علي بن حمزه بطائني

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

علي بن ابي حمزه يکي ديگر از نمايندگان حضرت موسي بن جعفر عليه‌السّلام در شهر کوفه بود. وي در دوره امامت آن حضرت رفتاري کجدار و مريز داشت، به گونه‌اي که حضرتش او و ديگر يارانش را به «الاغ» تشبيه کرد. علي پس از شهادت امام (ع) بيش از سي هزار دينار از اموال آن حضرت را در دست داشت و به گروه واقفه پيوست.
شکل گيري گروه واقفه به انشعاب افراد بالا محدود نمي‌شد بلکه اين موج شهرهاي بغداد و مصر و احتمالاً ديگر مناطق را در بر گرفته بود. امام اين که منحرفان اين شهرها در چه سطحي از ارتباط بودند، اطلاعي در دست نيست و تنها از ارتباط واقفه کوفه و بغداد مي‌توان نام برد که مرکز اين فتنه‌گريها به شمار مي‌رفت.
گروه واقفه در کوفه و بغداد با هم ارتباطي نزديک داشتند. علي بن ابي‌حمزه و زيادبن مروان قندي، رهبر گروه واقفه بغداد، متحداً از طريق تطميع اصحاب بويژه بزرگان اصحاب حضرت در صدد جذب آنان بودند از آن جمله به يونس بن عبدالرحمن وعده ده هزار دينار داده بودند اما توفيق نيافتند و در پراکنده کردن ياران امام رضا عليه‌السّلام ناکام ماندند و سرانجام با تلاش ياران وفادار امام و پايمردي يونس بن عبدالرحمان و حمايت حضرت از او و طرد و تحريم زکات و مجالست با واقفه توسط حضرت، فتنه‌ فتنه‌گران بغداد و ديگر شهرها بزودي خاموش شد، امام واقفه کوفه به حيات خود ادامه دادند و جمع بسياري را به انحراف کشانيدند و بحثهاي فراواني با امام رضا عليه‌السّلام به راه انداختند، و سرانجام گروه واقفه کوفه که علي بن ابي حمزه بطائني رئيس آنها بود، و سماعة بن مهران و حسين بن ابي سعيد مُکاري (کرايه چي) که بر انديشه‌هاي منحرفانه خود ايستادگي مي‌کردند بر اثر تلاش شيعيان وفادار امام رضا عليه‌السّلام به بغداد متواري شدند و به فقر و تنگذستي افتادند. و پس از مدتي فراموش شدند. محمد بن بشير که کارش بالا گرفته و به دربار هارون راه يافته بود، به عنوان زنديق به بدترين صورت کشته شد و علي بن ابي حمزه نيز زماني که امام در مرو بود ( 201ـ 203 ه.ق) از دنيا رفت و «حيان سراج» نيز از دنيا رفت و ده هزار دينار از اموال موسي بن جعفر عليه‌السّلام که در اختيارش بود به امام رضا عليه‌السّلام بر گردانده شد. از تاريخ دقيق شکست قطعي قدرت واقفه کوفه اطلاعي در دست نيست اما بي‌شک، پيش از شهادت امام رضا (ع) به حيات سياسي آنان در کوفه خاتمه داده شده است.
در کنار درگيريهاي دروني، شيعيان عراق وارد دوره جنگهاي امين و مأمون (195ـ198 ه.ق) شدند و مردم شهر کوفه ناگزير از پذيرفتن آسيبهاي جنگ بودند و در نتيجه، مردم به فقر و تنگدستي افتادند و حکومت امين و يا مأمون نيز در شهرهاي عراق پايه استواري نداشت. از اين رو زمينه قيام آماده بود و سرانجام «محمد بن ابراهيم بن اسماعيل بن ابراهيم بن حسن بن حسين عليه السلام» معروف به «ابن طباطبا» از اين فرصت سود جست و بناي قيام را در کوفه (جمادي الاخرِ/199ه.ق) گذاشت. وي يکي از ياران خود «سرّي بن منصور» معروف به ابي سرايا را که مردي شجاع بود، مأمور جنگ کرد. ابي سرايا بزودي سرزمينهاي وسيعي را به تصرف در آورد که از مداين تا فارس و يمن را در بر مي‌گرفت، طالبيها و علويان از هر سو راهي کوفه شدند و به حمايت از قيام برخاستند و چهار تن از برادران امام رضا عليه‌السّلام به نامهاي احمد و اسماعيل و زيد و ابراهيم نيز به قيام پيوستند. از آن ميان اسماعيل به حکومت فارس و زيد به حکومت اهواز و سپس بصره رسيد و ابراهيم حکومت يمن را به دست آورد.
