وَ إِنَّ إِلْياسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ
ترجمه:
123. و محققاً الياس از فرستادگان خداوند متعال است.
تفسير :
اختلاف است بين مفسرين، بعضى گفتند ادريس است[1] . لكن خداوند ادريس را برد به عالم بالا كه در سوره مريم مىفرمايد: (وَ اذْكُرْ فِى الْكِتابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا * وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا)[2] و در اين تفسير شرح حال او را مفصلاً بيان كردهايم، مراجعه كنيد[3] و خلاصه آن اين است كه ادريس جد نوح بود و به شريعت آدم دعوت مىكرد و در زمان حضرت آدم به دنيا آمد چون آدم تا زمان ولادت نوح حيات داشت و خداوند ادريس را برد به آسمانها در بهشت و پس از ظهور حضرت بقية الله (عجّل الله فرجه) از ياوران آن حضرت مىشود. و بعضى گفتند الياس[4] از انبياى بنى اسرائيل بود و شرح حال او اين است كه يوشع بن نون وصى حضرت موسى چون شام را فتح كرد، بنى اسرائيل را در شام جاى داد و هر سبطى را در يك قسمت از شامات مكان داد و در بعلبك سبط الياس را قرار داد و الياس از اولاد هارون بود. پسر عموى يسع و سلطان بعلبك به او ايمان آورد، لكن زن سلطان او را وادار كرد كه برگردد و مرتد شود و الياس را به قتل برساند. الياس فرار كرد در بيابانها و خداوند او را زنده نگه داشت و با خضر در همه سال در عرفات مجتمع مىشوند و الياس موكل در برارى است و خضر در جزائر[5] و بعضى گفتند: ذاالكفل است و در ذاالكفل هم اختلاف كردند. بعضى گفتند: الياس است[6] ، بعضى گفتند :
پيغمبر بود بعد از سليمان و حكم مىكرد به حكم داوود كه به باطن حكم مىكرد[7] و بعضى گفتند: پيغمبرى بود قبل از عيسى. و شرح حال او در سوره انبيا گذشت كه فرمود: (وَإِسْماعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصّابِرِينَ)[8] و مىآيد در سوره ص (وَ اذْكُرْ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِنَ الاَْخْيارِ)[9] و گفتند: ذا الكفل نام نهاده شد براى اينكه سى نفر از انبيا را كفالت مىنمود[10] و بالجمله الياس در كنف الهى زنده است و از نظرها غايب است، مثل خضر و ادريس و عيسى و حضرت بقية الله صلوات الله عليهم.
[1] . ر.ك: جامع البيان (تفسير طبرى): ج23، ص109، مجمع البيان: ج4، ص510 و زاد المسير :ج6، ص318.
[2] . و در اين كتاب ادريس را ياد كن كه او راستگو و پيامبر بود. و او را به مقامى بلند ارتقاداديم. سوره مريم: آيات 56 ـ 57.
[3] . ر.ك: همين تفسير: ج12، ص472.
[4] . الياس: پيامبرى از بنى اسرائيل كه نام وى دو بار در قرآن كريم ياد شده است. بر پايهآيات الهى، الياس كه از ذريه نوح 7 و در شمار صالحان محسوب گرديده است، ازپيامبران الهى بود كه قوم خود را كه پرستنده بت بعل بودند به دين حق هدايت مىكردهاست. شخصيت معرفى شده از الياس در قرآن، به ويژه در كنار نام بت بعل كه مورد پرستشقوم او بوده، سبب شده است تا مفسران مسلمان، الياس قرآنى را با الياس(ايليا)ى عهدينيكى شمارند. به واسطه همين مسئله شخصيت الياس با دو پيامبر ديگر، يعنى ادريس وخضر : پيوستگى يافته است. در منابع تفسيرى و تاريخى اسلامى چنين آمده است كهچون بنى اسرائيل عهد خويش با خداوند را فراموش كردند و به پرستش بتان روى آوردند،پروردگار در زمان آحاب، پادشاه حكمران در بعلبك، الياس را به پيامبرى بر انگيخت.همسر اين پادشاه زنى به نام ايزابل بود كه به سياهدلى معروف بود. او كه بر آحاب نفوذزيادى داشت، پادشاه را بر آن داشته بود كه مردم را به پرستش بت بعل وادارد و خودبسيارى از پيامبران الهى از جمله يحيى بن زكريا را به قتل رسانده بود. لكن الياس دردستگاه حكومت آحاب جايگاهى ويژه داشته تا اينكه بعد از مدتى به واسطه اينكه ايزابلمردى به نام مزدكى را كشته و زمينش را تسخير كرده بود، الياس، او و آحاب را سرزنشكرد لذا مورد غضب آحاب قرار گرفت و حتى دستور قتل او را صادر كرد. لذا الياس از آنسرزمين فرار كرد. گفتنى است، بخشهايى از گزارشهاى ياد شده از داستان الياس، درعهد عتيق ديده مىشود. به واسطه زنده بودن الياس و داستان ملاقات الياس و موسى 7كه در عهد جديد آمده است و با هماهنگى آن با داستان ملاقات خضر و موسى كه در قرآنآمده، باعث شده كه الياس و خضر را يكى پندارند. در روايات، الياس يكى از پيامبرانعابد بنى اسرائيل ذكر شده است كه نامش به سبب زهد و اعراض از دنيا در كنار نامصالحانى چون زكريا، يحيى و عيسى 8 قرار گرفته است. از ويژگىهاى روايات مربوطبه قصص الياس، قرار دادن نام وى در كنار نام حضرت رسول 9 است، بدين معنا كه مثلاًوقار و قامت آن حضرت به الياس شباهت داشته است. گفتنى است برخى از ادعيه اسلامىمنسوب به الياس را مىتوان در منابع شيعه و سنى يافت. ر.ك: دائرة المعارف بزرگ اسلامى :مدخل «الياس».
[5] . ر.ك: تفسير ثعلبى: ج8، ص162؛ تفسير نسفى: ج4، ص27 و الدر المنثور: ج5، ص285.
[6] . الكشاف«زمخشرى»: ج2، ص581 و بحارالأنوار: ج11، ص36.
[7] . ر.ك: مجمع البيان: ج7، ص95، قصص الأنبياء«راوندى»: ص215 و بحارالأنوار: ج13،ص405، ح2.
[8] . و اسماعيل و ادريس و ذو الكفل را ياد كن كه همه از شكيبايان بودند. سوره انبياء: آيه 85.
[9] . و اسماعيل و يَسَع و ذو الكفل را به ياد آور كه همه از نيكانند. سوره ص: آيه 48.
[10] . ر.ك: مجمع البيان: ج2، ص604؛ بحارالأنوار: ج13، ص383 و نور البراهين: ج2،ص454.
آیه 123 «وَ إِنَّ إِلْياسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ»
- بازدید: 789