بی قیمتم و جز تو خریدار ندارم
گیرم بخرندم به کسی کار ندارم
گیرم دو جهانم نپسندد تو پسندی
من جز تو کسی در دو جهان یار ندارم
من دست تهی دارم و تو دست نوازش
تو باغ گلی من که به جز خار ندارم
در باغ جنان هم به هوای تو کنم رو
محتاج گلم کار به گلزار ندارم
مشتری یوسف و در دست کلافی
جز رشته دل بر سر بازار ندارم
ای آنکه غمت ناز فروشد به دو عالم
دریاب که من غیر تو غمخوار ندارم
بگذار بخندند و بگریند و ببندند
دیوانه ام و بیم ز آزار ندارم
آرند همه هدیه برای تو و من هم
جز دیده گریان و دل زار ندارم
این قامت خم گشته و این کوه معاصی
پیش کرمت خوشتر از این بار ندارم
من میثم و در پیروی از میثم تمار
جز دار غم عشق شما دار ندارم
حاج غلامرضا سازگار
ارسالی توسط آقای علی رحیمیان