قيام از حمايت وسيع مردم و توانگران و معاريف شهر کوفه برخوردار بود و سربازان بي‌شماري داشت. ابوالفرج رقم اغراق آميز دويست هزار نفر را ذکر مي‌کند. به هر حال قيام کنندگان بيش از ده ماه دوام نياوردند و سرزمينهاي عراق تا فارس را از دست دادند.
شيعيان امام رضا عليه‌السّلام علي رغم شرکت برادران امام و ديگر علويان در قيام ابي سرايا، در اين قيام شرکت نکردند، لذا قيامگران در مسير ضدّيت با شيعه افتادند و هيچ بعيد نيست که جعفر بن بشير که يکي از اصحاب سرشناس امام بود، در همين زمان مورد اذيت و آزار بوده است و يونس بن عبدالرحمن نيز که از ياران خاص امام رضا عليه‌السّلام بود، در همين زمان تحت تعقيب قيامگران بويژه زيد برادر امام قرار داشت. فرمايش امام رضا عليه‌السّلام به زيد پس از شکست قيام نيز بيانگر همين موضوع است:
اي زيد! چنانچه به شيعيان ما رسيدي از تحقير و اهانت آنان بپرهيز که نور تو از بين مي‌رود. اي زيد! شيعيان ما کساني هستند که مردم به آنان کينه مي‌ورزند و دشمني مي‌کنند و خون و دارايي آنان را به خاطر محبتشان به ما و اعتقادشان به ولايت ما، حلال کرده‌اند. پس اگر تو به آنان بدي کني به خود ستم کرده‌اي و جايگاهت را از بين برده‌اي.
حضرت خود نيز با آگاهي از ناکامي قيام و به احتمال قوي براي دور ماندن از عواقب ناکامي آن، زماني که علويان طرفدار قيام شهر مدينه را به تصرف درآورده بودند شهر را ترک کرده و در «حمراء» نزديک مدينه رفته بود. و بيعت با شورشيان را رد کرد و در پاسخ به آنها فرمود:
اگر بيست روز بگذرد خواهم آمد...
و سرانجام طولي نکشيد که شورشيان از شهر مدينه رانده شدند.
پس از شکست قيام ابي سرايا، قيام محمد بن جعفر در مکه آغاز شد که مورد حمايت زيديه جاروديه و علويان و فراريان قيام ابي سرايا قرار گرفت. قيامگران پس از چندي به دست عباسيان از شهر مکه رانده شدند و پس از آن به جنگ و گريزهايي با هارون بن مسيب والي مدينه پرداختند. والي مدينه از امام رضا عليه‌السّلام درخواست کرد که حضرتش نزد محمد بن جعفر برود و او را از جنگ باز دارد. امام در اين ملاقات انحراف و ناکامي قيام را به محمد بن جعفر گوشزد کرد. اما از اين ملاقات نتيجه‌اي نگرفت و محمد بن جعفر مبارزه خود را ادامه داد.
با اين همه، امام از پاي ننشست و پيش آخرين پيکار که منجر به هزيمت و کشتار ياران محمد بن جعفر شد، يکي از ياران خود‌ «مسافر» را نزد محمد بن جعفر فرستاد تا از طريق ارائه داستان خوابي به محمد بن جعفر بفهماند، که براي جلوگيري از شکست و کشتار از مقابله با هارون بن مسيب، پرهيز کند. اما اين گونه نشد و محمد بن جعفر به مقابله با هارون بن مسيب برخاست و شکست خورد و بسياري از يارانش به قتل رسيدند، و سرانجام محمد بن جعفر در پايان موسم حج خود را تسليم «عيسي بن زيد جلودي» کرد و در (20 ذي حجه 200 ه .ق) در برابر مردم و جلودي و رجاء بن أبي ضحاک پسر عموي فضل بن سهل، بيعت خود را پس گرفت و برخلافت مأمون گردن نهاد.
