فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْىَ قالَ يا بُنَىَّ إِنِّى أَرى فِى الْمَنامِ أَنِّى أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُوْمَرُ سَتَجِدُنِى إِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّابِرِينَ
ترجمه[1] :
تفسير :
رؤياى ابراهيم 7 و ذبح اسماعيل
پس از احرام و طواف و نماز طواف و سعى صفا و مروه و تقصير كه از اعمال عمره فارغ شدند و خواستند مُحرِم شوند به احرام حج (قالَ يا بُنَىَّ إِنِّى أَرى فِى الْمَنامِ أَنِّى أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى) فرمود: اى پسرك من، من از روى تحقيق ديدم در حال نوم به درستى كه تو را ذبح و قربانى مىكردم. پس نظر و تأمل كن كه چه نظر دارى و چه رأى مىدهى.
تنبيه :
]نكاتى درباره خواب انبيا و اوصيا[
نوم انبيا و معصومين، نوم رحمانى است، خواب شيطانى نيست و به منزله وحى الهى است، مثل خواب حضرت يوسف كه گفت: (إِنِّى رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِى ساجِدِينَ)[2] الى قوله: (يا أَبَتِ هذا تَأْوِيلُ رُءْياىَ مِنْ قَبْلُ)[3] و مثل خواب حضرت رسالت كه بوزينهها بر منبرش بالا مىرفتند كه بنى اميه باشند[4] ، بلكه در اخبار داريم كه كسى كه در خواب پيغمبر و ائمّه را ببيند آنها را ديده كه فرمودند :
«مَنْ رَآني فَقَدْ رَآني فإنّ الشَيطانَ لا يَتَشَكّل بِنا»[5] .
و نيز در تعريف جن گفتند: «الجنُّ جسمٌ ناريّ يَتَشَكّلُ بأشكالٍ مُختلفة حتّى الْكلبِ والْخِنزيرِ سوى الاْنبياءِ وَالاْوصياءِ»[6] .
و خواب حضرت ابراهيم همين اندازه بود كه اسماعيل را خوابانيده و كارد به گلويش مىكشد و اما تحقق ذبح را نديده بود به دليل (صَدّقْتَ الرّويا) كه شرحش مىآيد[7] ، بلكه بسيارى از خوابها، رحمانى است و آثارش زود ظاهر مىشود. خواست حضرت ابراهيم نظريه اسماعيل را به دست بياورد و الّا مأمور بود به اين امر و واجب بود و تخلفپذير نبود.
تنبيه آخر :
بعض مفسرين تبعاً لليهود و النصارى[8] گفتند ذبيح اسحاق بوده و بر طبقش هم حديثى نقل كردهاند[9] و اين قول از جهاتى باطل است: يكى در بشارت به اسحاق مىفرمايد: (فَبَشَّرْناها بِإِسْحقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحقَ يَعْقُوبَ)[10] و اين بشارت با امر به ذبح تناقض دارد، زيرا موقع ذبح هنوز يعقوب نيامده بود. ديگر، اين رويا در مكه بود پس از سعى و اسحاق در شام نزد مادرش ساره بود.
ثالثاً، در همين سوره بشارت به اسحاق را در چندين آيه بعد آيه 112 داده شده.
(قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُوْمَرُ سَتَجِدُنِى إِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّابِرِينَ) اسماعيل عرض كرد: اى پدر بزرگوار، به جا آور آنچه مأمور شدهاى، زود باشد بيابى مرا إن شاء الله از صبر كنندگان.
