج3،ص409.
[4] . قطعاً وعدهگاه ما با شما روز داورى است. همين سوره: آيه 17.
[5] . ر.ك: تفسير مجاهد: ج2، ص719؛ تفسير مقاتل بن سليمان: ج3، ص439 و تفسيرالقرآن«صنعانى»: ج3، ص342.
[6] . ر.ك: مجمع البيان: ج10، ص639.
[7] . امر بعد از من براى آن كسى است كه به منزله هارون براى موسى بود، پس خداوند (عَمَّيَتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ) را نازل فرمود. از آنان عدهاى ولايت و خلافت او را تصديقمىكنند و عدهاى آن را تكذيب مىكنند. ر.ك: شواهد التنزيل: ج2، ص418؛ مناقب آل ابى طالب :ج2، ص276؛ الطرائف: ص95 و بحار الأنوار: ج6، ص216، ح6.
[8] . علقمة بن قيس بن عبدالله بن مالك النخعى همدانى، ابوشبل كوفى، وى در سالهاى رسالتحضرت رسول 9 به دنيا آمد. وى از فقها و علما و قاريان بزرگ بود و براى طلب علم هجرت كردو در كوفه سكنا گزيد. وى ملازم ابن مسعود شد و صاحب فتوا و از اصحاب اميرالمؤمنين 7 بهشمار مىرفت و از ثقات امام 7 بود. در صفين در زمره لشكريان امام بود و در آن جنگ زخمىشد. همچنين در جنگ نهروان نيز از ياران اميرالمؤمنين 7 بود. ايشان از اميرالمؤمنين 7،حذيفه، سلمان فارسى، عمار ياسر، معقل بن سنان و غيره روايت مىنمود. همچنين ابراهيم نخعى،ابووائل، ابراهيم بن سويد نخعى، سلمة بن كهيل، ابواسحاق سبيعى، شعبى و غيره نيز از وى روايتنقل مىكردند. شيخ طوسى در كتاب الخلاف، شش فتوا از وى نقل كرده است. ايشان در سال 61 يا62 هجرى از دنيا رحلت نمود. ر.ك: موسوعة طبقات الفقهاء: ج1، ص468.
[9] . اصبغ بن نباته بن حارث بن عمرو تميمى، حنظلى دارمى ابوالقاسم كوفى، وى از بزرگان تابعيناست و روايات زيادى در فقه، تفسير و حِكَم از وى روايت شدهكه اكثر آن را از اميرالمؤمنين 7نقل مىكند. نام وى در شصت و دو روايت در كتب اربعه به چشم مىخورد. عهدنامه مالك اشتر ووصيت نامه اميرالمؤمنين 7 به پسرش محمدبن حنفيه از او نقل شده است. سعيد بن طريف،ابوحمزه ثمالى، ابوالصباح كنانى، خالد نوفلى، ابومريم و بزرگان ديگر از وى روايت نقلمىنمودند. وى از عابدان و از خواص اصحاب اميرالمؤمنين 7 بود و در جمل و صفين در ركابامام 7 بود. همچنين وى جزء شرطة الخميس بود و كتابى در مقتل الحسين7 دارد. تاريخ دقيقوفات وى معلوم نيست، لكن ذهبى، وفات وى را بين سالهاى 101 تا 120 قمرى نقل كرده است.ر.ك: معجم رجال الحديث: ج4، ص132 و موسوعة طبقات الفقهاء: ج1، ص291.
[10] . به خدا قسم من نبأ عظيم هستم كه مردم در آن اختلاف كردند. ر.ك: مناقب آل ابى طالب: ج2،ص276؛ تأويل الآيات: ج2، ص759 و تفسير البرهان: ج8، ص196، ح10.
[11] . كه در آن اختلاف كردهايد. ر.ك: مناقب آل ابى طالب: ج2، ص276؛ نهج البيان: ص553 و تأويلالآيات: ج2، ص759.
[12] . رسول خدا 9 به على 7 فرمودند: اى على، تو حجت خدايى و باب خدا و راه خدا و خبربزرگ خدا و صراط مستقيم هستى. تو مَثَل و نشانه اعلايى. اى على، تو امام مسلمانان هستى واميرمؤمنان و بهترين جانشينان و آقاى صدّيقان. اى على، تو فرق گذارنده بزرگ بين حق و باطل وراستگوى بزرگتر. اى على، تو جانشين من و ادا كننده دَين من و روا كننده حاجاتم هستى. اىعلى، تو پس از من مظلومى. اى على، از تو جدا ودورى مىشود. اى على، تو كنار گذاشته شدهاى.خدا و حاضران امتم را شاهد مىگيرم كه حزب تو حزب من است و حزب من، حزب خدا. و حزبدشمنان تو حزب شيطان است. ر.ك: عيون اخبارالرضا 7: ج2، ص9، ح13 و بحار الأنوار: ج36،ص4، ح11.
آیات 1 و 2
- بازدید: 580