این جا مکه مکرمه است.. و امروز جمعه.. 20 جمادی الثانی..از سال هشتم قبل از هجرت.
شب در سحرگاهان پنهان شد.. و فجر صادق به سوی کرانه روزی زیبا روانه گشت.خانه نبوت در این روز فرخنده که روز آدینه و عید است و روز شادی منتظرمهمان است.. آن هم چه مهمانی! محمد و خدیجه هر دو، لحظه شماری میکنند که باردرخت نبوت را برگیرند.
ناگهان گلهای وجود شکوفا شده به عطر افشانی میپردازند.
نسیم می وزد..
پرندگان هوا نغمه سرایی میکنند..
فرشتگان سپاسگزارانه سر به سجده می افکنند.
در آن روز فرخنده و زیبا، همراه با هلهله ملائک، پرفروغ ترین شعاع نور محمد،طلوع میکند.
و.. زهرا به دنیا به می آید..
پدرش به او مینگرد، گویا به آیینه نگریسته; خود را در سیمای دخترش میبیند..
خود را با تمام وجود:
با سیما.. با شکل.. با شمایل.. با رنگ..
با زیبایی.. با اخلاق.. با منش.. و با منطق.
او آن چنان به این دختر، از هر نظر، شباهت دارد که گویا او پدر را به دنیا آورده! و ام ابیها است. یا این که دو روح اندر یک بدن; نه! اشتباه نکنم; یک روح است در دو بدن! او آیینه تمام نمای پدر است و همه فضایل و ملکات اخلاقی ومعنوی و وارث حقیقی همه خوبی ها و برتری ها و کمال ها.
گل خوشبوی محمدی است که گل های معطر روزگار را تحت الشعاع قرار داده.
گلی است که بوی خوش عطرش آسمان و زمین وجود را تا برقرار است فرا میگیردو اگر کسی این بوی عطر را استشمام نکند، خود مشکلی دارد که باید به سامان دهی خویشتن بپردازد! به هر حال، زهرا زاده شد. پدر و مادر خرسندی غیر قابل توصیفی داشتند. گرمی وجود زهرا قلب پیامبر را حرارت بخشید و سیمایش از خوشحالی،فرخنده و گلگون شد. و فروغ نورش تابش آفتاب را شرمسار کرد.
محمد و خدیجه که پیوسته شکوفایی گل محمدی را میدیدند، بر سرور و خرسندی شان افزوده میشد. راستی مگر نه هر پدر و مادری از دیدن فرزندشان خوشحال میشوند واحساس خوشبختی و سعادت مینمایند؟ ولی در این جا، مطلب فراتر از این است، زیراپیامبر نه تنها خوشحال است که برای این فرزند، عظمت و مقامی والا قایل است، چراکه فاطمه نه تنها دختر این پدر است که دختر برترین انسان روی زمین است. او دختر خاتم المرسلین است. او از چنان حسب و نسب و شخصیت و مقامی برخوردار است که هیچ کس به آن مقام نخواهد رسید.
و اگر پیامبر دست زهرا را میبوسد و برای او احترام فراوانی قایل است، برایاین است که: زهرا مادر عترت طاهره است و یازده امام از این وجود مقدس به دنیا خواهند آمد.
اگر پیامبر زهرا را تعظیم و تکریم میکند، برای این که زهرا صدف گوهر ولایت وکانون آفتاب امامت است.
اگر زهرا مورد تقدیر و ستایش پیامبر است، برای این که زهرا مجسمه خواستارهای قرآن و نماینده احکام اسلام است.. و زهرا عصاره عفت و عصمت و پاکدامنی و تقوا وپارسایی و فضیلت است.
اگر پیامبر هر صبحگاهان به در خانه زهرا میآید و «السلام علیکم یا اهل البیت» سر میدهد، برای این که ذریه پاک پیامبر از مجلی و مشکات زهرای اطهرباقی و برقرار خواهد ماند چه او تفسیر انا اعطیناک الکوثر است.
اگر پیامبر پیش و پس از هر سفری به در خانه زهرا میآید و بر پیشانی مبارکش بوسه میزند، به خاطر این است که زهرا اختر سپهر رسالت و صدرنشین بساط پروردگار و گوهر شهوار کائنات و درخشنده ترین ستاره افلاک ایزد منان و نقطه پرگار همه فضیلت ها و خوبی ها و در یک کلمه محور همه کمالها است.
