5 «حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ»
ترجمه:
5. حكمت بالغه است، پس بىنياز نمىكند هر چه انذار شوند[1].
تفسير:
«حِكْمَةٌ بالِغَةٌ» اين قضاياى اُمم سابقه كه در بسيارى از سُوَرِ قرآنى تذكّر داده
غرض بيان قصه و حكايت و سرگرمى نيست، مثل قصؤ رستم[2] و افراسياب[3]
و حسين كُرد[4] و داستانهاى الف ليلة و ليلة[5] و بعض مجلات و كتب بعض شعرا
نيست. بلكه غرض، پند و اندرز و تنبّه و اينكه از خواب غفلت بيدار شوند و متذكّر
شوند و به خود بيايند و هدايت شوند، لكن به قلب كى اثر كند كه فرمودند: «النّاسُ نِيامٌ
فإذا ماتُوا انْتَبَهوا»[6] كه ديگر فايده ندارد. «فَما تُغْنِ النُّذُرُ» چه نتيجه بردند جز اينكه
تمام اينها را حمل بر كذب و افترا كردند و پيغمبر خدا را كذّاب و مفترى دانستند
و قرآن را بافتههاى ديگران شمردند.
* * *
[1] . ترجمه ديگر: حكمت بالغه حق اين بود، ولى هشدارها سود نكرد.
[2] . توضيح آن در همين تفسير: ج18، ص565، پاورقى1 گذشت.
[3] . افراسياب: پسر پَشَنگ ، نبيره تور ، پادشاه توران در داستانهاى روايتى ايران باستان از جمله شاهنامه افراسياب در رايزنى پَشَنگ براى جنگ با ايرانيان داوطلب جنگ با ايرانيان شد. در نبرد با نوذر ، شاه ايران ، او را به اسيرى گرفت و به خونخواهى دو تن از سرداران خود او را كشت . افراسياب در رى تاج پادشاهى را بر سر نهاد . زال با لشكرى به جنگ افراسياب رفت. رستم با افراسياب درآويخت لكن او توانست فرار كند . افراسياب چند بار با ايرانيان جنگيد ولى هر بار شكست مىخورد تا اينكه در يكى از اين جنگها كشته شد . ر . ك: دانشنامه دانش گستر: مدخل «افراسياب».
[4] . توضيح آن در همين تفسير: ج18، ص564، پاورقى2 گذشت.
[5] . توضيح آن در همين تفسير: ج18، ص565، پاورقى2 گذشت.
[6] . مردم در خوابند پس هنگامى كه بميرند بيدار مىشوند. ر.ك: خصائص الأئمة: ص112؛ عوالى اللآلى: ج4، ص73 و بحارالأنوار: ج4، ص43، ضمن ح1.
آیه 5 «حِكْمَةٌ بالِغَةٌ..»
- بازدید: 461