نامه اهل كوفه
نامه اهل كوفه
هنگامی كه امام حسن مجتبی (ع) وفات كرد، شيعيان كوفه كه در ميان آنها فرزندان جعدة بن هبيرة بن ابی وهب مخزومی بودند، در خانه سليمان بن صرد اجتماع نموده و نامهای به امام حسين (ع) نوشتند مبنی بر تسليت ارتحال امام حسن مجتبی (ع) و اينكه خدای متعال تو را بزرگترين خليفه و جانشين گذشتگان قرار داد، و ما در مصيبت شما مصيبت زده و در حزن شما اندوهناكيم، سرور ما در شادی شماست، و ما در انتظار فرمان توايم.
فرزندان جعدة بن هبيرة
فرزندان جعدة بن هبيرة(1)
فرزندان جعده نامه ديگری برای امام حسين (ع) نوشته و در آن از حسن نظر مردم كوفه خبر دادند و اشتياق آنان را نسبت به سفر امام (ع) به كوفه گوشزد كردند و نوشتند: ما ياران شما را ملاقات كرديم و در ميان آنها كسانی را ديديم كه به گفتار آنان اطمينان داريم، آنها در دشمن ستيزی معروفند و در دشمنی با پسر ابوسفيان و بيزاری از او استوارند. و در آن نامه از امام حسين (ع) خواسته شده بود كه نظر خود را بوسيله نامه اعلام دارد.
_________________________
1- جعدة بن هبيره، خواهر زاده حضرت علی (ع)، مادر او امّ هانی دختر ابی طالب است. گفته شده كه جعده در زمان پيامبر متولد شده ولی از صحابه پيامبر نيست و در كوفه سكونت نموده است. ابن عبدالبر و ابن منده و ابی نعيم و ابن اثير او را از صحابه شمرده اند، و ابن حجر در «تقريب» او را توثيق كرده است. كسی كه استواری او را در جنگ صفين با دائی خود علی (ع) را ملاحظه كند، قوت ايمان و دفاع او از اهل بيت برايش معلوم میگردد. (تنقيح المقال 1/211).
نامه امام (ع) به اهل كوفه
نامه امام (ع) به اهل كوفه
امام حسين (ع) در پاسخ نامه اهل كوفه نوشتند: من اميدوارم كه رأی برادرم در صلح و رأی من در جهاد با بيدادگران هر دو در راه رشد و تعالی و رستگاری باشد، بر شما باد كه اين امر را از دشمنان و بيگانگان پنهان كنيد و تا معاويه زنده است از جای خود حركت نكنيد، اگر او مُرد و من زنده بودم نظر خود را به شما خواهم گفت انشاء اللَّه.(2)
جمعی از بزرگان عراق و اشراف حجاز نزد امام حسين (ع) آمده و پس از تعظيم و يادآوری فضائل و مكارم اخلاقيش او را بسوی خود میخواندند و میگفتند: ما برای شما بمنزله دست و بازو هستيم و ترديدی نداريم كه چون معاويه بميرد كسی همانند تو در ميان مردم نيست.
و هنگامی كه رفت و آمد آنها نزد امام حسين (ع) زياد شد، عمرو بن عثمان بن عفّان نزد مروان بن حكم كه در آن زمان حاكم مدينه بود، آمد و گفت: رفت و آمد مردم به نزد حسين بسيار شده و بخدا سوگند كه روزهای سختی را از او و ياران او در پيش خواهی داشت.
مروان در اين باره برای معاويه نامه ای فرستاد و معاويه در پاسخ او نوشت: مادامی كه حسين را با ما كاری نيست و دشمنی خود را با ما آشكار نكرده است، او را آزاد بگذارد ولی دورادور مراقب او باش.(3)
________________________________
2- ارشاد شيخ مفيد 2/32؛ انساب الاشراف 3/151.
3- انساب الاشراف 3/151.
شهادت حجر بن عدى كندى
شهادت حجر بن عدی كندی(4)
در اين ميان دست نشانده های معاويه به دستور او سختگيری بيشتری نسبت به شيعيان خصوصاً شيعيان كوفه انجام میدادند و بعضی از چهرههای سرشناس شيعه را به بهانه های پوچ و بیاساس از ميان برداشتند، يكی از آنان حجر بن عدی كندی است كه زياد بن ابيه او و تعدادی از ياران وفادارش را با تشكيل پرونده های ساختگی به دمشق فرستاد و به دستور معاويه آنها را در «مرج عذراء»(5) دمشق به شهادت رسانيدند(6) ، و مورّخان شيعه و سنّی اين ماجرا را در آثار خود ذكر كردهاند.
____________________________
4- حجر از فضلاء صحابه و در جنگ صفين از طرف اميرالمؤمنين (ع) فرمانده قبيله كنده بود، و در جنگ نهروان بر ميسره لشكر او بود، و در سال 51 معاويه او را در «مرج عذراء» به قتل رسانيد.
