پيامدهاي منفي كشورگشائي‌هاي خلفاي سه گانه

(زمان خواندن: 10 - 19 دقیقه)

عده‌اي از متفكران و اسلام شناسان كج انديش و كوتاه نظر برآنند كه فتوحات و كشورگشايي‌هاي خلفاي سه گانه (ابوبكر،عمر و عثمان) در مدت بيست و پنج سال حكومت غاصبانه خدمتي به اسلام و مسلمين بوده و توسعه چشم‌گيري براي اسلام محسوب مي‌گردد كه بعدها در زمان هيچ يك از خلفاي اموي يا عباسي چنين توسعه‌اي تحقق نيافت. ليكن ما معتفديم كه فتوحات نه تنها به نفع اسلام نبود بلكه موجب شد ضربه‌هاي بزرگي به پيكر اسلام وارد شود. از اين رو لازم است با تأمل حوادث تاريخ صدر اسلام را دقيق‌ بررسي كنيم تا روشن شود فتوحات و كشورگشايي‌ها در عصر خلفاي سه گانه چه پيامدهايي به دنبال داشته است.[1]

 

الف) پيامدهاي فتوحات بر مردمي كه سرزمين‌هايشان فتح مي‌شد.

تاريخ اسلام نشان مي دهد كه به دنبال اين فتوحات، از طرف هيئت حاكمه‌اي كه توسط خليفه مشخص مي‌شد هيچگونه اهتمامي در جهت ارشاد، آموزش و پرورش و تربيت صحيح اسلامي مردم صورت نمي‌گرفت تا اعتقاد به اسلام در درون آن‌ها رسوخ كرده و به صورت يك نيروي عقيدتي درآيد كه بتواند روح مغلوبين را با مفاهيم و خصائص اسلامي غنا بخشد و در سازندگي و تكامل انسان‌ها مؤثر گردد. اگر چه در خلال بيست سال، دامنه نفوذ اسلام به طوري گسترش يافت كه سرزمين اسلامي چندين برابر فتوحات پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) گرديد. ليكن اختلاف بين فتوحات پيامبر(صلي الله عليه و آله) و خلفا از زمين تا آسمان بود، چرا كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) در فتوحاتش به اظهار كردن مسلماني و جاري نمودن شهادتين و انجام بعضي از شعائر و ظواهر اسلامي به طور سطحي قناعت نمي‌كرد، بلكه براي مردم آن بلاد معلمين و مربياني اعزام مي‌نمود تا ضمن آموزش كتاب خدا و عقايد صحيح و بيان احكام ديني، آنان را ارشاد و موعظه كنند.

اما در فتوحات خلفاي سه گانه هيچ برنامه‌اي براي تعليم و تربيت و هدايت و ارشاد مردم در نظر گرفته نمي‌شد و هيچ نيروي ورزيده‌اي براي تبليغ دين و آموزش احكام به سرزمين‌هاي فتح شده اعزام نمي‌گرديد و به اين امر مهم و حياتي هيچ اهميتي داده نمي‌شد.

در اين كشور گشايي‌ها تنها از تسليم شدگان مي‌خواستند به يگانگي خداوند و رسالت پيامبر(صلي الله عليه و آله) شهادت دهند و بعضي از تكاليف و شعائر اسلامي را به صورت ظاهري و صوري بدون اينكه در دل آنان رسوخ كرده باشد، انجام دهند، از اين روست كه مي‌بينم بسياري از مناطقي كه توسط مسلمانان فتح مي‌شد پس از مدت زمان اندكي به كفر و عصيان برمي‌گشتند.

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) از سوي خدا مأمور بود كه از مردم زمانه خويش هم اسلام را بخواهد هم ايمان را اما خلفا و فاتحان اسلامي از مردم فقط ظاهر مسلماني را مي‌خواستند و بس، و ما اين سهل انگاري غير قابل اغماض را در ميان قريش و ديگران به وضوح مي‌بينيم، حتي بيشتر صحابه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نيز همين روش را در پيش گرفتند. چنانچه موسي بن يسار مي‌گويند: اصحاب رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بيابانگرد‌هاي خشني بودند ما ايرانيان كه آمديم، دين اسلام را خالص گردانديم.

