(أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِى السَّمواتِ وَما فِى الاَْرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَباطِنَةً وَمِنَ النّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِى اللهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلا هُدىً وَلا كِتابٍ مُنِيرٍ)
ترجمه :
20. آيا نمىبينيد اينكه خداوند مسخّر فرموده براى شما آنچه در آسمانهاست و آنچه در زمين است و اِسباغ[1] فرموده بر شما نعمتهاى خود را، هم نعمتهاى ظاهره و هم باطنه؟ و بعض الناس[2] كسى است كه مجادله مىكند در مورد الهى بدون علم و بدون هدايت و بدون كتاب روشنى[3] .
تفسير :
]خداوند تمام موجودات را مسخّر انسان قرار داده است[
(أَ لَمْ تَرَوْا) استفهام تقريرى است يعنى البته مىبينيد (أَنَّ اللهَ سَخَّرَ لَكُمْ مافِى السَّمواتِ وَما فِى الاَْرْضِ).
ابر وباد ومه وخورشيد وفلك در كارند تا تو نانى به كف آرى وبه غفلت نخورى
همه از بهر تو سرگشته وفرمانبردار شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى
اما (ما فِى السَّمواتِ) اين كرات جويه مثل خورشيد وماه وساير كواكب وابر وباد وباران وهواى بالا، تماماً مُسخَّر[4] هستند براى شما كه انسان بتواند چهار صباحى در اين دنيا زندگانى كند وامر معيشتش منظم گردد، به علاوه ملائكه كه موكل ابر وباد وباران هستند وملائكه حفظه[5] .
و اما (ما فِى الاَْرْضِ) از جمادات ونباتات[6] ، از حبوب وفواكه وحيوانات بحرى وبرّى[7] ، از طيور وانعام واز مياه[8] وساير افراد ديگر از ايشان، چون انسان به هم نوع خود هم محتاج است، لذا گفتند: «الإنسانُ مدنيٌّ بالطبعِ»[9] .
(وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ) «إِسْباغ» پى در پى ]و[ دائماً نِعَمِ الهيه ريزش دارد، حتى نفس كشيدن كه گفت: چون فرو مىرود مُمِدّ[10] حيات است وچون بر مىگردد مفرِّح[11] ذات، پس در هر نفسى دو نعمت موجود وبر هر نعمتى شكرى واجب :
از دست وزبان كه برآيد كز عهده شكرش به در آيد؟[12]
و نِعَمِ الهى بسيار است: (وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها)[13] .
«يا سابِغَ النِّعَمِ، يَا دَافِعَ النِّقَمِ»[14] .
]مراد از نِعَمِ ظاهرى وباطنى[[15]
(ظاهِرَةً وَباطِنَةً) اخبار وتفاسير در بيان نِعَمِ ظاهريه وباطنيه بسيار است واختلاف زيادى دارد، لكن هر كدام بيان مصاديق است وعموم آيه شامل جميع آنها مىشود. نعمت خلق وحيات ورزق وصحت بدن وهدايت وارشاد وارسال رسل وانزال كتب وجعل اسباب معيشت كه قبلاً اشاره شد ]اينها مصاديق[ نعم ظاهريه است كه مشاهده مىشود. ونِعَمِ باطنيه توفيق وتأييد وسِتْرِ عيوب[16] وغفران ذنوب ومودت اهل البيت وولايت آنها ونِعَمِى كه در قيامت ذخيره فرموده ودر دوره ظهور ورجعت وغير اينها.
]نكوهشِ مجادله بدون علم درباره خدا[
(وَمِنَ النّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِى اللهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ) «مجادله»[17] مخاصمه است كه مشركين، انكار توحيد ورسالت ومعجزات انبيا وتكذيب قرآن وانكار بعث[18] وامثال اينها مىكنند با اينكه علم به آنچه مىگويند ندارند، چنانچه مىفرمايد : (وَما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلّا يَظُنُّونَ)[19] .
(وَلا هُدىً) دليلى وحجتى ومدركى ومنطقى در اين دعاوى ندارند، فقط تقليد ]از[ آباء ]مىكنند[ (وَلا كِتابٍ مُنِيرٍ) نه از پيغمبرى ونه از كتاب آسمانى ]كه[ از جانب الهى ]باشد چيزى[ در دست دارند وجز هواى نفس وسياهى قلب وزير بار تكليف نرفتن وكبر وعناد چيزى ندارند.
* * *
[1] . اِسْباغ : تمام گردانيدن نعمت بر كسى.
[2] . بَعضُ الناس : برخى از مردم.
