ياقين محمد در سال 1963 ميلادى به مذهب تشيع گرويد و در شناخت اعتقادات اين مذهب موفق گرديد. وى در آسفى كشور مراكش در سال 1947 ميلادى چشم به جهان گشود. پدرش عبدالقادر ياقين نام داشت. وى پس از اتمام دوران دبستان و راهنمايى، به دبيرستان رفت و موفق به اخذ مدرك ديپلم شد.
ياقين محمد از دوران كودكى ميل و رغبت به اهل بيت عليهم السلام داشت. ولى از ايشان اطلاع و آگاهى كامل نداشت. آن گاه اين ميل و رغبت در مراحل فراگيرى علم، پس از مطالعه و بررسى رشد و نمو كرد. كه البته بعد از رابطه با استاد و سخنران توانا و شهير، مرحوم آيت اللّه سيد محمد كاظم قزوينى رحمه الله (1) به اوج خود رسيد.
به گفته ياقين محمد، سيد محمد كاظم قزوينى او را بر بسيارى ازحقايق مطلع ساخت و از منابعى آگاه نمود كه مهم ترين كتاب ها براى سيراب نمودن ايمانش به اهل بيت عليهم السلام به شمار مى آيند. ياقين محمد در تاريخ 6/11/1966 ميلادى در ضمن نوشتارى پيرامون گرايشش به مذهب تشيع چنين مى نويسد:
به نام خداوند بخشنده بخشايش گر «حمد و ستايش براى خداوندى است كه اندوه را از ما برطرف ساخت. پروردگار ما آمرزنده و سپاس گزار است.» (2) خداوند را سپاس كه مرا به مذهب تشيع دوازده امامى هدايت فرمود پيش از آن كه به ناپاكى ديگر مذاهب آلوده گردم. روزى شديدا غرق در تلاوت اين سخن خداوند بودم: «و غذاى خود را با اين كه به آن علاقه و نيازى دارند، به مسكين و يتيم و اسير مى دهند و مى گويند ما شما را به خاطر خدا اطعام مى كنيم و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمى خواهيم.» (3) استادم گفت كه اين آيات را دو مرتبه بخوانم. پس دوباره آنها را خواندم. تلاوت آيات كه تمام شد، بار سوم، خواستار قرائت آنها شد. خسته شدم و حالت تنفر به من دست داد. وى در آخرين تلاوت سر را به زير انداخت، سپس آن را بالا آورد و شروع به گفتن ذكر «حوقله» (4) نمود و گفت: «خداوند از ميان خلق خويش هركدام را كه بخواهد انتخاب خواهد كرد!» اين گفته ذهنم را به خود مشغول ساخت كه خداوند چه كسانى را انتخاب و برگزيده است. چه خوش سعادتى مى بود اگر رضايت آنها را فراهم مى كردم.
از اتفاق خوب روزگار، در بخشى از درس هاى حفظى كلاس، قصيده اى زيبا ديدم كه شاعر آن، نصايح حضرت على عليه السلام را در قالب عبرت، موعظه، حكمت، آگاهى و رهنمود بيان كرده بود. ازجمله ابيات آن اين بود:
نفس خود را مصون دار و به هرچه كه آن را زينت مى بخشد خوى ده.
[ در اين صورت] در حالى زندگى خواهى كرد كه گفتار نيك و زيبا در شأنت به ميان خواهد آمد. (5)
اين ويژگى هاى شخصيت ايشان به شمار مى آيند كه آن حضرت را از ديگران كاملاً متمايز مى كند. خلافت مختص به على عليه السلام است.
ايشان براى تصدى منسب خلافت سزاوارتر هستند؛ زيرا على عليه السلام با حق و حق با على عليه السلام است؛ به هر سمت كه ايشان بچرخد حق نيزخواهد چرخيد؛ (6) همان گونه كه پيامبر صلى الله عليه و آله در شأن وى فرمودند.از نظر من، هركس با حق باشد، حق است و هر چيزى كه با حق نباشد، باطل است. (7) درنتيجه، خلافت با على، حق است و با غيرايشان باطل.
