حال و احوال گرفتار تماشا دارد
گریۀ عبد گنهکار تماشا دارد
آمدم گریه کنم تا که نگاهی بکنی
چون ستاره به شب تار تماشا دارد
هر چه شد بین من و تو ز همه پوشاندی
آبروداری ستار تماشا دارد
بارها زیر همه قول و قرارم زده ام
دست گیری تو هر بار تماشا دارد
مهربانی به گنهکار بُود عادت تو
کرم سفره غفار تماشا دارد
عاشق نیمه شب صحن و سرای نجفم
حرم حیدر کرّار تماشا دارد
همۀ آرزویم یک سحر کرب و بلاست
شب جمعه حرم یارتماشا دارد
مادری دست به پهلو پسری پاره گلو
گریه ها لحظه دیدار تماشا دارد
روضۀ قحطی آب و لب عطشان حسین
گوشۀ صحن علمدار تماشا دارد
خاک ری را به بهای سر آقا دادند
زین جهت گریۀ بسیار تماشا دارد
ارسالی توسط آقای علی بهزاد