اما، موضع امام نسبت به قيام محمد بن جعفر روشن و در عين حال دلسوزانه بود. حضرت پس از رانده شدن محمد از مکه با عموي خود در مکاني که مشخص نيست، ملاقات کرد و به او انحراف و ناکامي قيام را گوشزد نمود. پس از اين ملاقات گويا رابطه امام و محمد بن جعفر به تيرگي گراييد، زيرا امام زماني که خواست «مسافر» را براي جلوگيري از شکست و کشتار نزد محمد بن جعفر بفرستد، نخواست مطلبياز جانب خود بگويد، که اين امر از لحاظ امنيتي نيز قابل توجيه است و اطلاعات وسيع امام از کم و کيف سپاه عباسيان را نيز به دست مي‌دهد.
به هر حال، در هم شکسته شدن قيامهاي ابي سرايا و محمد بن جعفر و قوت گرفتن قيام «ابراهيم بن موسي» برادر امام رضا عليه‌السّلام در يمن، سرانجام دامنگير حضرت شد و امام پس از به جاي آوردن حج آن سال که امام جواد عليه‌السّلام را نيز به همراه داشت و پس از پايان يافتن قيام محمد بن جعفر به مرو فرا خوانده شد. در اين سفر «رجاء بن ابي ضحاک» که تا پايان قيام محمد بن جعفر در مکه بود، و علوياني چند که احتمالاً محمد بن جعفر نيز در ميان آنان بوده است، حضرت را در اين سفر همراهي مي‌کردند.
پس از فروپاشي قيام هاي ابي سرايا و محمد بن جعفر و فراخوانده شدن حضرت امام رضا عليه‌السّلام به مرو و تحميل شدن ولايتعهدي بر آن حضرت، شيعيان کوفه با موجي ديگر به رهبري عباس برادر امام و برادر ابي سرايا (202 ه.ق) روبرو شدند که خلافت مأمون و ولايتعهدي امام را تبليغ مي‌کردند و از جانب حسن بن سهل تقويت و حمايت مي‌شدند. شيعيان در برابر اين رويداد نقشي بارز ايفا کردند و از همکاري با حسن بن سهل و عباس سرباز زدند و اعلام کردند که:
اگر تنها براي برادرت دعوت مي‌کني، با شما هستيم. ما را به مأمون نيازي نيست.
عدم همکاري شيعيان امام رضا عليه‌السّلام با حسن بن سهل و عباس برادر امام به اندازه‌اي مهم بود که طبري و ابن اثير نتوانستند آن را ناديده انگارند، اگر چه در منابع شيعه در اين باره حديثي به چشم نخورده است، اما اين موضع را مي‌توان در راستاي حرکت شيعه جاي داد و موضع شيعيان کوفه با سخنان امام در نيشابور که امامت و ولايت خود را بيان داشت و گردن نهادن بر آن را تنها راه رستگاري اعلام کرد، تطبيق مي‌کند.
حرکت هدايت شده عباس برادر امام در شهر کوفه با توجه به شعارهاي آن مي‌تواند دليل روشني بر قدرت و اهميت شيعيان امام رضا عليه‌السّلام در کوفه باشد و عباس با همين تکيه گاه و با هدف مبارزه با مخالفان مأمون که در بغداد بودند، اين حرکت را در کوفه بنا گذاشت و به احتمال قوي از کم و کيف نيروها و دارايي شيعه، بويژه موقعيت صفوان بن يحيي آگاهي داشته است.
به هر حال برنامه مأمون که مي‌خواست در رويارويي با عباسيان عراق از علويان و شيعيان امام رضا (ع) به سود خود بهره ببرد نقش بر آب شد و سرانجام ابي عبدالله برادر ابي سرايا کشته شد و عباس بن موسي و «علي» فرزند محمد بن جعفر از برابر هجوم ابراهيم بن مهدي که داعيه خلافت داشت، گريختند.