اگر پیامبر برای زهرا آن همه عظمت و مقام قایل است برای این است که زهرا پساز او نخستین مدافع و پشتیبان رسالت و ولایتخواهد بود و صدای رسای حق و حقیقت و حامی نبوت و امامت.
اگر پیامبر «فداها ابوها» میگوید و به احترام این فرزند بر دستش بوسه میزند که هیچ پدری هرگز دست دخترش را نبوسیده است به خاطر این است که: این دست از حق علی و جانشین و وارث پیامبر دفاع خواهد کرد تا آن جا که از ستم دشمنان پهلویش میشکند.
اگر پیامبر که تمام فرشتگان و کائنات ارضی و سمایی برایش تعظیم میکنند، دربرابر زهرا خم میشود و او را تعظیم و تجلیل میکند، به خاطر این است که: زهرافروغی از نور نبوت است که اگر نبوت به محمد ختم نمیشد، زهرا خود یک پیامبربود! و تعجب نکنید از این سخن که به ناحق نگفته ام.
و.. زهرا در کنار چنان پدر و مادری به زندگی خود ادامه میدهد و در زیر سایه پیامبر رشد میکند و خلق عظیم را از پدر چنان که شایسته او هم هست فرامیگیرد. شاید به حساب ما مادی نگران خردسالی است که باید وقتش را صرف بازی و لهو کند ولی از نظر مقام و وقار چون انسانی است کامل که از دنیای انسانهای مادی صفت فاصله گرفته و در اعماق فکرش جز خدا کسی نبیند و روانش را جز او کسی نخواند. او از هرچه کوچک و ناچیز است دور میباشد: از بازی.. از لهو.. از افکارکودکانه..
از سخن بیهوده و از هرچه حقیر و پست است.
منشی چون پیامبر و خوی و خصالی چون خوی فرشتگان دارد.
هرگز لحظه ای از خدا غافل نیست و نه تنها از گناه و لغو بیزار است که حتی نیت آن را نمیکند و هرچند هنوز به حد بلوغ ظاهری نرسیده است که از هر بالغی بالغ ترو هر عاقلی عاقل تر و از هر خداشناسی خداشناس تر است.
من چه گویم که نمیتوان زهرا را با این بیان قاصر و ناقص، معرفی کرد: همینکافی است که پیامبر درباره اش میفرماید:
«ان الله یغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها» خداوند برای خشنودی زهرا خشنود میشود و برای خشم فاطمه، خشمگین میگردد.
و همین کافی است که او روح و روان پیامبر و پاره تن او است «فاطمه روحی التیبین جنبی»، «فاطمه بضعه منی من اغضبها فقد اغضبنی» فاطمه پاره تن من است و آن چه او را به خشم می آورد مرا بیگمان خشمگین میسازد.
جابر میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: دلیل نامگذاری فاطمه زهرا(س) به این نام چیست؟
فرمود: «لان الله عزوجل خلقها من نور عظمته، فلما اشرقت اضات السموات والارض بنوره»(بحارالانوار، ج43، ص12) برای این که خدا فاطمه را از نور عظمت خویش آفرید و چون فروغش به آسمانها و زمین پرتو افکند، همه آنها را به نور خود روشن و منور ساخت.
ای فروغ نور خدا.. و ای روح پیامبر.. و ای تنها کفو علی.. و ای صدف گوهرولایت; ما امروز به یاد تو و به نام تو جشن ولادت میگیریم; نظر لطفی به شیعیان وپیروان راهت و گدایان درگاهت بنما و آنان را از شر دشمنانت برهان که تنها به خاطر محبت وجود مقدست مورد خشم بیگانگان قرار گرفته اند، ولی کور خوانده اند دشمنانت! که اگر ما را قطعه قطعه کنند دست از پیروی تو نخواهیم برداشت و جزشفاعت تو چیزی در سر نخواهیم پروراند; پس به فریاد ما برس ای فریادرس بیچارگان، و ما را دریاب ای واسطه فیض فرمانده کون و مکان.
عزیزان! پیروان زهرا(س)! روز ولادت زهرای اطهر و فرزند برومند و پیرو راستینش،رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) بر شما مبارک باد.