27 «إِنّا مُرْسِلُوا النّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ»
ترجمه:
27. محققاً ما ارسال كنندهايم ناقه ـ شتر مادّه ـ امتحان آنها براى آنها. پس
انتظار داشته باش و مراقب باش و صبر كن بر اذيّتهاى آنها[1].
تفسير:
شرح حال ثمود و ناقه و فصيل آن را و امتحان آنها و عقر ناقه و نزول عذاب بر
آنها به صيحه و صاعقه و رجفه در سوره مباركؤ اعراف و در سورؤ مباركؤ هود و در
ساير سُوَرِ مباركه مفصلاً بيان كردهايم[2] تكرار نمىكنيم. فقط يك سؤل و جواب آن
را متذكر مىشويم:
سؤال:
مستفاد از حديث منسوب به اميرالمؤنين عليهالسلام و خلاصؤ مفاد حديث اينكه پى
كنندؤ ناقؤ ثمود يك نفر بود. براى چه عذاب بر تمام ثمود نازل شد؟
خلاصؤ جواب
اينكه چون آنها راضى بودند به اين عمل و به دستور و امر آنها بود، لذا در
عذاب شريك بودند، چنانچه در حديث داريم: «الرَّاضي بِفعلِ قومٍ كالدّاخلِ فِيهِم»[3].
[روايت مهم اميرالمؤمنين عليهالسلام]
و اما الحديث: نعمانى[4] مسنداً از اصبغ بن نباته[5]: «قَالَ: سَمِعتُ أميرَالمؤنينَ
عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ يَقُولُ: أَنَا أَنف الإيمان، أنا أنفُ الْهُدى وَ عَيناهِ. أيُّها الناسُ، لاَ تَستَوحِشُوا
في طَريقِ الْهُدى لِقلّةِ مَن يَسلُكُهُ، إنَّ النَّاسَ اجتمَعُوا عَلَى مائدَةٍ قَلِيلٌ شِبْعُها، كَثِيرٌ جُوعُها،
وَاللّهُ الْمُستعان، وَ إنّما يَجمَعُ النّاسَ الرِّضا وَ الْغَضَب، أيُّها النّاسُ، إنّما عَقَرَ ناقَةَ ثَمُودَ واحِدٌ،
فأصابَهُمُ اللّهُ بِعذابِهِ بِالرِّضا، و آيةُ ذلِك قَولُهُ عزَّ وَ جلَّ: «فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَر، فَكَيْفَ
كَانَ عَذَابى وَ نُذُرِ»[6]، وقال: «فَعَقَروُها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِم فَسَوَّها وَلا يَخَافُ
عُقْباها»[7]، ألا مَنْ سَأل عَن قاتِلِي فَزَعَمَ أنَّهُ مُؤِنٌ فَقَد قَتَلَني. أيُّها النَّاسْ، مَنْ سَلَكَ
الطَريقَ وَرَدَ الْماءَ، وَمَن حَادَ عَنهُ وَقَعَ في التَيْهِ»[8].
حاصل مفاد مىفرمايد: من انف و شامّؤ هدايت و دو چشم هدايت هستم. وحشت
نكنيد از كمى اهل هدايت خداوند. بساط مائده براى همه گسترده. دين مقدس اسلام بر
تمام جن و انس آمد، ولى قليلى بهره برداشتند و اشباع شدند و بسيارى بهره نبردند
و گرسنه ماندند. رضا و غضب با هم مجتمع است، يعنى كسى كه راضى به غضب كسى
باشد با او شريك است. عاقر [= پى كننده] ناقؤ ثمود يك نفر بود نامش قدار، خداوند
نسبت به تمام ثمود مىدهد كه مىفرمايد: «فَعَقَرُوها» اگر سؤل شود از قاتل من [و]
كسى بگويد مؤن بوده و راضى به فعل او باشد آن هم قاتل من است... الحديث.
از اين حديث به خوبى استفاده مىشود كسانى كه سبب شدند يا راضى باشند به
ظلمهايى كه به ائمؤ اطهار و صديقؤ طاهره عليهاالسلام و ذرارى آنها و به قتل آنها، اينها هم
ظالم و قاتل هستند و در عذاب مشتركند.
* * *
[1] . ترجمه ديگر: ما براى آزمايش آنان آن ماده شتر را فرستاديم و به صالح گفتيم: مراقب آنان باش
و شكيبايى كن.
[2] . براى آگاهى از شرح و تفسير آيات مربوط به قوم ثمود و سرانجامِ آنان به همين تفسير: ج8، ص126 - 139، ذيل تفسير آيات 73 - 79 سوره اعراف و ج10، ص226 - 238، ذيل تفسير آيات 61 - 68 سوره هود مراجعه فرماييد.
[3] . كسى كه از عمل قومى راضى باشد، مانند آن است كه داخل آنان است. ر.ك: خصائص الأئمة:
ص107؛ وسائل الشيعة: ج16، ص414، ح12 و بحارالأنوار: ج97، ص96.
[4] . مختصرى از زندگىنامه وى در همين تفسير: ج13، ص67، پاورقى2 گذشت.
[5] . اصبغ بن نباتة بن حارث بن عمرو تميمى حنظلى دارمى مجاشعى، ابوالقاسم كوفى، از بزرگان تابعين . از ايشان روايات بسيارى در زمينه فقه، تفسير و حكمتها آمده كه اكثر آنان را از اميرالمؤمنين عليهالسلام نقل نموده است كه تعداد آن به بيش از 62 روايت مىرسد كه عهدنامه مالك اشتر از آن جمله مىباشد. سيد بن طريف، ابوحمزه ثمالى، ابوالصباح كنانى، خالد نوفلى و بزرگان ديگر از اصبغ روايت نقل نمودهاند. ايشان از خواص اصحاب اميرالمؤمنين عليهالسلام بود كه در جنگهاى جمل و صفين شركت داشت و از جمله شرطة الخميس بود. وى كتابى در مقتل امام حسين عليهالسلامدارد. به واسطه شدت تشيّعش عدهاى از علماى عامه وى را ثقه نمىدانستند.
تاريخ وفات ايشان معلوم نيست لكن ذهبى تاريخ وفات وى را بين سالهاى 101 الى 120 قمرى مىشمرد. ر . ك: موسوعة طبقات الفقهاء : ج1، ص291.
[6] . اشاره به آيه 29 و 30 همين سوره.
[7] . اشاره به آيه 14 سوره شمس.
[8] . ر.ك: الغيبة«نعمانى»: ص35؛ فضائل أميرالمؤمنين عليهالسلام «ابن عقده»: ص122 و تفسير البرهان:ج7، ص376، ح2.
آیه 27 «إِنّا مُرْسِلُوا النّاقَةِ..»
- بازدید: 427