اگر چه مأمون در جلب همکاري شيعيان امام رضا عليه‌السّلام ناکام ماند، اما توانست با مطرح کردن ولايتعهدي امام و نرمش در برابر علويان قيام ابراهيم بن موسي را فرونشاند و بخشي از علويان را هر چند موقت به سوي خود جذب کند. اما نتوانست از تضاد علويان با عباسيان سود برد و حکومت خود را ثبات بخشد، و سرانجام به عباسيان گرايش يافت و براي نشان دادن حسن نيت به عباسيان بغداد «فضل بن سهل» را که از ايرانيان بود، از ميان برداشت و امام رضا عليه‌السّلام را در پايان صفر 203 ه.ق شهيد کرد و خبر آن را به عباسيان بغداد رسانيدو خود به بغداد شتافت و فتنه ابراهيم بن مهدي را خوابانيد و به عباسيان عراق پيوست و بتدريج علويان را کنار گذاشت و سرانجام با قيام عبدالرحمن بن احمد علوي 207 ه .ق در يمن، ارتباط خود را با علويان قطع کرد.
حوادث و ناآرامي هاي شهر کوفه که در سالهاي آخر امامت امام رضا عليه‌السّلام روي نمود و درگيريهاي دروني گروه واقفه که پيشتر به آن اشاره شد، نشان مي‌دهد که شيعيان کوفه در معرض آزمايش بزرگي قرار داشته‌اند که کمترين اشتباه به تباهي و کشتار آنان منجر مي‌گرديد. در اين دوران پر مخاطره صفوان بن يحيي نمايندگي امام رضا (ع) در شهر کوفه را به عهده داشت که توانست به سلامت اين حوادث را پشت سر گذارد. وي به احتمال قوي در اين راه از حمايتهاي خاندان اشعث برخوردار بوده است، زيرا صفوان با جعفر بن محمد بن اشعث که از شيعيان بود و از افراد با نفوذ دستگاه خلافت عباسي به شمار مي‌رفت، ارتباط نزديک داشت.
به هر حال، صفوان پس از شهادت امام وارد دوره تازه سياسي گرديد و با بحرانهاي دروني ديگري که بيشتر ناشي از فقدان امام رضا عليه‌السّلام و کودکي امام جواد (ع) بود، روبرو گرديد.
شهادت امام رضا (ع) آرزوهاي برخي از گروههاي شيعه را که به ولايتعهدي امام اميد بسته بودند، بر باد داد و کودکي امام جواد عليه‌السّلام نيز براي برخي قابل توجيه نبود. از اين رو جامعه شيعه را بحران فرا گرفت و انشعابهاي گوناگوني بروز کرد و نگرانيهاي فراواني به بار آمد و پيروان وفادار امام جواد (ع) را در برابر آزمايشي بزرگ قرار داد. برخي گروه «مؤلفه» را تشکيل دادند که نخست امامت امام رضا عليه‌السّلام را پذيرفته و شهادت موسي بن جعفر عليه‌السّلام را تأييد کرده بودند، اما پس از شهادت امام رضا عليه‌السّلام، امامتش را انکار کردند و آخرين امام را حضرت موسي بن جعفر عليه‌السّلام دانستند.
گروهي ديگر نام «محدثه» به خود گرفتند و اصحاب حديث «اهل ارجاء» بودند که به خاطر مصالح سياسي و بصورت ساختگي پيرو امام موسي بن جعفر عليه‌السّلام شده و پس از آن به امامت امام رضا عليه‌السّلام گراييده بودند، پس از شهادت امام به عقيده ارجاء برگشتند و امامت حضرتش را رد کردند و جمعي ديگر امام جواد عليه‌السّلام را کودک و نابالغ شمرده و پيروي از حضرتش را نامعقول و غير متعارف دانسته و احمد بن موسي ـ برادر امام ـ را پس از امام رضا عليه السلام، امام دانستند. علاوه بر اينها نيرومندترين گروه زيديه که به نظر مي‌رسد، پيروان ابي جارود باشد، به خاطر مصالح سياسي و پس از فروپاشي قيام محمد بن جعفر و ولايتعهدي امام به صفوف شيعيان امام پيوسته بودند، بار ديگر پس از وفات آن حضرت به انديشه «زيديه» بازگشتند. اين گروه به احتمال قوي بايد همان کساني باشند که پس از شکست محمد بن جعفر به امام رضا عليه‌السّلام گرويدند.
