عرصۀ عشق فقط عرصۀ دل باختن است
درد در سینه نهان کردن و لب دوختن است
غربت سبط علی بر همه معلوم نمود
عشق معنای غم سوختن و ساختن است
رسم سجاده کشی خوب که مرسوم نشد
شیوۀ عشق فقط شیوۀ دل سوختن است
تیر بر پای حسن جمله ای از عشق نوشت
پرچم عشق به خون جگر افراختن است
نقد جانست اگر قیمت یک ثانیه وصل
لیک این ارزش و مقدار به پرداختن است
عاقبت خاطرۀ کوچه اثر کرد به شاه
مذهب زهر فقط شعله بر افروختن است
غزلی بر کفن یار به صد تیر شکفت
کار دلبر همه دیوانگی آموختن است
می توان خواند زخاکی مزار گل عشق
دین عاشق همۀ عمر فقط سوختن است
شاعر : مسعود مهربان
ارسالی توسط آقای مسعود مهربان