بدين ترتيب مردمي كه سرزمينشان پس از رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) فتح مي‌شد بر همان آداب و رسوم و مفاهيم جاهلي كه بر حركات و سكنات آنها حاكم بود و نيز روابط و مناسبات اجتماعي خود به طور عام باقي مي‌ماندند و اسلام نه در جانشان نفوذ مي‌كرد نه در ضميرشان ريشه مي‌دواند تا چه رسد به ا ينكه اسلام بر آنان حكمفرما باشد يا محرك آنان در امور ديني و معنوي گردد.

چنانكه در متون تاريخي بررسي مي‌كنيم آثار و عواقب دراز مدت اين پديده جاهلانه (كشورگشايي‌هاي خلفا) بسيار تأسف آور و به طور كامل به زيان اسلام بود؛ زيرا آنان كه از اين فتوحات بهره‌ برداري مي‌كردند و از اسلام جز اسمي و از دين جز رسمي سراغ نداشتند تمامي آداب و رسوم جاهلي و انحرافات و طمع ورزي‌هاي شخصي و كارهاي غير انساني ار در لباس اسلام و تحت نام دين به مردم القاء مي‌كردند و زير سايبان امن دين تمام فساد‌ها و ناهنجاري‌ها را به نام دين و با مجوزي كه خود از دين صادر مي‌كردند به مردم تحميل مي‌نمودند.

مؤيد مطلب اين كه اسلام ناب در نفوس بسياري از حاكمان و اعوان و انصارشان كه به خاطر مصاحبت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و رؤيت آن حضرت، در ميان توده مردم مكان و منزلتي داشتند هيچ گاه رسوخ نكرده بود و بر انحرافات ، و آداب و رسوم جاهليت باقي بودند و از مقام و موقعيت خود در راه تثبيت آن از هيچ كوششي دست برنداشتند، حتي از راه جعل حديث و نسبت دادن آن به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) خود و اعمال ناپسند و جاهلانه خود را موجه جلوه مي‌دادند.

خلاصه اينكه: گسترش اسلام و نشر تعاليم عالي آن، به هيچ وجه مورد اهتمام و كوشش آنان نبود. هر گاه اسلام مردم ظاهري و بدون بُعد عقيدتي و عاري از هر گونه اصول قواعد علمي و فرهنگي باشد اين اسلام به تدريج متلاشي خواهد شد و در حركات و مواضع انساني هيچ اثري نخواهد داشت و بدتر از آن اين كه مردم به چنين اسلامي عادت مي‌كنند و اسلام به صورتي در نظرشان جلوه خواهد كرد كه هيچ منافاتي با انواع انحرافات و جنايات غير انساني نداشته باشد. مصيبت بزرگي كه از اين فتوحات دامنگير اسلام شد اول اين بود كه تمام اعمال و رفتار ناشايست حكام و فرماندهان به ظاهر مسلمان به حساب دين اسلام و آئين پيامبر گذاشته مي‌شد و دوم اينكه هدايت اين مردم به سوي اسلام اصيل در دراز مدت كاري مشكل و طاقت فرسا بود. در حالي كه خلفا مي‌توانستند با تأسي به رسول خدا و پيروي از روش آن حضرت جلوي بسياري از اين مصائب و مشكلات را بگيرند و علاج واقعه را قبل از وقوع بنمايند.

از سوي ديگر چنين جامعه‌اي از امنيت و مصونيت كافي برخوردار نخواهد بود كه آنرا از گزند حوادث و دستبرد اشرار و بيگانگان حفظ كند و براي مردم هيچ گونه التزام و تعهدي براي رعايت حقوق ديگران و برقراري عدالت و انصاف در جامعه وجود نداشت. با مراجعه به تاريخ و تفحص دقيق متون تاريخي به اين نكته مهم پي مي‌بريم كه اثرات مضر و زيان بار غصب خلافت اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) و فتوحات خلفاي سه گانه تا زمان‌هاي طولاني باقي ماند و در وقايع مهم تاريخي انعكا‌س‌هاي وسيعي از آن ديده مي‌شد مثلا در جنگ صفين اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) به عدي بن حاتم فرمود: ... واي بر تو، عموم كساني كه امروز با من هستند، بر من عصيان مي‌ورزند و نافرماني من مي‌كنند. اما معاويه در ميان كساني است كه از او اطاعت مي‌كنند و فرمانش را مي‌برند.

به گواهي تاريخ مردم در مورد اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) اكراه داشتند و در دل شك و ترديد، دل به دنيا بسته بودند، افراد مخلص در ميانشان كم بود. مردم بصره با او مخالف بودند و كينه‌اش را به دل داشتند اكثر كوفيان و قرّاء  آن در مقابل او قرار مي‌گرفتند و مردم شام و اكثر قريش هم از حضرت دل خوشي نداشتند.

