(وَإِذْ قالَ لُقْمانُ لابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يا بُنَىَّ لا تُشْرِکْ بِاللهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ)
ترجمه :
13. و ياد كن زمانى كه حضرت لقمان فرمود به فرزند خود و ]در حالى كه[ او را موعظه مىكرد: اى پسرك من، شرك به خداوند نياور، محققاً شرك هرآينه ظلم عظيم است، بسيار بزرگ است.
تفسير :
]پندهاى لقمان به فرزندش[
(وَإِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ) مواعظ لقمان براى فرزندش بسيار است. در اخبار از حضرت صادق وحضرت كاظم 8 در باب آداب مسافرت وآداب معاشرت ومجالست با اشخاص ووظايف عبادى وترك معاصى وآداب اخلاقى ]از لقمان پندهايى نقل شده است [وچون اين اخبار بسيار مفصل است از نقل آن خوددارى كرديم، رجوع به تفسير برهان كنيد[1] .
]اقسام شرك[
(يا بُنَىَّ لا تُشْرِكْ بِاللهِ). مكرر گفته شده كه شرك پنج قسم است :
1. شرك ذاتى كه نسبت به ابن كمونه[2] دادهاند.
«هويتان بتمام الذات قد خالفتا بابن الكمونة استند»[3]
كه از شاگردان افلاطون بوده ودر درس افلاطون اين شبهه را القا كرده.
2. شرك صفاتى كه بسيارى از عامه واهل تسنن قائل به صفات زائده شدند واين صفات را هم قديم مىدانند «و إلْزامُهُمْ بِالقُدَمَاءِ الثَمَانِيَةِ مَعْرُوفٌ»[4] يكى ذات وهفت صفات مثل علم، قدرت، حيات، اراده، ادراك، حكمت وعظمت.
3. شرك عبادتى مثل عَبَده اَصْنام[5] وشمس وقمر وكواكب وآتش وگاو
وگوساله وملك وجن وانس.
4. شرك افعالى ]كه[ امر خلقت ورزق وساير افعال الهيه را مستند به غير ]خدا [بدانند، مثل بسيارى از حكما وعرفا ويهود ونصارا وبسيارى از فرق ضلال.
5. شرك نظرى كه نظر به اسباب داشته باشد از مال وجاه وباران وادويه وعِدّه وعُدّه[6] وغير اينها ونظر به مسبب الاسباب نداشته باشد.
]شرك بزرگترين ظلم[
(إِنَّ الشِّرْکَ) به جميع اقسامه (لَظُلْمٌ عَظِيمٌ) اعلا درجه ظلم، انكار توحيد است كه از تمام اقسام كفر سختتر وعقوبتش بيشتر ومستلزم تكذيب انبياست كه اولين دعوت آنها به توحيد بوده و]تكذيب انبيا يعنى[ تكذيب جميع اديان حقه در اُمَمِ ماضيه[7] واين امت مرحومه[8] وتكذيب جميع مومنين و]سبب [مفاسد ديگر ]هم مىشود[.
[1] . تفسير البرهان: ج6، ص 171 ـ 177؛ ر. ك: المحاسن: ج2، ص360؛ كافى: ج8، ص303،ح466 وهدية الزائرين وبهجة الناظرين، مقدمه، آداب سفر: ص29.
[2] . مختصرى از زندگى نامه وى در همين تفسير: ج2، ص243، پاورقى (2) گذشت.
[3] . واجب الوجود (خداوند)، هويت دارد كه به تمام ذات با هم اختلاف دارند واين به ابنكمونه استناد داده شده است. شرح المنظومه «سبزوارى»: ج2، ص513.
[4] . اشاعره اعتقاد دارند كه ذات حق موصوف به پارهاى از صفات است وآن صفات به حكماينكه صفت بايد غير از موصوف باشد، مغاير با ذات حقّ تعالى هستند وبه اصطلاح زائد برذات حقّتعالى هستند، وچون موصوف «واجب الوجود» وقديم الوجود است بايد اينصفات هم مانند «موصوف» واجب الوجود وقديم الوجود باشند. پس صفات واجبالوجود مانند ذات واجب الوجود، هم واجب الوجود وهم قديم الوجودند. اين است كهاشاعره معتقدند به «قدماى ثمانيه» يعنى هشت موجود قديم، ودر واقع به «هشت واجبالوجود» معتقدند.
[5] . عبده اَصنام : بتپرستان.
[6] . عِدّه: نيرو ونفرات. عُدّه : ساز وبرگ.
[7] . اُمم ماضيه : اقوام گذشته.
[8] . خداوند به دليل عنايات وتفضلاتى كه به نبى اكرم 9 داشته است، به امت ايشانكراماتى عطا كرده وبر امتهاى گذشته برترىهايى داده است. از جمله آنها اين است كهامت پيامبر اسلام، امت مرحومه است وعذابشان در دنيا زلزله وفقر است. ر. ك: ارشادالقلوب: ج2، ص348.
آيه 13 «وَإِذْ قالَ لُقْمانُ لابْنِهِ...»
- بازدید: 925