ای هفتمین مهر سپهر پارسایی
ای پادشاه کشور عقده گشایی
سر تا قدم آیینۀ پیغمبری تو
موسای کاظم یادگار جعفری تو
ای سکۀ عشقت به ملک جود رایج
دریای مواج کرم باب الحوائج
بر دشمنان هم لطف بی اندازه کردی
قرآن حق را با عمل شیرازه کردی
در گفته های تو کلام وحی پیداست
در کار و رفتارت تمام وحی پیداست
بهر قبول و رد تو معیار و ملاکی
نور خدا در ظلمت این تیره خاکی
ای طور سینا روشن از نور جمالت
ای برتر از اندیشۀ انسان کمالت
هر چند شد زندان هارون جایگاهت
خورشید روشن گشته از برق نگاهت
دربند ، اما رهبری آزاده بودی
سنگر نشین عشق بر سجاده بودی
در حبس دشمن خلوتی با دوست بودت
گه در رکوع با خضوع و گه سجودت
ای آن که در یک دم هزار اعجاز داری
هر لحظه از خود تا خدا پرواز داری
تنها نه از حقت تو را محروم کردند
در گوشه ی زندان تو را مسموم کردند
وقتی که زهرکین به قلبت زد شراره
شد رشتۀ عمر شریفت پاره پاره
آمد به دیدارت رضا با سوز سینه
در گوشۀ زندان بغداد از مدینه
کردی وصیت بر گل باغ مرادت
شاید همان دم کربلا آمد به یادت
اینجا پسر سوی تو ره افکند آمد
آنجا پدر بالا سر فرزند آمد
آمد حسین و دید اکبر پاره پیکر
بر خاک افتاده به خون گشته شناور
فرقش شده منشق تن او اربا اربا
خوابیده در مقتل به پیش چشم بابا
ارسالی توسط آقای محمد عباسی