از طرفي در آن زمان رفتار حكام با مردم عموما اسلامي نبود نگاهي گذرا به چگونگي تعامل آنان با مردم براي ترسيم سيماي آن كافي است.

اهالي آفريقا نسبت به ساير ممالك بسيار مطيع و آرام و فرمانبردار بودند تا زمان هشام بن عبدالملك كه در آن زمان اعيان و مبلغين عراقي در آفريقا رخنه كردند. آنها با مشورت و تبليغ عراقيان دست به عصيان زدند و پراكنده شدند كه تا به امروز باقي مانده‌اند.

آنها چنين مي‌گفتند: به سبب جرم و جنايت عمال هرگز با اولياء امور خود مخالفت نمي‌كنيم. مبلغين عراقي به آنها گفتند اين عمال و حكام تبه‌كار به امر و اراده پيشوايان منصوب مي‌شوند و آنها مقصر و مسئول هستند. اهالي افريقا گفتند بايد آنها را امتحان كنيم.

عده‌اي حدود بيست و پنج نفر مرد به نمايندگي مردم آفريقا نزد هشام رفتند اما به آنها اجازه ملاقات ندادند ناگزير بر يكي از بزرگان دربار وارد شدئد و به او گفتند كه به اميرالمؤمنين بگو: امير ما با لشگري كه از ما و سربازان خود تشكيل داده به جنگ مي‌رود چون غنايم به دست مي‌آورد ما را محروم كرده، آنها را منحصر به لشكر خود مي‌كند و آنگاه مي‌گويد: شما در اين محروميت بيشتر ثواب مي‌بريد. و چون بخواهيم يك شهر يا قلعه را فتح كنيم او ما را بر سايرين مقدم مي‌دارد كه سپر لشگر او شويم، آنگاه مي‌گويد: اجر و ثواب شما در اين جانفشاني بيشتر است. از اين گذشته لشگريان شكم گوسفندان را زنده زنده مي‌شكافند و بره‌ها را از شكم آنها بيرون آورده، پوست مي‌كنند و مي‌گويند: از اين پوست براي خليفه پوستين تهيه مي‌كنيم. براي يك پوست هزار ميش را مي‌كشند و ما اين كارها را تحمل كرديم آنها هر دوشيزه زيبا را از ميان ما مي‌ربايند؛ ما پس از اين ظلم و تجاوز اعتراض كرده گفتيم ما چنين كاري در كتاب خدا و سنت رسول الله نديده‌ايم، ما هم مسلمانيم. اكنون آمده‌ايم بدانيم آيا اين كارها به امر  و دستور خليفه انجام مي‌گيرد يا نه؟ آنها مدتي در آنجا بدون نتيجه اقامت كردند تا آنكه زاد و راحله آنها تمام شد و نااميد شدند. آنگاه صورتي از اسامي خود را نوشته، به وزرا دادند و گفتند: اگر خليفه راجع به ما پرسيد خبر دهيد كه ما از آفريقا آمديم و نااميد برگشتيم.

آنگاه سوي آفريقا رهسپار شدند. اول كاري كه كردند عامل خليفه را كشتند و پرچم تمرد و عصيان را برافراشتند و بر آفريقا مستولي شدند خبر شورش به خليفه رسيد وضع و حال نمايندگان را پرسيد. اسامي رابه او دادند، دانست كه اين عده همان كساني هستند كه بر ضد او قيام كردند.

امثال اين مطلب آنقدر زياد است كه مجال تتبع و استقصاي آن نيست. به همين خاطر بود كه مقاومت مردم در سرزمين‌هاي فتح شده شديدتر شد و بسياري از آنان پيمان شكستند به نحوي كه مسلمين مجبور شدند بسياري از مناطق را بيش از يك بار فتح كنند.

 

ب) آثار فتوحات بر فاتحان
روش‌هايي همچون برتري بخشيدن عرب بر عجم، تبعيض در سهميه بندي بيت المال، حبس بزرگان و صحابه در مدينه، سپردن پست‌هاي مهم و كليدي به گروه‌هاي خاص كه از هيچ گونه معيار و مقرراتي پيروي نمي‌كردند و فقط نسبت‌ها و قرابت‌ها و قريشي بودن در نظر گرفته مي‌شد.

