76 «مُتَّكِئِينَ عَلى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِىٍّ حِسانٍ»
77 «فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»
78 «تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِى الْجَلالِ وَ الاْءِكْرامِ»
ترجمه[1]:
تفسير:
تكيه مىدهند بر وسادؤ سبز. در كلمؤ «رَفْرَفٍ» بعضى گفتند: بساط[2]، بعضى
گفتند: رياض جنّت[3]. و اصل لغت «رفرف» طائرى است كه باز مىكند بال خود را كه
بر جايى فرود آيد، لكن به قرينؤ «متّكئين» همان وساده است كه تكيهگاه است. بساط
و رياض محل تكيهگاه نيست.
«وَ عَبْقَرِىٍّ حِسانٍ» و «عبقرىّ» عبارت از چيز نرمى كه زير دست مىگذارند، زير
كتف براى استراحت مثل اينكه تكيه مىدهند به وساده و دست مىاندازند بر عبقرىّ.
[در باب اسماى الهى]
«تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ» اسامى الهى هر كدام آن داراى بركاتى است كه اگر خدا را به
آن اسماء بخوانيد مورد عنايات الهى مىشويد، چنانچه مىفرمايد: «وَ للّهِِ الْأَسْماءُ
الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها»[4]، بالاخصّ اسماى مختصّؤ به ذات مقدّسؤ او كه اطلاق بر غير
نمىشود، بالاخص كلمؤ اللّه و كلمؤ ربّ و امثال اينها.
«ذِى الْجَلالِ» صفات جلال تنزّه از هر عيب و نقص و احتياج است كه تعبير به
صفات سلبيّه و صفات جلاليّه مىكنيم. «وَ الاْءِكْرامِ» صفات جماليّه كه جميع افعال او
حسن و به جا و به موقع و موافق حِكَم و مصالح است. بالجمله، كلمؤ «تَبارَكَ اسْمُ
رَبِّكَ»راجع به صفات كماليّه «ذِى الْجَلالِ» راجع به صفات جلاليّه «وَ الاْءِكْرامِ»[5]
راجع به صفات جماليّه است و اين آيؤ شريفه كأنّه جواب از سؤلات قبل است كه
خداوند پس از آنكه نعمتهاى خود را كه در دنيا و آخرت و عقوبتهايى كه به كفّار
بيان فرموده و راه تكذيب آنها را بسته كه نتوانند تكذيب كنند مىفرمايد. پس خداوند
تبارك و تعالى ذى الجلال و الاكرام است.
* * *
[1] . بر بالش سبز و فرش نيكو تكيه زدهاند76 پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را
منكريد؟77 خجسته باد نام پروردگار شكوهمند و بزرگوارت!78.
[2] . ر. ك: جامع البيان: ج27، ص212؛ تفسير ثعلبى: ج9، ص197؛ عمدة القارى: ج19، ص200 و زبدة التفاسير: ج6، ص561.
[3] . ر.ك: تفسير ثعلبى: ج9، ص197؛ تفسير سمعانى: ج5، ص338 و مجمع البيان: ج9، ص320.
[4] . نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد، پس او را با آنها بخوانيد. سوره اعراف: آيؤ 180.
[5] . ذوالجلال والإكرام: اين واژه از اسماى خداوند و به معنى «داراى بزرگى و بنده نوازى» مىباشد كه در قرآن كريم دو بار ذكر شده است. همين سوره، 27 و آيه فوق. چنانچه از ظاهر اين اسم آشكار است، اين اسم از دو صفت جلالت و كرامت ساخته شده كه اسم «جليل» به طور مستقل در قرآن نيامده ولى اسم كريم ذكر شده است. بزرگان علم كلام و عرفان بر اين باورند كه اسم جليل گوياى مقام تنزيه خداوند و علوّ اوست و در واقع مُشعر بر صفات وجوبى او مىباشد. برخلاف صفات جمال كه گوياى مقام تشبيه و جلوهگرى در جهات امكانى است. بنا به گزارش فخر رازى اين اسم محتمل سه معنا مىباشد: 1) به معنى مفعل - اسم فاعل متعدى - كه گوياى اكرام و تعظيم بندگان از ناحيه خداوند است. 2) به معنى فاعل كه گوياى علوّ ذات الهى به نفسه مىباشد. 3) به معنى مفعول كه گوياى استحقاق اعتراف بر عظمت حق و كبريايى اوست. بنا به روايت غزالى نيز اسم جليل بر كمال صفات، اسم كبير بر كمال ذات و اسم عظيم بر كمال ذات و صفات دلالت دارد. كه گويا اين تفسير، مورد نظر فخر رازى قرار نگرفته، و وى جليل را به معنى كامل در مقام ذات و صفات دانسته است كه تحقيق اخير با قاعده كلّى در تفسير جمال و جلال سازگارتر است.
حال با برگشت به اسم ذوالجلال و الاكرام، سرّ تقدم جلال بر اكرام دانسته خواهد شد، زيرا اسم جلال متقدّم بر جمال در سلسله طولى مىباشد واسم كريم و مشتقات آن از اسماى جماليه است. ر . ك: دانشنامه قرآن، مدخل «ذوالجلال و الاكرام».
آیه 76 تا 78
- بازدید: 524