41 «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤخَذُ بِالنَّواصِى وَ الْأَقْدامِ»
42 «فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»
ترجمه:
41. شناخته مىشوند مجرمين به سيما و صورت خود، پس گرفته مىشوند به
ناصيه و قدمها[1].
تفسير:
[مختلف بودن حالات و سيماى اهل محشر]
سيماى اهل محشر و صورتهاى آنها مختلف است، چنانچه مىفرمايد: «يَوْمَ
تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ
بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ * وَ أَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِى رَحْمَةِ اللّهِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»[2].
«يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ» نايب فاعل است ولى فاعل را ذكر نفرموده. بعضى توهّم
كردند كه خداوند متعال است و اين توهم فاسد است و اخبار زيادى بر ردّ او داريم كه
بر خدا چيزى مجهول نيست كه معرفت پيدا كند[3] بلكه بر ملائكه و انبيا و ائمؤ اطهار
هم مجهول نيست، بلكه اهل محشر معرفت پيدا مىكنند و مجرم را از غير مجرم
مىشناسند چون «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»[4] است و در اخبار دارد در زمان ظهور قائم عليهالسلام
سيماى مجرمين تغيير پيدا مىكند كه تمام مىشناسند[5] و مانعى ندارد كه اين هم يكى
از مصاديق باشد و يكى از مصاديق دورؤ رجعت، بلكه در همين دنيا اگر چشم بصيرتى
باشد از گرفتگى صورت استكشاف مىشود كه كافر است يا فاسق و فاجر و همچنين
صورت علما و صلحا را مشاهده مىكند نورانى: «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ»،
«فَيُؤخَذُ بِالنَّواصِى وَ الْأَقْدامِ» با غل و زنجير و دستبند و پاىبند آنها را مىگيرند
و به سوى جهنّم مىبرند كه خطاب مىرسد: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِى
سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ»[6].
[1] . ترجمه ديگر: تبهكاران از سيمايشان شناخته مىشوند و از پيشانى و پايشان بگيرند41 پس كدام
يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟42
[2] . و در آن روزى كه چهرههايى سپيد، و چهرههايى سياه گردد. اما سياهرويان به آنان گويند: آيا بعد
از ايمانتان كفر ورزيديد؟ پس به سزاى آنكه كفر مىورزيديد اين عذاب را بچشيد. و اما سپيدرويان همواره در رحمت خداوند جاويدانند. سوره آل عمران: آيات 106 - 107.
[3] . ر.ك: بصائر الدرجات: ص376؛ الاختصاص: ص304 و بحارالأنوار: ج51، ص59، ح54.
[4] . آن روز كه رازها همه فاش شود. سوره طارق: آيؤ 9.
[5] . الغيبه«نعمانى»: ص249؛ تأويل الآيات: ج2، ص639 و تفسير البرهان: ج7، ص393 - 394، ح 1 - 2.
[6] . گويند: بگيريد او را و در غُل كشيد. آنگاه ميان آتشش اندازيد. پس در زنجيرى كه درازى آن هفتاد گز است وى را در بند كشيد. سوره حاقّة: آيات 30 - 32.
آیات 41 و 42
- بازدید: 590