سؤال نهم : سند معتبر براي خطبه فدكيه
9. براي اثبات خطبه فدکيه که به حضرت فاطمه رضي الله عنها منسوب است سند صحيح و معتبري بر اساس قواعد رجالي شيعه ارائه کنند.
پاسخ:
اين خطبه نيز در کتابهاي شيعه دهها سند دارد که طبق مباني رجالي شيعه نيازي به بررسي سندي ندارد .
ان شاء الله در مقاله جداگانهاي اين أسناد را بررسي و حتي صحت آن را از ديدگاه علماي اهل سنت ثابت خواهيم کرد. اين مقاله به زودي و بعد از ويرايش نهائي در سايت و در قسمت مقالات قرار خواهد گرفت.
سؤال دهم: سند صحيح براي قرآن كريم در كتب شيعه
10 . علماي شيعه اثنا عشري براي اثبات اين که واقعا به همين قرآن کريم ايمان کامل دارند سندي براي اثبات آن از طريق اهل بيت عليهم السلام که مدعي هستند دينشان را از آنها ميگيرند ارائه کنند تا مسلمانان باور کنند ادعايشان درست است.
پاسخ:
قرآن کريم، معجزه جاويدان رسول خدا صلي الله عليه وآله است که تمام مسلمانان در تمام اعصار اين قرآن را سينه به سينه براي نسلهاي بعدي به يادگار گذاشتهاند. حتي نوشتهها و دستخطهايي از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه وآله نيز وجود دارد که هيچ تفاوتي با قرآن امروزي مسلمانان ندارند.
درخواست سند براي قرآن کريم، يا از روي جهالت و ناداني است يا اين که با هدف زير سؤال بردن حجيت آن و تشکيک در صحت آن مطرح شده است.
درخواست سند براي برترين معجزه رسول خدا صلي الله عليه وآله در حقيقت زير سؤال بردن نبوت و رسالت آن حضرت است . زماني که غير مسلمانان از ما درخواست ميکنند که نبوت رسول خدا را ثابت کنيم، يکي از دلايل ما معجزه بودن قرآن کريم است واين که در طول 1400 سال هيچ کس نتوانسته همانند يک سوره از آن را بياورد . کسي که براي چنين معجزهاي طلب سند ميکند، در حقيقت قصد دارد اين اعجاز را به چالش بکشد و زير سؤال ببرد .
بنابراين به وهابيها توصيه ميکنيم اگر با تحريک دشمنان قرآن کريم چنين سؤالي را مطرح کردهاند، از خواب غفلت بيدار شوند و بيش از اين با اعتقادات مسلمانان بازي نکنند. و اگر از روي جهالت و ناداني مطرح شده است که هيچ حرفي براي گفتن نميماند.
سند شيعيان براي قرآن کريم، تمام مسلمانان در تمام اعصار است؛ پس نيازي به طرح افراد مشخص و ذکر نام آنان نيست.
اما جالب است بدانيد که سند مطرح شده توسط وهابيها که با افتخار آن را در شبکههايشان فرياد ميزنند، سندي است ضعيف و غير قابل احتجاج
سندي که آنها براي قرآن کريم ذکر کردهاند اين چنين است:
عثمان بن عفان ـ أبي عبد الرحمن السلمي ـ عاصم بن أبي النجود ـ حفص بن سليمان.
با بررسي رجالي تک تک راويان اين سند ، مشخص خواهد شد که همگي آنها ضعيف و غير قابل اعتماد هستند و حتي برخي از آنها مفتخر به دريافت لقب «کذاب» و «جاعل حديث» از بزرگان اهل سنت شدهاند.
براي اثبات ضعف اين سند، تنها کافي است که دو نفر آخر بررسي شود
عاصم بن أبي النجود
عاصم بن أبي النجود، کسي است که علماي اهل سنت تصريح کردهاند از نظر حافظه مشکل داشته است و نميتوانسته روايات را به خوبي حفظ و به ديگران منتقل کند.
مزي در تهذيب الکمال در شرح او مينويسد:
ذكره محمد بن سعد في الطبقة الثانية من أهل الكوفة ، قال : وهو مولى لبني جذيمة بن مالك بن نصر بن قعين بن أسد ، وكان ثقة ، إلا أنه كان كثير الخطأ في حديثه.
وَقَال يعقوب بن سفيان : في حديثه اضطراب ، وهو ثقة.
قال : وسألت أبا زرعة عنه ، فقال : ثقة ، فذكرته لابي ، فقال : ليس محله هذا ، أن يقال : إنه ثقة ، وقد تكلم فيه ابن علية. فقال : كان كل من كان اسمه عاصم ، سئ الحفظ.
قال : وذكره أبي فقال : محله عندي محل الصدق ، صالح الحديث ، ولم يكن بذاك الحافظ.
وَقَال ابن خراش : في حديثه نكرة.
