تا جعده قصد كشتن آن ماهپاره كرد
در كوزه ریخت زهر و جهان پرشراره كرد
شد تشنه مجتبی و از آن كوزه سر كشید
زهری كه پاره پاره دل سنگ خاره كرد
آهی كشید و گفت به زینب به سوز آه
خواهر بیا كه درد مرا زهر چاره كرد
خواهر برو بگو به حسینم شتاب كن
كین زهر جانستان جگرم پاره پاره كرد
آمد حسین بر سر بالین او نشست
آن سان كه دیده را ز غمش پرستاره كرد
گفتا بگو كه حال تو چون است یا اخا
بر كوزهای كه بود در آنجا اشاره كرد
آه از دمی كه عایشه از كینهی علی
آماج تیر پیكر آن ماهپاره كرد
شاعر : ژولیده
ارسالی توسط آقای محمد قیم