همين سياست‌ها و روش‌ها بود كه از ملت اسلام، ملتي مغرور و خودپسند و طبقه‌اي ثروتمند به وجود آورد و مال و ثروت سرمست و مغرورشان ساخته بود و هيچ چيز و هيچ كس مانع از هوسراني‌ها و ثروت اندوزيهايشان نمي‌شد. اكثر اين طبقه از فرزندان و خويشان هيئت حاكمه و چاپلوسان و دغلبازان بودند.

هر جنايتي كه متوجه امت اسلامي شد از سوي اين طبقه بود و توسط همين‌ها بود كه اسلام به مرحله هلاكت و نابودي نزديك شد.

فاتحان فرد را ملاك مي‌دانستند و به امت و جامعه اسلامي هيچ بهايي نمي‌دادند و شديداً به تقويت و تثبيت سلطنت و حكومت خود همت مي‌گماردند و با پول و رشوه و وعده پست و مقام، انصار را در اطراف خود جمع مي‌كردند. در مواردي هم كه پول و رشوه و مقام كارساز نبود متوسل به خشونت، تبعيد، قتل و كشتار مي‌شدند.

اينان به گسترش نفوذ و حكومت خود به اين اعتبار كه در درجه اول، ملك شخصي و قبليه‌اي آنان است، ادامه مي‌دادند.

اگر ابوبكر و عمر نمي‌دانستند خليفه‌اند يا پادشاه، معاويه پسر ابوسفيان خود را علنا پادشاه ناميد. عده‌اي ديگر هم خود را پادشاه مي‌دانستند، حتي عمر هم در بعضي از مناسبت‌ها خود را پادشاه مي‌خواند.

معاويه و امويان و بسياري از مردم خلفاء سه گانه را ملوك قيصري مي‌دانستند و در نظرشان اسلام و مسلماني تنها شعاري بود كه در خدمت اين پادشاهي قرار داشت و به تقويت آن كمك مي‌كرد. پس استفاده كنندگان اصلي فتوحات خصوصا در دراز مدت همين قشرهاي خاص بودند چنانكه در روزگار خلفاي سه گانه ثروت اين گروه به ارقام نجومي رسيده بود كه متون تاريخي اين مطلب را تأييد مي‌كند. مي‌بينيم كسي كه گفته مي‌شود زاهدترين مردم بوده، يعني عمر بن خطاب، درباره‌اش گفته‌اند: وقتي از دنيا رفت مالي از خود به جاي نگذاشت و از بيت المال ارتزاق مي‌كرد و بر خود بسيار سخت مي‌گرفت. مهريه يكي از همسرانش را چهل هزار درهم قرار داد، و به يكي از دامادهايش كه از مكه بر او وارد شده بود، ده هزار درهم از مال خود هديه داد و حتي مي‌گويند: يكي از فرزندان عمر، سهم الارث خود را به مبلغ صد هزار درهم به عبدالله بن عمر فروخت.

مؤيد اين مطلب گفته قاضي ابو يوسف يكي از شاگردان ابوحنيفه است كه مي‌گويد: عمر چهار هزار اسب نشان دار در راه خدا داشت چنانكه به نظر مي‌رسد اين اسب‌ها از آن خود عمر بوده، و ا ينها همه در زماني بوده كه بسياري از مردم در سخت‌ترين شرايطي كه يك انسان مي‌تواند زندگي كند روزگار مي‌گذراندند، بسياري از آنان تنها لباسشان دو تكه پارچه بوده كه عورتين شان را مي‌پوشاندند.

با مطالعه صفحات سياه تاريخ مي‌توان شواهد و ادله فراواني را مبني بر اهتمام شديد حكام و دار و دسته آنها در جمع آوري بيت المال و ثروت و رسيدن به غنيمت به حق يا به نا حق، گردآوري ‌نمود. بيشتر مصيبت‌ها و بدبختي‌هاي مردم از زماني آغاز شد كه خليفه دوم با آزار و اذيت شروع به جمع آوري خراج نمود. چنانكه در تاريخ هم آمده اين گروه از اهل ذمه مسلمان شده نيز خراج مي‌گرفتند و دليل مي‌آوردند: خراج در حقيقت به منزله ماليات سرانه بندگان است و اسلام آوردن بنده، ماليات را از وي ساقط نمي‌كند.

همچنين عمر بن خطاب تلاش مي‌كرد تا از مردي كه اسلام آورده بود جزيه بگيرد. داستان چند برابر كردن خراج نصاراي تغلب توسط عمر بن خطاب نيز معروف و مشهور است و نيازي به بيان ندارد.