وَقَال أبو جعفر العقيلي : لم يكن فيه إلا سوء الحفظ.
وَقَال الدَّارَقُطْنِيُّ : في حفظه شئ .
تهذيب الكمال، ج13، ص476 ـ478
روشن است که براي قبول يک روايت تنها وثاقت راوي کافي نيست (هرچند که برخي از علماي اهل سنت او را موثق هم نميدانند) بلکه حافظه قوي او نيز نقش اساسي در قبول روايت دارد و علماي بزرگ اهل سنت تصريح کردهاند که عاصم بن أبي النجود حافظهاش مشکل داشته است.
وقتي شخصي در نقل روايات مشکل داشته باشد و حافظهاش ياري نکند؛ چطور ميتواند در نقل کلام خدا قابل اعتماد باشد؟ از کجا معلوم که حافظه او در نقل قرآن نيز اشتباه نکرده باشد؟
به ويژه که عقيل هاشمي کارشناس شبکه کلمه گفته بود که حتي يک جرح براي اسقاط روايت يک راوي کافي است؛ هر چند که اظهار نظر او غير علمي و غير کارشناسانه است؛ ولي براي استفاده عليه خود او و ديگر کارشناسان شبکه کلمه کاربرد دارد.
حفص بن سليمان
راوي ديگر سند قرآن پيروان سقيفه، حفص بن سليمان است که عدهاي از علماي اهل سنت او را «کذاب» «وضاع» و ... لقب دادهاند.
مزي در تهذيب الکمال وي را اين گونه توصيف ميکند.
وَقَال عبد الرحمن بن أَبي حاتم ، عن عَبد الله بن أحمد فيما كتب إليه عَن أبيه : متروك الحديث.
وكذلك قال عُمَر بن محمد بن شعيب الصابوني ، عن حنبل بن إسحاق ، عن أحمد بن حنبل.
وَقَال أبو قدامة السرخسي ، وعثمان بن سَعِيد الدرامي عن يحيى بن مَعِين : ليس بثقة.
وَقَال علي ابن المديني : ضعيف الحديث وتركته على عمد.
وقَال البُخارِيُّ : تركوه.
وَقَال مسلم : متروك.
وَقَال النَّسَائي : ليس بثقة ولا يكتب حديثه.
وَقَال في موضع آخر : متروك .
وَقَال صالح بن محمد البغدادي : لا يكتب حديثه ، وأحاديثه كلها مناكير.
وَقَال زكريا بن يحيى الساجي : يحدث عن سماك ، وعلقمة بن مرثد ، وقيس بن مسلم ، وعاصم أحاديث بواطيل.
وَقَال أبو زُرْعَة : ضعيف الحديث.
وَقَال عبد الرحمن بن أَبي حاتم : سَأَلتُ أبي عنه ، فقال : لا يكتب حديثه ، هو ضعيف الحديث ، لا يصدق ، ومتروك الحديث.
وَقَال عبد الرحمن بن يوسف بن خراش : كذاب متروك يضع الحديث. وَقَال الحاكم أبو أحمد : ذاهب الحديث.
وَقَال أبو أحمد بن عدي ، عن الساجي ، عن أحمد بن محمد البغدادي ، عن يحيى بن مَعِين : كان حفص بن سُلَيْمان ، وأبو بكر بن عياش من أعلم الناس بقراءة عاصم ، وكان حفص أقرأ من أبي بكر ، وكان كذابا ، وكان أبو بكر صدوقا.
تهذيب الكمال ، ج7 ، ص13 ـ 15
آيا کسي که کذاب، وضاع، ذاهب الحديث، منکر الحديث، متروک الحديث و ... لقب گرفته، ميتواند براي اثبات صحت قرآن کريم که بزرگترين کتاب مسلمانان است و اثبات، توحيد، نبوت، معاد و تمام عقائد، اعمال و ... به آن بستگي کامل دارد، قابل اعتماد باشد؟
البته ما ميدانيم که چون حفص بن سليمان، عاصم بن أبي النجود و ابو عبد الرحمن سلمي از شاگردان اميرمؤمنان عليه السلام و از شيعيان آن حضرت بودهاند، توسط علماي اهل سنت تضعيف شدهاند؛ اما عليه پيروان سقيفه و اثبات گمراهي آنان قابل استفاده است.
پيروان اهل بيت عليهم السلام از اين به بعد ميتوانند در مناظرات شان از اين قضيه به خوبي استفاده کنند. هر وقت که يک سني به آيهاي از قرآن کريم استناد کرد، بايد از او درخواست شود که سند صحيح براي قرآن ارائه کند . و اگر گفت قرآن نياز به سند ندارد، بايد از او خواست که از کارشناسان وهابي شبکه کلمه اظهار بيزاري نموده و اعتراف کنند که در اين زمينه حق با شيعيان است ، قرآن کريم معجزه جاويدان رسول خدا است و نيازي به سند ندارد .