[3] . ترجمه ديگر: آيا ندانستهايد كه خدا آنچه را در آسمانها وزمين است، مسخّر شما ساختهونعمتهاى ظاهر وباطن خود را بر شما تمام كرده است؟ وبرخى از مردم درباره خدا بىآنكه دانش ورهنمود وكتابى روشن ]داشته باشند[ به مجادله برمىخيزند.
[4] . مُسَخّر : تسخير شده، تحت تصرف درآمدن چيزى.
[5] . ملائكه حَفَظَه : ملائكهاى هستند كه انسان را در امور زندگى كمك ويارى مىنمايند.
[6] . نباتات (جمعِ نبات): گياهان.
[7] . بحرى : دريايى. برّى : زمينى.
[8] . مياه (جمع مَاء): آبها.
[9] . انسان ذاتاً وطبعاً موجودى مدنى واجتماعى است. المواقف: ج3، ص337؛ وجامعالسعادات: ج1، ص93.
[10] . مُمدّ : مددكننده.
[11] . مُفرِّح : فرح بخش ، شادىآور.
[12] . اين كلام از گلستان سعدى مىباشد.
[13] . واگر نعمتهاى خدا را شماره كنيد، آن را نمىتوانيد بشماريد. سوره ابراهيم: آيه 34ونحل: آيه 18.
[14] . اى بخشنده كاملترين نعمت، اى دفع كننده هر بلا ومصيبت. مصباح المتهجد: ص 588وهدية الزائرين وبهجة الناظرين: باب 13، دعاى كميل، ص625.
[15] . نعمت : در اين آيه «نِعَمَهُ» جمع نعمت، يعنى مواهب الهى كه نصيب بندگان مىشود، درفارسى «نعمت» و«دهش» كاربرد دارد. نعمتها در قرآن بر دو گونهاند: نعمتهاى ظاهرىونعمتهاى باطنى. در همين آيه مىخوانيم: (وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَباطِنَةً). دراحاديثى كه از پيامبر اسلام 9 نقل شده است آن حضرت نعمت ظاهرى را اسلام، رزقوآفرينش نيكو، ونعمت باطنى را پوشاندن عيوب ورسوا نكردن انسان در مقابل مردمدانسته است، ائمه اطهار : نيز نعمت ظاهرى را توحيد ونبوت واسلام دانستهاند ونعمتباطنى را ولايت ومودت اهل بيت : دانستهاند. در برخى آيات قرآن آمده است كهنعمتهاى خداوند قابل شمارش نيست (وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها) (ابراهيم: آيه34). در آياتى از قرآن خداوند متعال كفران نعمت را نكوهش كرده است. ر. ك: دانشنامهقرآن: ج2، ص2248، مدخل «نعمت».
[16] . سترِ عيوب : پوشاندن عيبها.
[17] . جدل وجدال : كلمه جدل دو بار در قرآن به كار رفته است وهر دو بار معنى وفحواىمنفى دارد وگفتند: آيا معبودان ما بهترند يا او؟ آن مثال را جز از راه جدل براى تو نزدند.(زخرف: آيه 58) (وَكانَ الاِْنْسانُ أَكْثَرَ شَىْءٍ جَدَلاً) (كهف: آيه 54). اما مشتقات مجادلهدر قرآن بسيار است از جمله در اين آيه مجادله از نظر قرآن كريم هم مىتواند مثبت ودرراه احقاق حق باشد، وهم منفى ودر جهت دفاع از باطل. بعضى از كاربردهاى منفىمجادله در قرآن از اين قرار است: وكسانى كه كافر شدهاند، به باطل مجادله مىكنند، تا بهوسيله آن ، حق را پايمال گردانند (كهف: آيه 56). واز ميان مردم كسى است كه درباره خدابدون هيچ دانش وبىهيچ رهنمود وكتاب روشنى به مجادله مىپردازند (حج: آيه 8)وهمچنين آيه بالا. جدل به اصطلاح امروز ما دهن به دهندادن است وبحث را بىهدفوبىدليل پيشبردن ودر نهايت حريف را آزردن وحاصلى نبردن. اما مجادله اگر به شيوهاحسن باشد، چنانچه اشاره شد، در قرآن كراراً به آن توصيه شده است كه از مهمترين مواردآن، آيه 125 سوره نحل: (و با آنان به شيوهاى كه نيكوتر است مجادله نماى) مىباشد. ر.ك: دانشنامه قرآن: ج1، ص837، مدخل «جدل وجدال».
[18] . بَعْث : قيامت، روز رستاخيز.
[19] . ولى به اين مطلب هيچ دانشى ندارند وجز طريق گمان نمىسپرند. سوره جاثيه: آيه 24.
آيه 20 «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللهَ سَخَّرَ لَكُمْ...»
- بازدید: 859