آري! اين فتوحات براي پر كردن جيب جنگجويان و احيانا تقويت بنيه نظامي آنان براي پيروزي بر خصم بود و جنگ براي به دست آوردن مال و غنيمت، صفت مشخصه اين فتوحات بود.

چنانكه مي‌بينيم در بعضي از معركه‌ها و جنگ‌هاي به اصطلاح مسلمانان، طرف مقابل اسلام آوردن خويش را اعلام مي‌كرد، اما چون فاتحين بر اموال و زنانشان طمع داشتند به اسلام آنان اهميتي نمي‌دادند و حتي آنانرا دروغگو مي‌پنداشتند و بر انان حمله مي‌كردند.

جالب است بدانيم ابن ابي الحديد معتزلي اسلام آوردن و مسلماني مسلمانان صدر اسلام را چنين توصيف مي‌كند: گروهي از آنان به پيروي از سران قبائل خود اسلام آوردند و گروهي به طمع در غنائم، عده‌اي از ترس شمشير مسلمان شدند و گروهي هم بنابر غيرت و تعصب قومي و براي پيروز شدن بر ديگر قبايل، عده‌اي هم اسلام را پذيرفتند چونكه با دشمنان و مخالفين اسلام، عداوت و دشمني داشتند.

 

خطري جديد
از همه اين‌ها گذشته طبيعي بود كه زندگي همراه با عيش و نوش هيئت حاكمه و اطرافيان آنان و نيز كامجويي‌ از زنان زيبا و كنيزكان دلفريب موجب گرديد تا بذر رفاه طلبي و سلامت خواهي و تن پروري در دل‌ها افشانده شود و موجب شود تا ديگران نيز خود را به خطر انداخته و در راه كسب امتيازات بيشتر و حفظ آن تلاش كنند و حتي قرباني شوند.

از سوي ديگر همين كنيزكان و زناني كه مسلمان نشده بودند و يا هنوز اسلام در جان و دل آنان رسوخ نكرده بود، در جامعه اسلامي مسئوليت تربيت و پرورش نوزادان مسلمان را بر عهده گرفتند. چرا كه اين كودكان يا فرزندان خود كنيزكان بودند و يا فرزند مادران آزاده از اين رو مي‌بينيم بسياري از اشراف و فرماندهان از مادراني به دنيا آمده‌اند كه نصراني بودند. كه مي‌توان موارد زيادي را در تاريخ پيدا كرد.[2]

به هر حال تربيت و پرورش نوزادان توسط اين كنيزكان، باعث كاهش ميزان تقيدات ديني و التزام اين كودكان به عقايد كفرآميز و مخالف دين مي‌شد چنانكه در تاريخ مي‌بينيم اين كودكان در ساليان دور، از سرسخت‌ترين دشمنان اهل بيت شدند و به دست ناپاكشان خون اهل بيت پيامبر(عليهم‌السلام) ريخته مي‌شد.[3]

طبيعتا اين يكي از خطرات جديدي بود كه رهاورد و محصول فتوحات بي حد و حصر خلفا محسوب مي‌شد. از اين روست كه مي‌بينيم امامان بزرگوار شيعه مي‌كوشيدند تا بردگان و كنيزكان را با تعليمات اسلامي شايسته‌اي تربيت كنند و آنان را در راه خدا آزاد سازند.

 

متفرق ساختن معترضان
بهتر است بدانيد، از فتوحات اسلامي در جهت دور ساختن معترضين و نيز كساني كه از اعمال و دخل و تصرفات نا بجاي حكام و اطرافيان آنان ناراضي بودند و صداي اعتراض خود را بلند مي‌كردند، استفاده مي‌نمودند. مثلا زماني‌كه خشم و تنفر عمومي از عثمان به اوج خود رسيد و اوضاع وخيم گرديد، مشاوران و كارگزاران خود را خواست و براي رويارويي و مقابله با تنفر و انزجار عمومي و خواسته‌هاي مردم كه مي‌گفتند: بايد عثمان عمال خود را عوض كند و افراد بهتري را به جاي آنان قرار دهد، با آنان به مشورت پرداخت و نظر آنان را جويا شد. عبدالله بن عامر كه يكي از مشاوران عثمان بود گفت:

رأي من اين است كه به آنان دستور جهاد دهي تا بدين طريق مشغول بوده و كاري به كار تو نداشته باشند و آنان را در جنگ‌هاي زيادي شركت بده تا در برابرت نرم و رام شوند و همه به خود پرداخته و انديشه‌اي جز زخم پشت اسبهايشان و شپش پوستين‌هاي خود نداشته باشند.