به هر حال بحث و اختلاف پيرامون پيشوايي امام جواد عليه‌السّلام به حدي بالا گرفت که بيش از هشتاد تن از علما و فقهاي بغداد و ديگر شهرها براي روشن شدن وضع در موسم حج راهي مدينه گرديدند و خدمت امام مشرف شدند و پيرامون دانش حضرت پرسشها کردند. ناآرامي به اين جا ختم نشد و تا سه سال بعد از امامت آن حضرت 206 ه.ق ادامه يافت. آخرين گروه جمعيتي بودند که احتمالاً در موسم حج راهي مکه شده و از مناطق مختلف گرد آمده بودند، حضور امام رسيدند و پرسشهاي فراواني از آن حضرت کردند. در کنار اين کجرويهاي ذکر شده دو فتنه نيز وجود داشت که سردمداران آنان هاشم بن ابي هاشم و ابوعمر و جعفر بن واقد و ابي سمهري، و ابن ابي زرقاء بودند. هر چند زمان دقيقي از ناآراميهاي اين پنج نفر گزارش نشده ولي بايد در نخستين سالهاي امامت امام جواد عليه‌السّلام باشد که انشعاب ها و کنکاش در ميان شيعيان رخ نموده بود و هنوز بر اوضاع مسلّط نشده بودند.
شيعيان امام جواد عليه السلام، علاوه بر اين حرکتهاي ناروا و فتنه جويانه، با گروه «فطحيه» که به امامت عبدالله فرزند امام جعفر صادق عليه‌السّلام عقيده داشتند، ناگزير از رويارويي بودند. اينان بيشتر در کوفه مي‌زيستند و در دانش و پرهيزکاري چهره‌هاي برجسته‌اي بودند، از ميان آنان محمد بن وليد خزاز و معاوية بن حکيم و مصدق بن صدقه و محمد بن سالم بن عبدالحميد و علي بن حسن بن علي بن فضال و علي بن اسباط را مي‌توان نام برد که در حاشيه گروه شيعيان امام جواد عليه‌السّلام قرار داشتند و پيروان حضرت با آنان در ارتباط بودند و از جانب امام و پيروانش در نکوهش آنان سخني نيز نيامده است.
اين شواهد در مجموع نشان مي‌دهد که فطيحه تنها گروهي بودند که پيروان امام با آنها اين گونه رابطه داشتند. با اين همه شيعيان حضرت به اين نوع ارتباط بسنده نمي‌کردند و در پي راهنمايي و هدايت و جذب آنان از هيچ کوششي فروگذار نمي‌کردند. سرانجام همه آنها جز علي بن حسن بن علي بن فضال دست از کجروي برداشتند و در راستاي حرکت شيعه قرار گرفتند. و ابن فضال نيز در اين راه باقي نماند و در دوره امام هادي عليه‌السّلام به گروه شيعيان حضرت پيوست.
منابع حديث از چگونگي جذب اين افراد سخني نمي‌گويند و از ادامه بحث پيرامون آن خودداري کرده‌اند و تنها درباره‌علي بن اسباط سخن کوتاهي وجود دارد و به نامه‌نگاري علي بن مهزيار با وي اشاره مي‌کند که سرانجام به جرگه شيعيان مي‌پيوندد.
با تلاش امام جواد عليه‌السّلام و پيروانش فتنه‌ها فرو نشانده شد و امام فرصت يافت تا به گونه بهتري شيعيان پدرش را سازمان داده و کنترل کند به طوري که پس از شهادتش در 220 ه. انشعابي ميان پيروانش رخ نداد و همه به پيشوايي امام علي النقي عليه‌السّلام گردن نهادند، جز يک نفر که براي مدت کوتاهي پيرو فرزند ديگرش «موسي» گرديد و آن هم پس از اندک زماني پشيمان شد و امامت امام علي النقي عليه‌السّلام را پذيرفت و به جمع شيعيان آن حضرت پيوست.
