بی بی جان ،
محملت با وقار می آمد
سبزتر از بهار می آمد
وه! عجب خوش خرام می آمد
با شکوه تمام می آمد
محملت بود و... خیلِ استقبال
کم محلی نشد ! زبانم لال!
دم قم گرم ! سربلند شدیم
از دعایِ تو بهره مند شدیم
دم قم گرم ! احترام گذاشت
هر چه گل داشت ، رویِ بام گذاشت
قم نگاهش لبالب از شرم است
شام ویران که نیست ! خونگرم است
پاکی و حُجب ، باورِ چشمش
قدم میهمان سرِ چشمش
چادرت ذره ای غبار ندید !
آفتابی به نی سوار ندید !
با مَحارم به قم رسیدی ، شکر
سر دروازه ای ندیدی ، شکر
دستِ بیعت به طبل جنگ نخورد
به غرورت کلوخ و سنگ نخورد
قم کجا !؟ کوفۀ خراب کجا !؟
تو کجا !؟ زینب(س) و رباب(س) کجا !؟
گوشۀ معجرت نمور نبود
خبر داغی از تنور نبود
ساربان محملت عجول نراند
چادرت زیر پایِ شمر نماند
هر چه شد ، شد ! رسیده جان بر لب
ای امان از غریبیِ زینب(س) !
عمه ات اشکِ ارغوان را دید
خندۀ نحسِ خیزران را دید
ته گودالِ پُر بلا را دید
تنِ پامالِ چکمه ها را دید
کوفه را بی عصایِ پیری رفت
خاک عالم سرم ، اسیری رفت
۲۳ ربیع روز ورود حضرت معصومه (س) به شهر قم مبارک باد
ارسالی توسط آقای مجید نیک انجام