خداوند ما را بر مذهب آن حضرت و فرزندانشان بميراند و ازشر گمراهان نجات دهد.
طبق آيه «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ» كه در مورد خداوند سبحان است، مى خواهم اشاره كنم كه هر كجا هستيم على نيز با ماست. هرعلمى كه مى آموزيم و هر شناختى كه پيدا مى كنيم يا هر هنرى كه فرا مى گيريم، آن حضرت با ماست؛ زيرا از هر در دانشى كه وارد شويم، امام على عليه السلام در آن، چيزى براى گفتن دارد و آثار ايشان گويا و عيان است و اين از شأن و منزلت فوق العاده ايشان خبر مى دهد. او يگانه مردى است كه در شخصيتش: شجاعت، عدالت، توانايى، دانايى، هوشيارى، پاكدلى و خلق و خوى عظيم را با هم در يكجا جمع نموده و اين ويژگى ها فقط در شخص ايشان ملاحظه مى شود و كس ديگرى به جز پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از آنها برخوردار نيست.
هنگامى كه معلم به خوبى قصيده را شرح مى كرد، آن چه بيشتر بر اعجابم افزود و سرانجام ايمانم را به امام بيشتر نمود، يادآورى معلم از دوران كودكى آن حضرت بود. ايشان اولين كودك خردسال مسلمان در اسلام محسوب مى شوند.
با برادر محمد كاظم قزوينى تماس برقرار ساختم. ابعاد فكرى و علمى ام در اثر اين ارتباط وسيع گرديد و تشيع را بهتر شناختم و افق هاى ادراكم گسترده شد تا به مرحله اى رسيد كه الآن بر آن هستم.در برادرى با شيعيان پس از دورى از خانواده و گذراندن روزهاى يتيمى كه درد آن گريبانم را گرفته بود و سخت آزارم مى داد، طعم خانواده و نزديكان را حس كردم. به اين حقيقت اشاره كنم كه اعتقادم به حضرت على عليه السلام از روى ايمان و خرد بوده است نه از روى تقليد.
************************************************************
1.مرحوم آيت اللّه محمد كاظم قزوينى رحمه الله كه پيوسته ديده ها به او مى نگرند، لحظه اى از ارشاد و تبليغ با زبان و قلم دريغ نورزيد و اين ويژگى تا آخرين لحظات عمر همراه وى بود. در طول زندگى هرگاه فرصتى براى نشر و ترويج تشيع پيدا مى كرد، از آن استفاده مى نمود. همانند ديگر شيعيان عراق، به ايران مسافرت كرد و در شهر مقدس قم اقامت گزيد. وى تا آخرين روزهاى واپسين زندگى خود در همين شهر اقامت نمود. در تاريخ 13/6/1415 قمرى دار فانى را وداع گفت و به سوى رحمت ايزدى پيوست.
2. «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ » سوره فاطر، آيه34
3. «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِينا وَ يَتِيما وَ أَسِيرا، إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُورا» سوره انسان، آيه 8 ـ 9؛ مترجم اين آيه ها در شأن اهل بيت عليهم السلام نازل شده است. در كتاب على فى القرآن فأين تذهبون، منابع راوى اين حديث را كه همه سنى هستند بيان شده است، منابع كتاب عبارتند از: نورالابصار فى مناقب آل بيت النبى المختار، نوشته شبلنجى؛ شواهدالتنزيل حسكانى؛ ينابيع المودة قندوزى حنفى؛ شرح نهج البلاغه عبدالحميد معتزلى؛ كشاف زمخشرى؛ انوارالتنزيل، قاضى بيضاوى.
4. لا حول ولا قوة الا باللّه العلى العظيم.
5. صن النفس واحملها على ما يزينهاتعش سالما والقول خيك جميل.
6. نك: هذه احاديثنا ام احاديثكم.
7. خداوند مى فرمايد: «پس از حق چيزى جز گمراهى نيست.» يونس، آيه 32
٤٤. ياقين محمد، دانشجويى از كشور مراكش
- بازدید: 792