از همين آيه هم استفاده مىشود كه روياى ابراهيم امريه بود از جانب پروردگار و واجب بود بر ابراهيم، زيرا امر ظاهر در وجوب است از اين جهت (قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُوْمَرُ) كه امر خدا بوده. و در بعض اخبار دارد كه شيطان آنچه به ابراهيم گفت كه خواب حجت نيست و ذبح اسماعيل قتل نفس زكيه است، آن هم بىگناه و هر چه به اسماعيل گفت كه او تن درندهد تأثيرى نكرد[11] و از همين جمله (سَتَجِدُنِى إِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّابِرِينَ) استفاده مىشود مقام اسماعيل كه در مقام صبر حاضر باشد در راه خدا قربانى شود و از پيغمبر اكرم9 است فرمود: «أنا ابنُ الذَبيحَيْن»[12] يكى اسماعيل كه ذبيح الله نام گذارده شد و يكى پدر بزرگوارش حضرت عبدالله كه حضرت عبدالمطلب نذر كرده بود كه اگر دوازده پسر پيدا كند يكى را قربانى كند، چون دوازده اولاد پيدا كرد قرعه زدند به نام عبدالله درآمد. اهل مكه مانع شدند كه فدا دهد شتر هر چه شتر زياد كرد و قرعه زدند به نام عبدالله در آمد تا صد شتر به نام صد شتر خارج شد[13] . شيطان رفت نزد هاجر كه او را فريب دهد شرح قضايا را بر او گفت. جواب داد : پيغمبر خداست هر چه مىكند به امر اوست و بايد انجام دهد[14] . مقايسه كنيد اين قضيه را با حال ابىعبدالله كه به دست خود على اكبر را سوار كرد و روانه كرد مقابل سى هزار دشمن كه در خبر دارد: «فَقَطّعوهُ بِسيُوفِهِم إرَباً إرَباً»[15] .
[1] . و وقتى با او به جايگاه «سعى» رسيد، گفت: «اى پسرك من، من در خواب مىبينم كه تو راسر مىبُرَم، پس ببين به نظرت چه مىآيد؟» گفت: «اى پدر من، آنچه را مأمورى بكن، إنشاء الله مرا از شكيبايان خواهى يافت».
[2] . من در خواب يازده ستاره و خورشيد و ماه ديدم. ديدم آنها براى من سجده مىكردند.سوره يوسف: آيه 4.
[3] . اى پدر اين است تعبير خواب پيشين من. همان: آيه 100.
[4] . ر.ك: كتاب سُليم بن قيس: ج1، ص303 و بحارالأنوار: ج33، ص152.
[5] . هر كس مرا ببيند پس به تحقيق مرا ديده است، زيرا شيطان به صورت و هيئت ما ظاهرنمىشود. كنزالفوائد: ص212؛ روضة الواعظين: ج1، ص234 وبحارالأنوار: ج30،ص132(با اندكى تفاوت).
[6] . جن موجودى آتشين است كه به اشكال مختلف ظاهر مىشود حتى سگ و خوك به جزانبيا و اوصيا. ر.ك: اللمعة البيضاء: ص74.
[7] . همين سوره: آيه 105.
[8] . به تعبير ديگر: بعض مفسرين به پيروى از يهود ونصارا.
[9] . ر.ك: جامع البيان (تفسير طبرى): ج23، ص97؛ قصص الأنبياء«طبرى»: ص167؛ تفسيرقرطبى: ج15، ص112 و تفسير بحر المحيط: ج1، ص574.
[10] . پس او را به اسحاق بشارت داديم و بعد از اسحاق، يعقوب. سوره هود: آيه 71.
[11] . ر.ك: تفسير قمى: ج2، ص198؛ كافى: ج4، ص208، ح9 و مجمع البيان: ج8، ص707.
[12] . من فرزند دو قربانى هستم. ر.ك: عيون اخبار الرضا: ج1، ص17؛ الفصول المختارة :ص60، بحارالأنوار: ج12، ص123، ح1 و منتخب التواريخ: مقدمه كتاب.
[13] . ر.ك: عيون اخبارالرضا: ج1، ص189؛ كنزالفوائد: ص106 و بحارالأنوار: ج15، ص128،ح69.
[14] . تفسير قمى: ج2، ص19 و كافى: ج4، ص208، ح9.
[15] . بدنش را با شمشير قطعه قطعه كردند. كتاب الفتوح: ج4، ص282 و بحارالأنوار: ج45،ص44.