احمد میگويد: به يحيی بن سليمان گفتم: آيا به تو خبر داده اند كه حجر بن عدی مستجاب الدعوة بوده است؟ گفت: آری و او از افاضل اصحاب پيامبر بوده است. (الاستيعاب 1/329).
5- مرج عذراء» قريه ای است نزديك دمشق كه حجر بن عدی در آنجا شهيد و قبر او نيز در آنجاست. (معجم البلدان 4/91).
6- تاريخ يعقوبی 2/230؛ كامل ابن اثير 3/472.
انتقاد از معاويه
انتقاد از معاويه
شهادت حجر تأثير بسياری در روحيّه مردم گذاشت و موج نفرتی از خاندان اموی سراسر جامعه اسلامی را فرا گرفت بطوری كه عايشه هنگامی كه با معاويه ملاقات نمود در مراسم حج به او گفت: چرا حجر و ياران او را كشتی و شكيبائی از خود نشان ندادی؟ آگاه باش كه از رسول خدا (ص) شنيدم كه میفرمود: در «مرج عذراء» جماعتی كشته میشوند كه فرشتگان آسمان از كشته شدن آنها در خشم خواهند شد.
معاويه برای اينكه عمل زشت و ننگين خود را توجيه كند گفت: در آن زمان مرد عاقلی و كاردانی نزد من نبود كه مرا از اين كار باز دارد.(7)
بهر حال اين جنايت معاويه و بازتاب وسيع آن را در افكار مردم كه انزجار جامعه اسلامی را از حكومت معاويه به همراه داشت میتوان يكی از زمينه های حركت و قيام امام حسين (ع) بشمار آورد.
ابن اثير در حوادث سنه 51 مینويسد كه: در اين سال، حجر بن عدی و اصحابش كشته شدند.(8)
معاويه در ملاقاتی كه با حسين بن علی (ع) داشت به او گفت: ای اباعبداللَّه! میدانی كه ما شيعيان پدرت را كشته و آنان را حنوط و كفن كرده و بر آنها نماز خوانده و دفن كرديم؟
امام حسين (ع) در پاسخ فرمود: امّا بخدای كعبه اگر ما شيعيان تو را بكشيم نه آنان را حنوط كرده و نه كفن نموده و نه نماز بر آنها گزارده و نه آنان را دفن مینمائيم.(9)
________________________________
7- تاريخ يعقوبی 2/231.
8- كامل ابن اثير 3/472.
9- تاريخ يعقوبی 2/231.
شهادت عمرو بن الحمق الخزاعي
شهادت عمرو بن الحمق الخزاعي
پس از شهادت حجر بن عدی، معاويه در صدد دستگيری عمرو بن الحمق(10) - كه از صحابه رسول خدا (ص) و از ياران خاصّ علی (ع) و از دوستان حجر بن عدی بود - برآمد، و سرانجام او را به دستور معاويه در اطراف موصل به قتل رسانيدند و سر او را از بدن جدا كرده به نيزه زدند و برای زهر چشم گرفتن از مردم در معابر عمومی به گردش در آوردند و بعد به شام بردند و آن را در دامن همسرش كه زندانیِ معاويه بود، انداختند، و همسر شجاع و وفادارش برای معاويه اين پيام را فرستاد كه: جنايتی بس بزرگ را مرتكب شدی و انسانی نيكوكار و پاك را به قتل رسانيدی.(11)
شهادت اين صحابی بزرگ نيز توانست افكار عمومی را - كه با شهادت حجر بن عدی كاملاً تحريك شده بود - نسبت به حكومت اموی بيشتر بدبين كند.
________________________________
10- عمرو بن الحمق از قبيله خزاعه است. او بعد از عام حديبيه و يا در حجةالوداع نزد رسول خدا(ص) آمد و اسلام آورد و از اصحاب او گرديد و احاديثی را از او فرا گرفت، سپس از جمله شيعيان علی(ع) گرديد و در كوفه سكونت كرد و در جنگهای جمل و صفين و نهروان حضور داشت، و بعد از شهادت علی (ع) به حجر بن عدی كه ياران علی (ع) را رهبری میكرد كمك نمود، و پس از قتل حجر، كوفه را به طرف موصل ترك نمود و در آنجا ساكن غاری گرديد، عامل موصل كسی را به طلب او فرستاد و سر او را از تن جدا ساخته نزد زياد فرستاد كه او نيز دستور داد سر را از بلدی به بلد ديگر حمل كردند تا به نزد معاويه بردند، و اين اولين سری بود كه در اسلام از شهری به شهر ديگر حمل گرديد. (الاستيعاب 3/1793) و اردبيلی نقل كرده است كه سر او را به دستور معاويه بر نيزه نصب كردند. (جامع الرواة 1/620).
11- تاريخ يعقوبی 2/232.