19 «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ»
20 «بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ»
21 «فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»
ترجمه:
19. ديگر از نِعَمِ الهى دو دريا يكديگر را ملاقات مىكنند.
20. و بين اين دو دريا برزخى است كه زيادتى بر يكديگر ندارند.
21. پس كدام يك از نعمتهاى الهى را تكذيب مىكنيد؟[1]
تفسير:
«مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ»[2] درياى آب شور و درياى آب شيرين به هم متّصل
مىشوند «بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ»[3] نه آب شور داخل آب شيرين مىشود و نه
شيرين داخل شور مىگردد. در اخبار دارد درياى ولايت اميرالمؤنين عليهالسلام و درياى
عصمت فاطميّه عليهاالسلام و برزخ بين آنها وجود مقدس حضرت رسالت صلىاللهعليهوآله كه شئونات هر
يك را محفوظ داشته[4] نه خَردَلى از ولايت على كسر گذارده شده و نه از عصمت
فاطمه و گفتيم اين نوع اخبار بيان بواطن قرآن است، مربوط به مفاد ظاهر قرآن
نيست.
[1] . ترجمه ديگر: دو دريا را به گونهاى روان كرد كه با هم برخورد كنند19 ميان آن دو حدّ فاصلى
است كه به هم تجاوز نمىكنند20 پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟21
[2] . مَرَجَ البحرين: در آيه فوق، اين پديده كه دو دريا يا دو جريان عظيم آب، رود دريايى و غيره بر وفق صنع وآفرينش بديع الهى و اراده تكوينى او با همديگر مواجه شوند، ولى در همديگر حل نشوند، جز اين آيات، در آيات ديگر قرآنى هم سابقه دارد. در آيه 61 سوره نمل مىفرمايد: و در ميان آن جويبارها پديد آورد و براى آن كوههاى استوار آفريد و بين دو دريا برزخى قرار داد. شبيه به همين پديدهها در جاى ديگر مىفرمايد: (و آن دو دريا برابر نيستند، اين يك شيرين خوشگوار كه نوشيدنش گواراست، و اين يك شور و تلخ). (فاطر، 12). در مورد «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ»، مفسران براى دو بحر وجوهى ياد كردهاند: 1. آسمان و زمين؛ 2. درياى روم و هند؛ 3. دنيا و عقبى؛ 4. زندگى و مرگ؛ 6. كفر و ايمان؛ 7. درياى شيرين و درياى شور.
اما از اين وجوه گذشته، بعضى از قرآنپژوهان معاصر، با ديد علمى به اين آيات نگريسته و به دقيقترين وجهى پديده اقيانوسشناسانه «مرج البحرين» يعنى در نياميختن دو دريا يا جريان دريايى شور و شيرين يا گرم و سرد را تحقيق كردهاند. در دهه اخير، اطلاعات بسيار زيادى درباره جبههها يا مرزهاى آبى ميان تودههاى عظيم آب اقيانوسها، و درباره جريانها يا رودخانههاى جارى در اقيانوسها به دست آمده است، كه نشان مىدهد مشخصات آب درياها و اقيانوسها، در تمام سطوح و لايهها، از سطح دريا تا كف آن، و در طول و عرض آن، يكنواخت نمىباشد و خصوصيات فيزيكى و شيميايى آنها، از قبيل درجه حرارت و غلظت نمكها، و به تبع آنها، انواع جانورانى كه در آنها زيست مىكنند، با هم متفاوت است. مهمتر اينكه ميان هر يك از اين تودههاى عظيم آب متفاوت با يكديگر، مرزى مشخص وجود دارد. در واقع در درون اقيانوسها و درياها، يك «دريا» يا يك «اقيانوس» وجود ندارد، بلكه درياهاى متفاوت در كنار هم قرار دارند. همچنين، تمام اقيانوسها و درياها از طريق رودخانههاى آبى، كه در لايههاى سطحى و عمقى درياها در جريان هستند، با هم ارتباط دارند. آب برخى از اين رودخانههاى دريايى گرم و شور و در برخى ديگر سرد و شيرين است. در حالى كه اين رودخانهها در كنار هم، گاهى در دو جهت مخالف هم، يكى در لايه بالاتر و ديگرى در لايهاى پايينتر، حركت مىكنند و تداخل ندارند. در بعضى نقاط، اين رودخانهها در كنار هم و به موازات هم حركت مىكنند و به مناسبت تركيبات شيميايى و نمكهاى محلول در آب و درجه حرارت، جانوران، گياهان دريايى در هر يك از اين رودخانهها ويژگى خود را دارد كه با ديگرى متفاوت است. ر.ك: دانشنامه قرآن، مدخل «مَرَج البحرين».
[3] . باغى: واژهاى است قرآنى كه در قرآن به صورت باغٍ اسم فاعل از ريشه «ب غ ى» و فعل و مصدر به كار رفته و به معنى كلى طلب، خواهشِ چيزى و «عدول، تجاوز از حق و حد» غالباً با حرف اضافه على دلالت مىكند. در معنى خواهش و طلب در انعام، 146؛ هود، 19؛ كهف، 64؛ قصص، 77 به كار رفته است و در معنى دوم (تجاوز از حق و حد) در بقره، 90، 213؛ آل عمران، 19؛ انعام، 146؛ ص، 22؛ اعراف، 33؛ يونس، 23، 90؛ نحل، 90؛ مريم، 20، 28؛ نور، 33؛ قصص، 76؛ شورى، 14، 27، 39؛ جاثيه، 17؛ حجرات، 9 و آيه فوق به كار رفته است. كلمه باغى در عبارت «غير باغ ولا عادٍ» سه بار بقره، 173؛ انعام، 145؛ نحل115 در قرآن به كار رفته و اين عبارت به عنوان حال براى فعل مجهول اُضطُرَّ (ناگزير شد) در حكم تحريم خوردن برخى از چيزها بر مسلمانان به كار رفته است. مفسران در تفسير باغى و عادى همرأى نيستند، مثلاً باغى را به معانى راهزن، كسى كه از روى لهو و لعب و سرگرمى و نه به قصد پيدا كردن روزى به شكار رفته است، لذتجو، طالب حرام، افراط كننده، روا داننده خوردن مردار، خروج كننده بر امام عليهالسلام دانستهاند. بنابراين جواز خوردن محرّمات براى همه حالات مضطرّ نيست، بلكه اختصاص به مضطرّانى دارد كه نه خود سبب اضطرار شدهاند و نه در حال گناه به اضطرار افتادهاند. ر.ك: دانشنامه قرآن، مدخل «باغى».
[4] . ر.ك: تفسير قمى: ج2، ص322؛ تفسير فرات كوفى: ص459؛ تفسير ثعلبى: ج9، ص182؛ مناقب«ابن مغازلى»: ص294؛ شواهد التنزيل: ج2، ص284 و مناقب آل ابى طالب: ج3، ص101.
آیات 19 تا 21
- بازدید: 582