(وَ إِنْ كانُوا لَيَقُولُونَ)
(لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِكْراً مِنَ الاَْوَّلِينَ)
(لَكُنّا عِبادَ اللهِ الْمُخْلَصِينَ)
ترجمه :
. و به درستى كه مىگويند اين مشركين مكه و حجاز.
. كه هرآينه اگر نزد ما كتابى و علمى و ذكرى از سابقين بود.
. هرآينه ما هم پرستش خدا را مىكرديم از روى اخلاص كه آلهه ديگرى بر خود اتخاذ نمىكرديم[1] .
تفسير :
]در دوران جاهليت هم زمين خالى از حجت نبود[
نظر به اينكه مشركين زمان حضرت رسالت در دوره جاهليت بودند كه از زمان پس از عيسى تا زمان حضرت رسالت را دوره جاهليت مىنامند. اينها هيچ پيغمبرى را معتقد نبودند و هيچ كتاب را قبول نداشتند و دست آنها كوتاه بود ولو اينكه زمين خالى از حجت نبوده و اوصياى ابراهيم تا حضرت عبد المطلب و ابوطالب ميان آنها بودند، لكن ممنوع بودند از اظهار كه حتى پسر عبد المطلب، ابولهب و خويشان آنها از بنى هاشم و عبد مناف تمام مشرك بودند، لذا عذر تراشى مىكردند.
]مراد از «ذكر» در اين آيه[
(وَ إِنْ كانُوا لَيَقُولُونَ) «إن» مخففه از مثقله است، به معنى «أَنَّ» است به قرينه لام (لَيَقُولُونَ)؛ يعنى مشركين در مقابل پيغمبر عذر مىآوردند ومىگفتند: (لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِكْراً مِنَ الاَْوَّلِينَ) بعضى گفتند: مراد از ذكر، كتاب است كه اگر بر پيشينيان ما كتابى نازل شده بود[2] . بعضى گفتند: مراد علم است كه اگر از پيشينيان ما به ما تعليم كرده بودند[3] ، ولى به معنى خود ذكر بگذاريم بهتر است، يعنى در آبا و اجداد ما ذكر از توحيد و نفى شرك نبوده، اين اصنام از قديم الايام بوده و پدران ما مىپرستيدند و ما دست از دين آبا و اجدادى خود برنمىداريم.
(لَكُنّا عِبادَ اللهِ الْمُخْلَصِينَ) جواب آنها اولاً، دروغ مىگويند اگر هزار پيغمبر و هزار كتاب هم بر شما مىآمد قساوت قلب و سياهى دل و هواهاى نفسانى و عناد و عصبيت مانع از قبول بود.
و ثانياً، حجت بر شما تمام بود و ميانه شما اوصياى ابراهيم بودند، اعتنايى به آنها نداشتيد.
و ثالثاً، يهود و نصارا در حجاز بسيار بودند و از موسى و عيسى و زكريا و يحيى و ساير انبياى بنى اسرائيل خبر مىدادند و از كتاب آسمانى تورات و زبور و انجيل صحبت مىكردند و شما اعراض مىكرديد.
و رابعاً، مسئله توحيد و نفى شرك به ضرورت عقل ثابت است، احتياج به مذكِّر ندارد.
و خامساً، اين قرآن مجيد و اين پيغمبر اكرم با معجزات باهرات و ادله روشن و بيان شيوا ميان شما و از خود شما آمده چرا نمىپذيريد و در مقام اذيت او هر قدر كه مىتوانيد برمىآييد و چندين مرتبه تصميم قتل او را گرفتيد؟
[1] . ترجمه ديگر: و مشركان به تأكيد مىگفتند ƒ 167 اگر پندنامهاى از پيشينيان نزد ما بودƒ 168قطعاً از بندگان خالص خدا مىشديم ƒ 169.
[2] . ر.ك: جامع البيان (تفسير طبرى): ج23، ص135، تفسير قمى: ج2، ص200؛ تفسير ابنزمنين: ج4، ص77 و تفسير الآصفى: ج2، ص1060.
[3] . ر.ك: جامع البيان (تفسيرطبرى): ج23، ص135 و تفسير ابن كثير: ج4، ص27.
آیات 167 تا 169
- بازدید: 717