اکنون که به وضع آشوب‌ زده شيعيان در سالهاي نخستين امامت امام جواد (ع) آشنا شديم، نظري به گروههاي منحرف کوفه در اين دوره نيز شايان توجه است که گرچه پيرامون وضعيت دروني شيعه و چگونگي رويارويي با اين رخدادها سخن بسنده‌اي نيامده است و پژوهشگر را پشت درهاي بسته قرار مي‌دهد، به يقين مي‌توان گفت که اين کجرويها و فتنه جويي ها بخصوص حرکت فتنه جويانه هاشم بن ابي هاشم و هوادارانش در حرکت شيعيان آن سامان بي‌تأثير نبوده است. زيرا هاشم که فرجامش در تاريکي تاريخ قرار دارد، شاگرد «محمد بن بشير» و ادامه دهنده راه او بوده که در کوفه مي‌زيست و در آن شهر بناي فتنه‌گري را گذاشته بود و تنها پس از اين که کارش بالا گرفت به بغداد رفت و جذب دربار خليفه گرديد و سرانجام طولي نکشيد که اعدام شد. از اين رو پي‌جويي هاشم که محل زندگاني و پرورش وي روشن نيست، تنها از تعقيب استادش امکان پذير مي‌باشد که به يقين بيشترين سالهاي فتنه‌گري خود را در کوفه سپري کرده بود. بنابراين هاشم بايد پيش از جذب ابن بشير به بغداد به او پيوسته باشد واز آنجا که وي شاگرد ابن بشير بود بايد سالهاي درازي را به استاد خدمت کرده باشد. از اين رو محل زندگي هاشم را کوفه مي‌توان ذکر کرد و اين شهر را پايگاه طبيعي فتنه جوييهاي بعدي وي مي‌توان به شمار آورد. با اين وصف بعيد به نظر نمي‌رسد که هاشم پس از کشته شدن استاد به خوزستان رفته باشد زيرا امام جواد (ع) طي سخناني در حضور علي بن مهزيار ـ که پس از فوت عبدالله بن جندب، وکيل امام موسي کاظم و امام رضا عليهماالسلام در اهواز، نماينده حضرتش در اهواز بود ـ بر ابو عمر و جعفر بن واقد و هاشم بن ابي هاشم نفرين نمود و آنان را ادامه دهنده راه ابوخطاب معرفي کرد و به علي بن مهزيار فرمود: اي علي از نفرين بر آنان خارج مشو. و گويا در همين زمينه امام در پاسخ به نامه ابن مهزيار که امام را از توفيق بر مخالفان خبر مي‌داد مي‌فرمايد: .... بسيار خوشحال شدم، خدا ترا خوشحال کند از خداي برگرداننده (کافي) و دفع کننده اميدوارم که مکر هر مکر کننده‌اي را به خودش برگرداند.
بنابراين، سرانجام دفتر فتنه جويي هاي هاشم بن ابي هاشم و ديگر هواخواهان او بسته شد و پس از آن سخني از آنان در منابع شيعه نيامده است.
سرانجام صفوان که نزديک به سه دهه نمايندگي امام رضا (ع) و امام جواد (ع) را در شهر کوفه به عهده داشت، توانست مشکلات و حوادث گوناگون را پشت سر گذارد و شيعيان را بخوبي راهبري کند و بي‌گمان در اين راه از ياري افرادي مانند: محمد بن سنان، علي بن نعمان دوست نزديک وي و ايوب بن نوح و جعفر بن احمد بن ايوب و حسن بن موسي و محمد بن الحسين بن ابي الخطاب برخوردار بوده است و در پايان، اين مرد بزرگوار و پارسا پس از سالها تلاش خستگي ناپذير بار امانت را بدوش محمد بن سنان گذاشت و خود در سال 210 ه. ق چشم از جهان فرو بست امام پس از وفات وي بارها از او به نيکي ياد کرد. حضرت مي‌فرمايد:
«... او هيچ گاه با من و پدرم مخالفت نورزيد.»

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page