بعد از آن، عثمان بر معترضين سخت گرفت و دستور اعزام آنان را به سپاه داد و نيز مقرري آنان را لغو كرد تا اينكه مطيع او شوند و به او نياز پيدا كنند.

آخرين سوال
با توجه به مطالبي كه گفته شد روشن مي‌شود كه چرا اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) حتي در زمان خلافت خود، قدمي در جهت اين فتوحات گسترده بلاد اسلامي برنداشت، بلكه سعي در تثبيت اصول عقايد و ارزشهاي والا و اصيل اسلامي و نشر مكتب ناب محمدي(صلي الله عليه و آله) و دادن خط مشي صحيح به امت و متصديان اداره امور مملكت داشت، و در زمينه افكار و انديشه‌ها، برخوردها موضع‌گيري‌ها، تربيت و تزكيه نفس، مردم را راهنمايي و هدايت مي‌فرمود.

چنانكه خود آن حضرت مي‌فرمايد: «پرچم ايمان را در ميان شما نصب نمودم (تا گمراه نشويد) و شما را بر حدود و مراتب حلال و حرام واقف ساختم‌».

اما آخرين شبهه‌اي كه درباره فتوحات خلفاي سه گانه باقي مي‌ماند اين است كه بعضي نقل كرده‌اند: امام حسن و امام حسين(عليهماالسلام) در اين فتوحات يا به طور مشخص در فتح گرگان و آفريقا حضور داشته‌اند و در لشگر خلفاء شمشير مي‌زدند.

در پاسخ آنان بايد گفت بسياري از كتب تاريخي كه اسامي شخصيت‌هاي شركت كننده در فتح آفريقا را ذكر كرده‌اند، نامي از امام حسن و امام حسين(عليهماالسلام) نبرده‌اند، در صورتي كه حسنين(عليهماالسلام) از شخصيت‌هايي بودند كه ذكرشان براي سياست‌مداران و حكام زمانه اهميت بسياري داشت. اين مطلب (نبودن اسم اين دو بزرگوار در زمره فاتحان) به ما مي‌فهماند كه نبايد جاهلانه و با چشم بسته و بدون تحقيق در تاريخ بر شركت حسنين، در فتوحات خلفاء صحه بگذاريم و اين مطلب  را توجيه كنيم.

همچنين براي عدم شركت حسنين در فتوحات خلفا مؤيداتي نيز وجود دارد كه به عنوان مثال به يكي از آنها اشاره مي‌كنيم: آن گونه كه در تاريخ آورده‌اند اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) دو فرزندش را از شركت در معركه‌هاي جنگ صفين منع مي‌كردند. در يكي از روزها اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) متوجه شد كه فرزندش امام حسن(عليه‌السلام) خود را آماده شركت در كارزار كرده، بلافاصله فرمود: جلوي اين پسر را بگيريد كه من از آمدن اين دو به ميدان كارزار دريغ دارم، مبادا به خاطر آمدن اين دو به ميدان نسل رسول خدا قطع شود.

اين واقعه در زماني بود كه حضرت اولاد زيادي داشت و خود خليفه پيامبر بود، بدين ترتيب چگونه ممكن است اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) اجازه دهند كه اين دو ريحانه پيامبر(صلي الله عليه و آله) همراه يك فرمانده اموي يا غير اموي از مدينه خارج شوند، آنهم در زماني كه يا فرزندي نداشتند و يا تعداد فرزندانشان بسيار اندك بود.

 --------------------------------------------------------------------------------
 
[1] - مقاله حاضر خلاصه‌اي از نظرات سيد جعفر مرتضي عاملي در كتاب: تحليلي از زندگاني سياسي امام حسن(عليه‌السلام): ص 155-166 مي‌باشد.

[2] - حارث بن ابي ربيعه ـ خالد قسري ـ عبيده سلمي ـ حنظلة بن صفوان ـ عبدالله بن وليد بن عبدالملك.

[3] - براي مثال معلم فرزندان سعد بن ابي وقاص نصراني بود كه در سال 61 هجري عمر سعد اين پرورش يافته مكتب نصرانيت امام حسين(عليه‌السلام) را به شهادت رسانيد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page